دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

۳۳ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

آیا «رایگان» تنها یک واژه پنج حرفی است؟

پنجشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۱ ق.ظ

آیا «رایگان» تنها یک واژه پنج حرفی است؟

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

سه پروفسور دانشکده تجارت لندن به نام‌های لامبرچت، نافل و یلکاسیم اخیرا پژوهشی را به پایان رسانده‌اند که نشان می‌دهد: مشتریانی که برای یک برنامه تلفنی که درآن دقایق مکالمه «رایگان» محاسبه می‌شد، ثبت‌نام کرده بودند در واقع هزینه بیشتری را برای استفاده تلفنی شان درآن ماه پرداختند. بورلی گلدبرگ گزارش می‌دهد که «رایگان» اصطلاحی است که تجار و فروشندگان در بازاریابی محصولات وخدمات خود باید با احتیاط از آن استفاده کنند.

وقتی امروز به بازار کنونی بریتانیا وارد می‌شویم، اغلب درک معنی واقعی واژه «رایگان» بی‌فایده است. امروز بازاریابان در فروشگاه‌های بزرگ با استفاده از استراتژی «یکی بخرید، یکی رایگان ببرید» مشتریان خود را جذب می‌کنند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

در بریتانیا استفاده از این استراتژی برای افزایش مصرف نوشیدنی‌های انرژی زا – و متعاقبا، پیامدهای آن – واکنش شدیدی را به راه انداخت. بسیاری گفته اند چنین استراتژی بازاریابی، مصرف بیش از اندازه این محصولات را تقویت می‌کند و افراد جامعه را در معرض بیماری‌های مختلفی قرار می‌دهد.

البته فقط این محصولات نیستند که تحت تاثیر عرضه‌های «رایگان» قرار گرفته اند. اخیرا دیلی میل گزارش داده است که یکی از هر پنج مشتری که از فروشگاه‌های با عرضه «یکی بخرید و یکی رایگان ببرید» خرید کرده‌اند، کالاهای خریداری شده را دور ریخته‌اند. مشکل چیست؟ مقدار زیادی از کالاهای خریداری شده در قفسه‌های خانه باقی می‌مانند و تاریخ مصرفشان می‌گذرد. بر اساس این تحقیق مشتریان به طور متوسط ۱۶۵ پوند در سال را صرف خرید کالاهایی می‌کنند که از آنها استفاده‌ای نمی‌برند.

برای هیچ

«رایگان» واژه قدرتمندی است. فریبندگی چیزی برای هیچ روشن است. برای مثال، عرضه کنندگان خدمات مخابراتی برای جذب مشتریان بیشتر و وفادار به شرکت خود برنامه‌هایی را با ارائه دقایق «رایگان» به جای برنامه‌های هزینه‌ای عرضه می‌کنند. آنها این کار را به این دلیل انجام می‌دهند که عموما مصرف‌کنندگان به محصولات یا خدمات رایگان، نسبت به موقعیتی که شرکت هزینه‌ای را برای همان محصولات تعیین کرده است، پاسخی متفاوت می‌دهند. مصرف کنندگان چنین خدماتی شیرینی و جذابیت این پیشنهاد همیشه در ذهنشان باقی خواهد ماند و در مقابل برای عرضه‌کنندگان چنین خدماتی نیز نتایج باورنکردنی و قابل توجهی به دست خواهدآمد.

در مقاله دیگری استاد بازاریابی دانشگاه کلمبیا، به بررسی قیمت‌گذاری شرکت‌های مخابراتی و ارائه طرح‌های رایگان پرداخت. آنها تاثیرات جایگزینی ساختارهای دوبخشی هزینه (قیمت براساس دسترسی ماهانه و مداوم یا قیمت‌گذاری بر اساس میزان هر واحد مصرف)را با طرح‌های قیمت‌گذاری سه بخشی بررسی کردند. به طوری که در طرح‌های قیمت‌گذاری سه بخشی یک قیمت‌گذاری جدید براساس مصرف بیش از یک واحد یا بسته انتخابی توسط مشتری ایجاد می‌شود. درون این سهمیه هیچ‌گونه هزینه کاربری برای هر دقیقه مصرف در نظر گرفته نمی‌شود و با انتخاب یکی از سرویس‌های شرکت این بسته رایگان به آنها داده می‌شود: به مشتریان گفته می‌شود که استفاده درون این سهمیه «رایگان» است. برای تعیین تاثیرات این سیاست بازاریابی یعنی «مصرفی که برای آن هزینه پرداخت شده است، ولی از آن به عنوان طرح «رایگان» یاد می‌شود»، محققان داده‌هایی را برای قیمت‌گذاری انتخاب و کاربری مشتریان یک شرکت تلفن همراه در جنوب آسیا را بررسی کردند. داده‌ها شامل یک نمونه تصادفی از ۵۸۳۱ مشتری در یک دوره یک ساله بود. در طی دوره مشاهده شان، شرکت طرح‌های سه بخشی را در کنار طرح‌های دوبخشی موجود قرار داد، به این ترتیب آنهامی توانستند مجموعه یکسانی از مشتریان را تحت دو سیاست قیمت‌گذاری مختلف مشاهده کنند.

نتایج نشان داد «وقتی حرف از رایگان است، مسلما مشتریان تمایل بیشتری برای استفاده از مصرف رایگان نشان می‌دهند. بنابراین در طرح‌های سه بخشی، مشتریان ۹/۸۳ درصد ارزش‌گذاری بیشتری را برای خدمات، نسبت به طرح‌های دوبخشی داشتند.اما بر اساس نتایج کسی که بیشترین سود را کسب کرده است شرکت مخابراتی است، نه مشتریان.ارائه طرح‌های سه بخشی که در آن یک بسته خدماتی رایگان لحاظ شده بود به طور قابل ملاحظه‌ای درآمد عرضه کننده را افزایش دادند. این پژوهش همچنین نشان داد که با کاهش هزینه و قراردادن طرح‌های رایگان، عرضه کنندگان می‌توانند کل درآمد‌ها را ۹/۳ درصد افزایش دهند. به علاوه، این گواه بر این نتیجه بود که عرضه‌کنندگان می‌توانستند درآمدها را با افزایش ارجحیت انتخاب طرح سه بخشی، بیشتر افزایش دهند.

برای مدیران بازاریابی آموزه‌های روشنی از این پژوهش برای یادگیری وجود دارد:

  • شرکتی که از قیمت‌گذاری اقلامی یا دقیقه‌ای استفاده می‌کند باید آگاه باشد تا آزمایشات میدانی را پیش از اجرای طرح‌های قیمت‌گذاری جدید انجام دهد. این مطالعه نشان می‌دهد که مشتریان اغلب رفتارشان را بر اساس دریافت اینکه چه چیزی می‌تواند یک معامله خوب باشد تغییر می‌دهند.
  • یک شرکت باید تصمیم بگیرد که چگونه می‌تواند به شکل مناسبی از واژه «رایگان» استفاده کند. این مطالعه به دنبال این است که چطور یک شرکت می‌تواند فروشش را با تکیه بر جنبه‌های مختلف «رایگان» تقویت کند.
  • شرکتی که از ظرفیت محدودی برخوردار است تا تقاضای عمومی را برای اقلام رایگان برآورده سازد باید مواظب باشد تا چنین برنامه‌هایی را به صورت فزاینده‌ای ترویج ندهد.
  • در آخر، شرکتی که از برنامه‌های غیرخطی قیمت‌گذاری یعنی تاکتیکی که به مشتری پیشنهاد می‌کند «یکی بخر، دیگری را با تخفیف یا رایگان ببر». استفاده می‌کند، همان‌طورکه اساتید اشاره می‌کنند، «نه تنها هزینه را برای مشتریان مشخص می‌کند بلکه مشخصه‌های دریافتی خدمات را نیز تغییر می‌دهد، بنابراین انتخاب و استفاده مشتریان را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد». این یکی از ابعاد جدید پژوهش‌های قیمت‌گذاری است، در حالی که به طور گسترده‌ای تصور بر این بوده است که مشتریان فقط چیزی را که در توان مالی‌شان باشد می‌خرند یا استفاده می‌کنند.

در بازاریابی فروشگاه‌های بزرگ، بانک‌ها، شرکت‌های مخابراتی و بسیاری از بازارهای دیگر واژه «رایگان» بدون هیچ محدودیتی مورد استفاده قرار می‌گیرد. می‌توان گفت سوال بزرگ‌تری که این مطالعه مطرح می‌کند و از حوزه پژوهشی استادان فراتر می‌رود، این است:آیا زمان آن فرا نرسیده است تا دولت در استفاده از واژه «رایگان» در برنامه‌های بازاریابی شرکت‌ها، مداخله کند.

مترجم: پژمان رمضانی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۱
سلیم خلیلی

چگونگی جذب مشتری در بازارهای نو ظهور

چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ

چگونگی جذب مشتری در بازارهای نو ظهور

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: Mckinsey

رشد سریع بازارهای نوظهور، قدرت خرید بیشتری به میلیون‌ها مصرف‌کننده در این کشورها داده است. این مصرف‌کننده‌ها با نوعی فضای بازاریابی مواجه شده‌اند که مانند فضاهایی که در بازارهای توسعه یافته وجود دارد، پیچیده و به سرعت در حال نمو هستند. این روزها انتخاب محصول و کانال‌های ارتباطی و در نتیجه پتانسیل پایگاه‌های دیجیتال در حال گسترش است و این مساله باعث می‌شود مشتری گزینه‌های بیشتری برای انتخاب، پیش روی خود داشته باشد.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

تاثیر این تغییرات در بازارهای توسعه یافته به قدری عمیق بوده که ۳ سال پیش گروهی از محققان، رویکرد تازه‌ای برای درک رفتار مصرف‌کننده ارائه کردند. نتایج این تحقیق که در آن ۲۰۰۰۰ مصرف‌کننده در ۵ حوزه صنعتی و ۳ قاره مورد مطالعه قرار گرفته‌اند، باعث شد محققان پیشنهاد کنند استعاره قدیمی مسیر «قیف مانند» در مورد سفر مشتری (که در آن مشتری مسیر خود را از طرف گشاد قیف آغاز می‌کند و چندین برند در ذهن خود دارد و در نهایت انتخاب‌های خود را محدود می‌کند تا به خرید نهایی می‌رسد) تغییر کند. این محققان با تصور اینکه رفتار مصرف‌کننده یک مسیر صاف خطی نیست و بیشتر یک سفر پر پیچ و خم است، چارچوبی را مطرح کردند که آن را «سفر تصمیم مشتری» نامیدند و بر اساس آن چهار عرصه منازعه مهم را شناسایی کردند که بازاریاب‌ها می‌توانند در آن برنده یا بازنده باشند.

این چهار حوزه عبارتند از: فکر اولیه (وقتی مشتری ابتدا تصمیم می‌گیرد محصول یا خدماتی را خریداری کند و به چند برند فکر می‌کند)، ارزیابی فعال (وقتی مشتری در مورد خریدهای احتمالی خود تحقیق می‌کند)، تصمیم‌گیری (وقتی مشتری برندی را در لحظه خرید انتخاب می‌کند) و بعد از خرید (وقتی مشتری کالا یا خدمات انتخابی را تجربه می‌کند). این حوزه‌ها در بازارهای نوظهور، به اندازه دیگر بازارها به هم پیوسته‌اند. در بازارهای نوظهور نیز پیشرفت تکنولوژی مثل بازارهای توسعه یافته، امکان درگیری عمیق مشتری را در مراحل سفر کمتر می‌کند، اما در این راه پیچیدگی‌های مهمی وجود دارد که نشان دهنده تفاوت‌هایی در ویژگی مشتریان بازارهای نوظهور است. مصرف‌کنندگان بازارهای نوظهور به اندازه همتایان خود در بازارهای توسعه یافته، از برندها و فهرست محصولات تجربه ندارند. مثلا خیلی از آنها هنوز به دنبال خرید اولین خودرو یا اولین تلویزیون خود هستند.

در این مقاله، بر سه اختلاف کلیدی بین مشتریان بازارهای نوظهور و بازارهای توسعه یافته تاکید می‌شود. اول اینکه مهار قدرت کلمات کاری بسیار با ارزش است. این موضوع در سفر تصمیم مشتریان بازارهای نوظهور نقش مهمی را ایفا می‌کند. دوم، وارد کردن برند در مجموعه تفکرات اولیه مشتری در بازارهای نوظهور اهمیت بیشتری دارد، زیرا این مرحله از سفر مشتری، اثر قابل‌توجهی بر تصمیمات خرید وی دارد. در نهایت، شرکت‌ها باید تاکید ویژه‌ای بر این موضوع داشته باشند که وقتی کالایی در قفسه‌های خرده‌فروشان قرار می‌گیرد، چه اتفاقاتی می‌افتد، زیرا این مرحله از سفر تصمیم مشتری، در بازارهای نوظهور طولانی‌تر و مهم‌تر از بازارهای توسعه یافته است.

قدرت گفتار با تمرکز جغرافیایی

قدرت تبلیغات شفاهی، در سفر تصمیم مشتری در بازارهای نوظهور نسبت به بازارهای توسعه یافته، نقش کلیدی‌تری ایفا می‌کند. وقتی در مورد مصرف‌کنندگان اقلام خوراکی و آشامیدنی در تعدادی از بازارهای نوظهور و توسعه یافته تحقیق کردیم، تقریبا ۳۰ تا ۴۰ درصد پاسخ دهندگان در بریتانیا و آمریکا گفته‌اند که قبل از انجام خرید خود، دوستان یا اعضای خانواده به آنها پیشنهاداتی کرده‌اند. این تعداد برای مصرف‌کنندگان در آفریقا و آسیا بسیار بیشتر گزارش شده است، به طوری که در چین بیش از ۷۰ درصد و در مصر ۹۰ درصد به حرف اطرافیان خود توجه کرده‌اند.

توضیح مهمی که برای نقش مهم تبلیغات شفاهی می‌توان ارائه داد این است که در کشورهایی که مشتری برای اولین بار کالایی را می‌خرد (به طور مثال بیش از ۶۰ درصد چینی‌ها اگر قصد خرید خودرو داشته باشند، برای اولین بار است و همین موضوع برای خرید لپ تاپ ۳۰ تا ۴۰ درصد است) تعداد برندهای موجود برای اینکه به برند ثابت برای یک مشتری تبدیل شوند، کم است. مردم تنها وقتی ببینند دوستی از یک کالای خاص استفاده می‌کند، اعتمادشان به آن کالا جلب می‌شود. در واقع، هر چقدر مشتری در مورد یک کالای معروف کمتر بداند، بیشتر به نظر دیگران در مورد آن کالا توجه می‌کند. این گونه مشتریان می‌گویند «هر قدر افراد بیشتری از آشنایان ما از یک کالا استفاده کنند، بیشتر اطمینان پیدا می‌کنیم که آن کالا کیفیت خوبی دارد و مصرف آن کمتر برای ما در آینده دردسر ایجاد می‌کند.» وجود یا عدم وجود این اطمینان، گروه برندهایی را که مصرف‌کننده آنها را ارزیابی می‌کند، شکل می‌دهد. این ارزیابی به طور خاص تحت تاثیر تجربه بعد از خرید آشنایان و همچنین وفاداری آنها به یک برند است.

تبلیغ شفاهی در مورد یک برند، معمولا پدیده خاص بازارهای نوظهور است، تا حدی به دلیل این واقعیت ساده که مصرف‌کنندگان در بازارهای نوظهور به طور کلی در زندگی‌های خود روابط بسیار نزدیکی با دوست و فامیل دارند. به علاوه، شیوه‌های دیجیتالی برقراری ارتباط که از موقعیت جغرافیایی فراتر می‌رود و به سرعت در بازارهای نوظهور در حال رشد است، نسبت به بازارهای توسعه یافته هنوز محدودتر است و اعتبار کمتری دارد. طبق تحقیقاتی که از مصرف‌کنندگان چینی صورت گرفته، تنها ۵۳ درصد افراد توصیه‌های اینترنتی را معتبر می‌دانند (که نسبت به ۹۳ درصدی که به توصیه آشنایان توجه می‌کنند، رقم بسیار کمی است). همین تحقیق نشان داده که تنها ۲۳ درصد مصرف‌کنندگان چینی اطلاعات لازم برای کالاهایی که خرید می‌کنند را از اینترنت به دست می‌آورند. این رقم برای مصرف‌کنندگان در بریتانیا و آمریکا حدود ۶۰ درصد است.

اگر در بازارهای نوظهور شرکت‌ها استراتژی با تمرکز جغرافیایی را دنبال کنند، نسبت به موقعی که بر بازاریابی در همه جای کشور متمرکز می‌شوند، نتیجه بهتری می‌گیرند. یعنی بهتر است یک شرکت، سهم بازار خود را اول از تعدادی از شهرهای مجاور خود به دست آورد. به محض اینکه برندی با این کار بر سر زبان‌ها افتاد، (یعنی معمولا ۱۰ تا ۱۵ درصد سهم بازار را به دست آورد) توصیه شفاهی افرادی که قبلا مصرف‌کننده این برند بوده‌اند، به عنوان یک عامل اضافی، به سرعت اعتبار آن را افزایش می‌دهد و باعث می‌شود بدون صرف هزینه‌های بیشتر بازاریابی، به سهم بیشتری از بازار دست یابد.

برندسازی برای جلب توجه مشتری

مصرف‌کنندگان در بازارهای نوظهور، وقتی قصد خرید دارند به مجموعه کوچکی از برندها توجه می‌کنند و در مقایسه با مصرف‌کنندگان در نقاط دیگر، احتمال اینکه به برند دیگری خارج از مجموعه اولیه مورد نظرشان توجه کنند، کمتر است. به عنوان مثال، تحقیقات ما در مورد ۹ قلم کالا (از جمله خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، لوازم الکترونیکی و لوازم خانگی) نشان داده مصرف‌کنندگان در چین، از همان ابتدا که تصمیم به خرید کالایی می‌گیرند به طور متوسط ۳ برند را مد نظر قرار می‌دهند و در ۶۰ درصد موارد یکی از همان ۳ برند را خریداری می‌کنند. این تعداد در آمریکا و اروپا ۴ برند با احتمال خرید ۳۰ تا ۴۰ درصد است.

برای اینکه یک برند در تصمیمات اولیه مشتری قرار بگیرد، باید مشتری به خوبی از آن اطلاع داشته باشند. تبلیغات در تلویزیون و دیگر رسانه‌ها می‌تواند اولین قدم ضروری در به وجود آوردن این شناخت باشد. در اینجا نیز بار دیگر، تمرکز جغرافیایی مساله مهمی است. مصرف‌کنندگان در بازارهای نوظهور نه تنها به دوستان و خانواده خود نزدیک هستند، بلکه بیشتر تمایل دارند کانال‌های محلی را ببینند و روزنامه‌های محلی را بخوانند تا رسانه‌های ملی (به طور مثال، چین حدود ۳۰۰۰ ایستگاه تلویزیونی محلی دارد). ایجاد تبلیغات از طریق فروشگاه‌های محلی در مناطق جغرافیایی مورد هدف می‌تواند این حس را به وجود آورد که چه برندهایی اولویت یک شرکت هستند. این کار ارزشمندی است، زیرا مصرف‌کنندگان بی‌تجربه بازارهای نوظهور، برندهایی را ترجیح می‌دهند که آنها را پیشتاز بازار می‌دانند.

اما اختصاص هزینه زیاد برای تبلیغات، به تنهایی برای جلب توجه مشتری کافی نیست. شرکت‌ها علاوه بر این، به شعارهایی نیاز دارند که مناسب اولویت‌ها و نگرانی‌های بازارهای محلی باشد و بتوان به آن اطمینان کرد.

امتحان کردن این شعارها – حتی شعارهایی که به نتایج قدرتمندی در بازارهای توسعه یافته منجر شده‌اند – بخش کلیدی این معادله است. شرکت Acer در چین شعار «زندگی مرا آسان کن» را امتحان کرد تا در صحنه رقابت، بر قیمت پایین کامپیوترهای شخصی خود تاکید کند، اما این شعار چندان موفقیت آمیز نبود. برای مصرف‌کنندگان معمولی در چین، کامپیوتر شخصی یک خرید گران قیمت است و بنابراین آنها بیشتر به عمر مفید این گونه کالاها اهمیت می‌دهند؛ بنابراین چون شعار Acer بیشتر بر مساله مادی متمرکز شده بود، موجب شد مشتریان فکر کنند کالاهای این شرکت کیفیت ندارند، اما تغییر این شعار و تاکید بر اعتبار کالا به جای سادگی و بهره‌وری قیمتی آن، به Acer کمک کرد برندی قابل‌اطمینان‌تر بسازد و به لیست مشتریان بیشتری وارد شود و در نهایت این شرکت توانست سهم بازار خود را در کمتر از دو سال دو برابر کند.

پیروزی در جنگ داخل مغازه

در بازارهای نوظهور، مرحله تصمیم‌گیری داخل مغازه در سفر تصمیم مشتری، طولانی‌تر و مهم‌تر از بازارهای توسعه یافته است. مصرف‌کنندگان بازارهای نوظهور تمایل دارند چندین مغازه را چندین بار ببینند تا بتوانند اطلاعاتی را در مورد کالای مورد نظر جمع آوری کنند، به خصوص وقتی قصد دارند کالاهای گران قیمت بخرند. سفر تصمیم مشتری یک شهروند چینی معمولی، برای خرید یک کالای مصرفی الکترونیکی حداقل دو ماه طول می‌کشد و شامل بازدید از بیش از ۴ فروشگاه است. این نوع مصرف‌کننده‌ها تمایل دارند کالاها را امتحان کنند، با روسای فروش شرکت‌ها تعامل داشته باشند، اطلاعاتی در مورد محصول جمع‌آوری کنند و در نهایت با خرده‌فروشان مذاکره کنند تا بهترین خرید را انجام دهند.

در نتیجه، در بازارهای نوظهور فضای بیشتری برای تاثیرگذاری بر مشتری و شکل دادن به تصمیم او در لحظه خرید وجود دارد.

کنترل تجربه مشتری در داخل فروشگاه نیز برای شرکت‌ها مهم و چالش‌زا است. کالاها بعد از اینکه از کانال دو یا سه توزیع‌کننده عبور می‌کنند، ممکن است در ده‌ها هزار فروشگاه خرده‌فروشی به فروش گذاشته شوند. شرکت‌ها معمولا بر آنچه در لحظه خرید اتفاق می‌افتد نظارت محدودی دارند. خرید و فروش نامناسب، بسته‌بندی و تبلیغات داخل فروشگاه، به راحتی بر کالاهای خوب و استراتژی تبلیغ کردن آنها اثر می‌گذارند.

اولین قدم برای جلوگیری از این مشکل این است که دید واضحی از چشم‌انداز خرده‌فروشی‌ها داشته باشید؛ اینکه چگونه بخش‌بندی شده‌اند و کدام فروشگاه‌ها در اولویت قرار دارند. سپس شرکت‌ها باید سیستم‌های کنترل مناسب بر اساس طرح‌های مشوقانه، همکاری با توزیع‌کنندگان و برنامه‌های مدیریت خرده‌فروشی ایجاد کنند. برای فروشگاه‌هایی که اولویت دارند، باید مدلی را برای نظارت بر کار فروشنده‌ها بکار بگیرند.

اگرچه اصول ذکر شده ممکن است بدیهی به نظر برسند، اما عمل کردن به آنها آسان نیست. این کار به تصمیمات سرمایه‌گذاری شجاعانه و تلاش برای ایجاد مهارت‌های مدیریتی در گروه‌های محلی نیاز دارد. خوشبختانه، نتایج احتمالی مثبت هستند. وقتی مصرف‌کننده در بازارهای نوظهور، برندی را به طور دائم می‌بیند، ارتباط آن را با سایر مشتریان از جمله دوستان و خانواده مثبت ارزیابی می‌کند و تجربه خوبی در فروشگاه دارد، احتمال اینکه از آن پس این برند را استفاده کند بیشتر می‌شود.

مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۰:۲۹
سلیم خلیلی

نقدی بر آموزش مدیریت در ایران

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ

نقدی بر آموزش مدیریت در ایران

 

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

سروش خواجه حق وردی

چندین سال است که تمایل برای تحصیل در رشته‌های مدیریت افزایش یافته است؛ ولی آنچه در نهایت مشاهده می‌شود پایین بودن کیفیت آموزشی در این میان است؛ بنابراین در این مقاله سعی شده تا مختصرا اشاره‌ای به برخی دلایل این امر شود و راهکارهایی برای حل این مشکل ارائه گردد.

به این منظور شیوه آموزش دانشگاه‌های معتبر در رشته‌های مدیریت (همچون هاروارد، وارتون) دانشکده مدیریت دانشگاه پنسیلوانیا، ام‌ای تی و … مورد بررسی قرار گرفته است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

گام اول: ورودی‌های دانشگاهی

اگر به صورت عمیق بررسی‌ها روی نظام آموزشی ما انجام شود ضعف‌هایی در ورودی‌های دانشگاهی به چشم می‌خورد. به دلیل بین رشته‌ای بودن رشته‌های مدیریت، دانش‌آموزان از سه گرایش ریاضی فیزیک، تجربی و علوم انسانی به این رشته وارد می‌شوند، اما در بدو ورود دانشجویان یکسانی نداریم. در مصاحبه با آنها این مشکل به چشم می‌خورد که دانش آموختگان علوم انسانی از ضعف در دروس ریاضی رنج می‌برند و این باعث عقب‌افتادگی آنها در رقابت‌های تحصیل می‌شود همچنین مشکل نهانی که درمیان گروه‌های دیگر یعنی ریاضی و تجربی به چشم می‌خورد بی بهره بودن از دروس فلسفه و منطق است؛ ولی این مشکل به دلیل اینکه دانشگاه‌های ما به‌طور عمیق وارد مباحث مدیریتی نشده‌اند زیاد به چشم نمی‌خورد؛ بنابراین پیشنهاد می‌شود اصلاحاتی در بدو ورود به دانشگاه صورت گیرد یا در مقطع متوسطه تغییراتی اعمال شود.

گام دوم: تعیین تکلیف استادان

آنچه در دانشگاه‌های معتبر ملاحظه می‌شود این است که استادان یا در دانشگاه هستند یا در صنعت، آنهایی که در دانشگاه هستند خود به دو گروه تقسیم می‌شوند گروه اول فقط تدریس می‌کنند گروه دوم فقط یک سمت در دانشگاه دارند. بنابراین در این دانشگاه‌ها اساتیدی که در صنعت هستند مسوولیت ارتباط بین صنعت و دانشگاه را به عهده می‌گیرند و آن دسته اساتید که سمتی داشته باشند به هیچ وجه حق تدریس ندارد و دسته دیگر که وظیفه تدریس را بر عهده دارند، حق ورود به کار دو گروه دیگر را ندارد. پس به طور کلی اساتید به ۳ گروه افراز می‌شوند، در حالی که در نظام آموزشی عالی ما به دلیل تامین نشدن نیازهای مالی اساتید در مواردی دیده می‌شود که یک استاد به آموزش مشغول است و همزمان هم در دانشگاه سمت دارد هم مشغول انجام پروژه در صنعت است که این خود در دراز مدت از کیفیت آموزشی می‌کاهد.

گام سوم: آموزش به شیوه درست

در اکثر دانشگاه‌های معتبر دنیا مانند هاروارد، ام‌ای تی، آکسفورد و… روش‌های آموزش دروس مدیریت به این صورت است که استاد در کلاس درس حاضر می‌شود و یک مورد (CASE )مطرح می‌کند که این مورد می‌تواند واقعی یا غیرواقعی باشد که به عنوان مثال در دانشگاه هاروارد ۷۶ درصد موارد برخاسته از واقعیت هستند.

این مورد‌ها با توجه به مطلب درسی‌ای که گفته خواهند شد، مطرح می‌شوند.

مثلا یک مساله از وجود مشکل یا یک موقعیت جاری در جنرال موتورز ارائه می‌شود و از دانشجویان می‌خواهند این موضوع را موردکاوی کنند و پس از بررسی، خود را در آن موقعیت ببینند و برای حل مشکل با بهبود موقعیت نظرات خود را ارائه کنند. این کار یک موقعیت را شبیه‌سازی می‌کند و چون عمده آموزش آنها به این روش انجام می‌گیرد، بنابراین دانشجویان از دروس تئوری خسته نمی‌شوند و آنها را بیهوده نمی‌پندارند، بلکه با به‌کارگیری آنها در حل مساله، بیشتر و عمیق‌تر این دروس را فرا می‌گیرند. همچنین در برخی دروس نرم افزارهای شبیه‌سازی طراحی شده که با استفاده از این نرم‌افزار یک وضعیت شبیه‌سازی می‌شود که نهایتا نکته‌ای را به کاربر می‌آموزد.

گام چهارم: در نظر گرفتن واحد کارآموزی

اگر در چارت درسی رشته مدیریت واحد کار آموزی در نظر گرفته شود و در اجرای آن جدیت صورت گیرد باعث می‌شود. دانشجویان کار عملی را هم تجربه کنند؛ زیرا در موارد بسیار دیده شده که برخی محصلین رشته مدیریت در طول تحصیلات خود هیچ‌گونه فعالیت سازمانی‌ای نداشته‌اند و این باعث تئوری گرا بودن دانشجو می‌شود و پس از مدتی که فرد به کار مشغول شد اگر با مشکلی مواجه شود و نتواند آن را با مفروضات خود حل کند، ایراد کار را دروس تئوری می‌پندارد و به این نتیجه می‌رسد که این دروس بیهوده هستند، در حالی که اگر به روش درست و همراه با کارعملی سعی در یادگیری درس‌های تئوری شود، نتیجه چیز دیگری است که دانشجویان دانشگاه‌های برتر جهان را از دانشجویان ما متمایز می‌سازد.

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-khalili-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۱۰:۵۱
سلیم خلیلی

افزایش بهره‌وری

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ب.ظ

افزایش بهره‌وری

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

نویسنده: جیمز کلر

شما بایدیک آغازگر یا پیشگام باشید. اغلب کارآفرینان و مدیران کارآفرین را می‌توان شروع‌کننده‌ یک کسب‌و‌کار نو دانست. کارآفرینان همواره ایده‌ها، پروژه‌ها و شغل‌های نو تولید می‌کنند. البته مساله را باید طور دیگری نیز نگاه کرد:

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

شما به آغاز کاری جدید علاقه‌مند می‌شوید، ایده‌هایتان را پرورش می‌دهید و جذب کار مزبور می‌شوید، اما اتفاقی می‌افتد که شما را از به پایان رساندن پروژه‌های جاری‌تان بازمی‌دارد. گهگاه پیش می‌آید که، بی‌آنکه بدانیم، چهار پنج پروژه‌ باز و نیمه‌تمام روی میز کارمان قرار دارند. مدیران اغلب ترجیح می‌دهند تا، به جای خاتمه‌دادن به هر کدام از پروژه‌های نیمه‌کاره، چند ساعتی را به هر یک از آنها اختصاص دهند: یک ساعت به پروژه اول، چند ساعت برای پروژه بعدی و همین‌طور الی آخر، اما این دسته از مدیران در پایان یک روز کاری تنها با چهار پنج پروژه و ایده نیمه‌کاره و نیمه‌تمام مواجه می‌شوند که تنها بخشی از هر کدام پیش رفته است. به نظر می‌رسد با این شیوه از کار هرگز نمی‌توان هیچ پروژه‌ای را به موقع به پایان رساند و همواره برخی پروژه‌ها ناتمام می‌مانند یا ناتمام رها می‌شوند. تمام این نکات ما را به مساله مهم بهره‌وری، یا همان قابلیت تولید، نزدیک می‌کنند. تعداد ساعت‌های کاری شما ربط چندانی به قابلیت تولید و حتی بازدهی شما ندارد. مساله مهم تنها بر سر آغاز کردن و به پایان رساندن پروژه‌ها است. به عبارت بهتر، مساله بر سر مدیریت بر چندین و چند پروژه کلان نیست؛ بلکه برعکس، مساله بر سر وفور پروژه‌های نیمه‌تمام و چگونگی خلاص‌شدن از دست آنها است. اما برای اینکه بهره‌وری را در سطح پروژه‌ها و اجرای ایده‌ها افزایش دهیم، چه باید بکنیم؟ اگر هر روز بتوانید در ابتدا مهم‌ترین پروژه را در دست بگیرید و همان پروژه را تا انتهایش پیش ببرید، آنگاه هر روز توانسته‌اید تا یک پروژه را به طور موفق تمام کنید یا، دست کم،آن را تا مراحل قابل قبولی برسانید. این نکته بسیار منطقی و معقول است، اما مدیران به این نکته ساده و مرسوم در کسب‌و‌کار چندان توجهی ندارند؛ چراکه مساله اساسی برای بسیاری از مدیران تنها بر سر به دست گرفتن چندین و چند پروژه مهم است و نه به پایان رساندن تمام و کمال و دقیق هر پروژه مشخص. اعتبار واقعی هر شرکت در بازار را پروژه‌های موفق و تمام‌شده‌اش تضمین می‌کنند و نه چندین و چند پروژه بزرگ، اما نیمه‌کاره. البته ضرورتی ندارد که همه وظایف و مسوولیت‌هایتان را برای هر روز کاری اولویت‌بندی کنید. مساله بر سر اتمام مهم‌ترین پروژه و آغاز جدیدترین پروژه بعدی است. حال فرض کنیم که پروژه‌های بسیار مهمی در دست دارید. اگر به پایان رساندن این پروژه‌ها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار باشد، آنگاه باید یک جدول زمان‌بندی یا یک برنامه زمانی مشخص برای پروژه‌تان ترسیم کنید. اینجا دو نکته موازی و متناظر وجود دارند: اینکه «چه زمانی» جدول زمان‌بندی پروژه‌هایتان را مشخص می‌کنید، معادل است با اینکه «چگونه» جدول زمان‌بندی خود را آماده می‌کنید. یک مثال این نکته را روشن‌تر می‌کند: من عادت داشتم تا ده‌ها مقاله نیمه‌کاره بنویسم و همچنان صدها یادداشت نیمه‌تمام داشته باشم. این کار احساس گناه شدیدی به من می‌داد. هر بعدازظهر پشت میز کارم می‌نشستم و شروع به نوشتن می‌کردم، ایده‌های قدیمی و جدیدم را در مورد موضوعی مشخص در ذهن می‌پروراندم، بعد یکی دو پاراگراف یادداشت برمی‌داشتم و سپس با خودم می‌گفتم که بقیه نکات را بعدا اضافه خواهم کرد و مقاله را کامل‌تر خواهم نوشت، اما هرگز نتوانستم هیچ ایده‌ای را بعدا ادامه دهم و درست به همین خاطر، با انبوهی از یادداشت‌ها و ایده‌ها تنها می‌ماندم. خُب! بی‌تردید یک ایده تکامل‌یافته بسیار سودمندتر از صدها ایده نه چندان کامل است. توجه یا عدم توجه به این مساله مهم عملا به افزایش یا کاهش بهره‌وری در سطح اجرای پروژه منجر می‌شود. کمی بعد به نتایج تازه‌ای در مورد افزایش قابلیت تولید و بهره‌وری در سطح کارآفرینی دست یافتم. مثلا دریافتم که خلاقانه‌ترین زمان کاری برای من اوایل صبح است. من عملا می‌توانم با آغاز از صبح زود و بعد از هفت ساعت کار مستمر روی یک ایده یا پروژه به‌خصوص آن را در بعدازظهر به پایان برسانم. این بینش به من کمک می‌کند تا فراز و فرودهایی را بفهمم که بر بهره‌وری من و کسب‌و‌کارم تاثیر مستقیم دارند. همه مدیران و کارمندان باید به این نکته توجه کنند. هر کسی زمان و مکان خاص خودش را برای افزایش قابلیت تولیدش دارد. باید بتوانیم این زمان‌ها و مکان‌ها را بشناسیم و آنها را به کار ببندیم.

این فهم مشخص و دقیق از زمان و جدول زمان‌بندی سبب می‌شود بتوانیم هر پروژه را به درستی و با سلامت از ابتدا تا انتها پیش ببریم و توامان به افزایش بهره‌وری در فضای کاری دست یابیم. کارآفرینان همواره باید چند سوال مشخص و ثابت را از خودشان بپرسند و خود مساله بهره‌وری را بر اساس پاسخ‌هایشان بیشتر مد نظر قرار دهند: چه زمانی به بهترین شکل کار می‌کنید؟ در چه ساعتی از روز انرژی‌های خلاق شما به اوج خودشان می‌رسند؟ چه زمانی حس می‌کنید که سرشار از انرژی و انگیزه لازم برای فعالیت هستید؟ این ساعت‌های مثبت، کارآ و خلاق را به مهم‌ترین بخش کاری خود اختصاص دهید و مهم‌ترین وظیفه‌تان در قبال پروژه کنونی شرکتتان را در این ساعت به دست بگیرید. جدول «زمان‌بندی برای افزایش بهره‌وری» باید دقیقا به همین ساعت‌ها، وهله‌ها و زمان‌ها بیشترین توجه را داشته باشد. اگر کار بسیار مهمی دارید، اگر این کار مهم‌ترین وظیفه کاری شما طی یک ماه کنونی است، پس شاید باید بهترین و خلاق‌ترین بازه زمانی‌تان را به این وظیفه اختصاص دهید. البته تردیدی نیست که این نکات بسیار ساده به نظر می‌رسند؛ اما واقعا بسیاری از مدیران و کارآفرینان توجهی به این سطح مهم از کار ندارند. در واقع می‌توان به جرات گفت که اغلب اوقات این نکات هرگز رعایت نمی‌شوند.

پس اجازه ندهید چنین اتفاقات ناخوشایندی زیاد برای شما رخ دهند. بنابراین، سعی کنید، حتی از همین فردا، مهم‌ترین پروژه کاری‌تان را به دست بگیرید و آن را در بهترین زمان ممکن به انجام برسانید. می‌توان حتی مدعی شد که اگر از همین فردا نکات مذکور را رعایت کنید، روزی خواهد رسید که با کمترین پروژه‌های نیمه‌کاره و بیشترین وظایف انجام‌شده مواجه می‌شوید.

مترجم: سیمین راد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

کانال رسمی تلگرام سلیم خلیلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۲:۳۷
سلیم خلیلی

چگونه قابلیت‌های یک شرکت را توسعه دهیم؟

يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ق.ظ

چگونه قابلیت‌های یک شرکت را توسعه دهیم؟

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

بخش نخست

شرکت کمپبل سوپ مدت‌ها یک بنگاه اقتصادی سنتی بوده است. این شرکت که در سال ۱۸۶۹ در نیوجرسی آمریکا تاسیس شده، لوگوی اولیه و طراحی بسته‌بندی‌های خود را از سال ۱۸۹۸ تغییر نداده است. طراحی‌های اندی وارهول روی بسته‌بندی محصولات این شرکت نیز به نوبه خود نیم قرن قدمت دارد. حتی فعالیت‌های تجاری اخیر این شرکت نیز به شیوه‌ای سنتی انجام شده است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

کمپبل، همانند بسیاری از دیگر شرکت‌های مواد غذایی، خط تولید خود را تنوع‌سازی کرد تا طی سال‌های دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ به سودآوری برسد. بعد از این کار، در اواسط دهه ۹۰ عملکرد مالی این شرکت رو به افول گذاشت. در دهه اخیر، این شرکت استراتژی منسجم‌تری اتخاذ کرده تا با پورتفولیوی به شدت کاهش یافته و متمرکز بر سه برند مواد غذایی با نام‌های کمپبل، V8 بورجز و پپریج فارم که از یک خانواده هستند، به رشد جهانی برسد. در نهایت، در سال‌های اخیر، این شرکت نیز مانند بسیاری از شرکت‌های صنایع غذایی با دو الزام متناقض در خط تولید خود مواجه شده است: توسعه سلامت و استاندارد در غذا و افزایش تقاضای مشتریان برای غذای آماده.

ایجاد این تغییرات به مهارتی نسبی در تکنولوژی و فرآیند و همچنین در رهبری و مدیریت نیروی انسانی نیاز دارد. داگلاس کونانت، مدیرعامل کمپبل در سال‌های ۲۰۰۱ تا۲۰۱۱، به جای تلاش برای یاد گرفتن این قابلیت‌ها، سعی کرده آنها را درون‌سازی کند. رویکرد کونانت به عنوان مدیرعامل، متمرکز شدن بر سرمایه گذاری روی افراد، از جمله توجه خاص داشتن به شیوه رهبری خودش بوده است.

به دلیل اینکه حکایت کمپبل از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده، با کونانت در مورد اینکه چگونه شرکت‌ها می‌توانند قابلیت‌هایی را ایجاد کنند که خودشان باید آنها را تشخیص دهند، مصاحبه‌ای ترتیب داده شده است. این مصاحبه به هدف افزایش کیفیت و اثر رهبری در میان مدیران انجام شده است.

* در حال حاضر در مکاتبات و کار با شرکت‌ها تلاش می‌کنید چه چیزی را به سرانجام برسانید؟

هدف من این است که در بحثی در مورد رهبری از نگاه کسی که در این کار حرفه‌ای شده، شرکت کنم. جهان برای اولین بار، با پنج نسل نیروی کار با سوابق و چشم‌اندازهای متنوع روبه‌رو شده است. مدیران باید ارتباط بین افراد را با تکنولوژی و شبکه مدیریت کنند. ساختارهای سلسله مراتبی قدیمی در مدیریت نیز به تدریج از بین می‌روند.

شرکت‌های غیرانتفاعی و انتفاعی ممکن است به طور متفاوت به این مساله نگاه کنند، اما هر دو چالش مشابهی دارند: تلاش برای ایجاد جوامعی با عملکرد بالا که بتوانند بر جهان اثر گذار باشند و هر دو آنها به یک شیوه شکست می‌خورند؛ یعنی نمی‌توانند تفکر استراتژیک را وارد کار روزانه بنگاه کنند.

* چرا این طور است؟

این مساله به ماهیت آرمانی استراتژی‌های آنها مربوط است. در هر جایی که کار کرده ام – شرکت‌های جنرال میلز، کرفت، نابیسکو و کمپبل – همواره در مورد اینکه در جهان بهترین باشیم بحث شده است. افراد به طور طبیعی اشتیاق دارند از آنچه هستند بزرگ تر باشند، هدفشان از کار فقط حقوق گرفتن نیست؛ بلکه دوست دارند در کارشان معنا بیابند.

من در کل زندگی خود استراتژی‌های آرمانی ایجاد کرده‌ام. در شرکت کمپبل، یکی از بزرگ‌ترین لحظه‌هایی که داشتم در ابتدای سال سوم و طی جلسه رهبری جهانی ما بود. در آنجا دریافتم که ما مجبوریم سطح مسوولیت و تعهد خود را بالا ببریم. در نتیجه جلسه را این گونه آغاز کردم «امیدوارم همه شما بخواهید بخشی از پیشرفت این شرکت باشید، اما باید به شیوه‌ای پیش بروید که این شرکت فوق‌العاده‌ترین شرکت صنایع غذایی جهان باشد. اگر آمادگی این کار را ندارید، نباید اینجا بمانید.»

روحیه تمایل به انجام کار بهتر، در کارمندان منعکس می‌شود؛ اما در طول زمان، این ریسک به وجود می‌آید که همه فکر کنند شما فرد بلند پروازی هستید و هدفتان از توانایی‌هایتان بزرگ تر است. در این صورت استرس و نگرانی در سیستم ایجاد می‌کنید که این مساله توانایی شما را برای اجرای کار به خطر می‌اندازد.

* به عبارت دیگر، اگر هدف شما از توانایی تان بزرگ‌تر باشد، مجبورید این توانایی را بالا ببرید؟

و برعکس. اگر توانایی شما از هدفتان بیشتر باشد، باید بلند پروازی بیشتری داشته باشید. باید نقطه کانونی را که شرکت شما از آن می‌تواند رشد کند و به موفقیت برسد پیدا کنید و به روشی درست به دنبال بزرگ کردن آن باشید.

به صورت ایده آل، باید شغلی را پیدا کنید که دائمی باشد. فرزندان من تمام عمر خود شنیده‌اند که در دنیای

پر هرج و مرجی از نظر کسب و کار و کارآفرینی زندگی می‌کنند، به طوری که مجبورند در عمر کاری خود در ۷ یا ۱۰ شرکت کار کنند. من فکر نمی‌کنم این انتخاب آنها باشد. آنها باید بتوانند در شرکتی کار کنند که از آنها تقدیر می‌شود، جایی که می‌توانند در آن یاد بگیرند و رشد کنند و حس پایدار همکاری در آن وجود دارد و در نهایت به نوعی تجربه کاری مفید دست یابند. من خودم در طول عمر کاری خود در ۴ شرکت و هر کدام به مدت ۹ سال کار کرده ام که تجربه بسیار خوبی بوده است.

* در این ۴ شرکتی که اشاره کردید، هدف یا توانایی، کدام بزرگ تر از دیگری بوده است؟

این شرکت‌ها به طور منطقی متعادل بوده‌اند و توانایی آنها از هدفشان بزرگ‌تر بوده است. این مساله در صنایع غذایی مرسوم است. این صنعت ۱۵۰ سال قدمت دارد و میزان مصرف در آن همگام با رشد جمعیت افزایش می‌یابد، اما میزان خوراک افراد هر ساله بیشتر نمی‌شود؛ بنابراین این گونه کسب و کارها به شیوه‌ای قدیمی اداره می‌شوند. برندها و رقابت بین آنها هر ساله تغییر قابل توجهی نمی‌کند.

مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۱۰:۴۸
سلیم خلیلی

تکنیک‌هایی فردی برای مدیریت زمان

شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ق.ظ

تکنیک‌هایی فردی برای مدیریت زمان

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: مدرسه کارآفرینی اجتماعی پرتو

همه ما علاقه ‌داریم که زمان‌ را به بهترین شکل مدیریت کنیم تا استرس انجام کار در لحظه آخر را نداشته باشیم؛ برای خود و خانواده به اندازه کافی فرصت داشته باشیم و فعالیت‌هایی از جنس سرمایه‌گذاری برای آینده انجام دهیم. آنچه معمولا مدیریت زمان را برایمان مشکل می‌کند، عدم آشنایی با روشی اصولی و سیستماتیک است. این مقاله کوتاه، به صورت مختصر و مفید مهم‌ترین تکنیک‌های لازم برای مدیریت زمان را شرح می‌دهد.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

تکنیک‌هایی فردی برای مدیریت زمان

منبع: مدرسه کارآفرینی اجتماعی پرتو

همه ما علاقه ‌داریم که زمان‌ را به بهترین شکل مدیریت کنیم تا استرس انجام کار در لحظه آخر را نداشته باشیم؛ برای خود و خانواده به اندازه کافی فرصت داشته باشیم و فعالیت‌هایی از جنس سرمایه‌گذاری برای آینده انجام دهیم. آنچه معمولا مدیریت زمان را برایمان مشکل می‌کند، عدم آشنایی با روشی اصولی و سیستماتیک است. این مقاله کوتاه، به صورت مختصر و مفید مهم‌ترین تکنیک‌های لازم برای مدیریت زمان را شرح می‌دهد.

۱) از زمان چگونه استفاده کنیم؟ (ارزیابی وضعیت فعلی)

به یاد داشته باشید که نحوه مدیریت و استفاده ما از زمان، بخشی از عادت‌های ما شده است. از این جهت، تغییر آن نیاز به حوصله و زمان دارد. برای شروع، خوب است نگاهی به خودمان داشته باشیم و ببینیم چطور از زمانمان استفاده می‌کنیم. بهتر است فعالیت‌های روزانه‌تان را خیلی خلاصه نوشته و ببینید در پایان هر روز چند ساعت کار کرده‌اید و چقدر برای خانواده، تفریح و یادگیری زمان صرف کرده‌اید. برای تحلیل مهارت مدیریت زمان خود به این سوال‌ها پاسخ دهید:

  • آیا مقدار وقتی که برای هر یک از موارد صرف شده است مطابق برنامه‌ و انتظار شماست؟
  • آیا هر فعالیت را در زمان مناسبی از شبانه‌روز انجام می‌دهید؟ (مثلا آیا صبح وقت زیادی را صرف اینترنت و صحبت با دوستان می‌کنید و عصر ناچار هستید بیشتر کار کنید؟)
  • آیا فعالیتی وجود دارد که بتوانید با اثربخشی بیشتر، سرعت بالاتر، ساده‌تر و با جزئیات کمتر انجامش دهید؟
  • آیا عوامل مزاحمی وجود دارد؟ فعالیت‌های بی‌فایده چقدر از زمان شما را به خود اختصاص می‌دهد و چطور می‌توانید آن فعالیت‌ها را محدود کنید؟

۲) هدف‌ها و خواسته‌هایمان چیست؟ (هدف‌گذاری)

اولین قدم در مدیریت زمان، تعیین هدف‌ها و انتظارات شخصی است. دلیل اهمیت هدف‌گذاری این است که اصولا چیزی که قابل مدیریت است، تصمیم‌ها، هدف‌ها و نحوه تخصیص وقتتان می‌باشد؛ وگرنه، مقدار زمان موجود در شبانه روز را نمی‌توان تغییر داد. در حالت ایده‌آل، بهترین استفاده از زمان آن است که: (۱) بیشترین دستاورد را برایمان داشته باشد و (۲) از نحوه‌ گذر زمان لذت ببریم. از این جهت، باید بدانیم چه دستاوردهایی برایمان مطلوب‌ است و از انجام چه کارهایی لذت می‌بریم. بهتر است هدف‌های شخصی‌مان را در سه مرحله لیست کنیم:

  • به ۱۰ یا ۱۵ سال آینده فکر کنید؛ تلاش کنید زندگی مطلوبتان در آن زمان را برای خودتان شرح دهید. مثلا اگر الان ۲۵ الی ۳۰ سال دارید، ۴۰ الی ۴۵ سالگی خودتان را، آن‌گونه که آرزو دارید، توصیف کنید. سعی ‌کنید به هفت جنبه‌ مهم زیر فکر کنید: (۱) زندگی خانوادگی؛ (۲) یادگیری و سلامت فکری؛ (۳) ورزش و سلامت جسمی؛ (۴) زندگی معنوی؛ (۵) پیشرفت شغلی؛ (۶) سرمایه‌گذاری و شرایط مالی و (۷) دوستی و زندگی اجتماعی.
  • بر اساس تصویر آینده دور، به اقدامات لازم برای یک تا سه سال آینده فکر کنید. هدف‌های مطلوب و کارهای لازم برای هر هفت جنبه‌ زندگی‌تان را یادداشت کنید.
  • بر اساس تصویر آینده نزدیک، ببینید هدف‌هایی که برای ۶ ماه تا یک سال آینده دارید چیست. ببینید چه کارهایی باید انجام دهید که ۴۰ سالگی‌تان شبیه آرزویتان باشد. شما تنها کسی هستید که مسول تحقق آرزوهایتان می‌باشید!

۳) چقدر ضروری است؟ چقدر مفید و مهم است؟ (اولویت‌بندی)

از آنجا که کل زمانی که در اختیار داریم محدود است، باید هدف‌ها و فعالیت‌های مهم‌تر را بشناسیم و وقتمان را برای آن دسته از کارها صرف کنیم. در مقاطع مختلف، مثلا هر ماه یا هر فصل،‌ باید هدف‌ها را اولویت‌بندی کرده و بر اساس اهمیت، زمانی را به کارها اختصاص دهیم. یکی از روش‌های ساده و موثر برای اولویت‌بندی کارها، استفاده از ماتریس «ضروری-مهم» است.

یک بار کارهای خیلی فوری و ضروری –که ناچار هستید زود انجام دهید- را از بقیه جدا کنید. منظور از کارهای ضروری، مواردی است که تا مدت زمان محدودی ناچار به انجام آن هستید. مثلا، مطالعه یک بخش از کتاب پیش از امتحان، تعمیر ماشین یا پرداخت قبض‌هایی که موعد تحویل آن رسیده است.

بار دیگر، کارهای مفید و مهم –برای خودتان- را از کارهای غیرمفید جدا کنید. منظور از کارهای مهم/مفید مواردی است که به توسعه فردی یا اجتماعی شما کمک‌ می‌کند. مثلا شرکت در کلاس زبان، یادگیری موسیقی، مطالعه شخصی یا هر کاری که از جنس سرمایه‌گذاری برای توسعه‌ شخصی‌تان است، اگرچه انجام این کارها بسیار مهم است اما تعویق آنها در کوتاه مدت مشکلی را ایجاد نمی کند، اما تعویق آنها در طولانی مدت می‌تواند شما را از آرزوهایتان دور نگه دارد. با جداکردن کارهای ضروری/فوری از غیرضروری و همچنین دسته‌بندی کارها به مهم/مفید و غیرمهم، چهار دسته فعالیت خواهید داشت. لازم است نحوه تخصیص وقت به این چهار دسته، متفاوت باشد.

۴) چطور زمان را تقسیم کنیم؟ (جدول زمانی و برنامه شخصی)

بعد از تعیین اولویت‌ها، باید برای فعالیت‌های روزانه خود برنامه‌ای درست کنیم که هر روز بدانیم چه کارهایی برای انجام‌ دادن داریم. دقت برنامه زمانی با توجه به روحیه شما می‌تواند متفاوت باشد.

۵) برنامه ریزی برای فعالیت‌های پیش‌بینی نشده و زمان بر

گاهی زمان را صرف فعالیت‌هایی می‌کنیم که برنامه زمانی ما را به هم می‌ریزند و وقت ما را برای کارهای واجب کاهش می‌دهند. در مواردی، این فعالیت‌ها اجتناب‌ناپذیر است. بهتر است آنها را بشناسیم، تا می‌توانیم مهارشان کنیم و بخشی از برنامه هفتگی‌مان را برایشان درنظر بگیریم که نظم کارها از دستمان خارج نشود. مهم‌ترین این فعالیت‌ها عبارتند از ترافیک، تلویزیون، جلسات بدون برنامه، معاشرت‌های پیش بینی نشده، اینترنت گردی و… .

از دیگر موارد زمان بر، مهارت‌های فردی خودمان است که می‌تواند بخش مهمی از زمانمان را تلف کند:

  • «نه‌گفتن» بلد نباشیم و بی‌جهت مسوولیت کارهایی که نمی‌توانیم انجام دهیم را بپذیریم.
  • مهارت تصمیم‌گیری نداشته باشیم و وقت زیادی را با تصمیم‌ نگرفتن هدر دهیم.
  • مهارت‌های ارتباطی و گروهی لازم برای انجام سریع جلسه‌ها را نداشته باشیم.
  • توانایی واگذارکردن کارها به دیگران را نداشته باشیم. بهتر است مهارت‌های خود را در این زمینه ارتقا دهیم تا بتوانیم زمان‌بندی دقیقی برای انجام کارها داشته باشیم.

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۴
سلیم خلیلی

داروی استرس کاری

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ق.ظ

داروی استرس کاری

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع : Inc

با تغییر دادن طرز فکرتان درباره آینده می‌توانید استرس تان را کاهش دهید (یا حتی آن را برطرف کنید)

بسیاری از مردم باور دارند که استرس بخشی اجتناب‌ناپذیر در جهان کاری است . آنها اشتباه می‌کنند. سطح استرسی که تجربه می‌کنید تا حد زیادی تحت کنترل شما قرار دارد. رمز کار این است که راهی برای زیستن «در زمان حال» پیدا کنید.

فکر می‌کنید چرا مردم احساس استرس می‌کنند؟ در تمام مواردی که من مشاهده کرده‌ام دلیلش این بوده که بر وقایع آینده‌ای که کنترلی روی آن ندارند متمرکز می‌شوند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

به عنوان مثال بسیاری از افراد احساس «تحت استرس بودن» می‌کنند زیرا کارهای خیلی زیادی برای انجام دادن دارند. این موضوع در ظاهر کاملا منطقی است، اما در حقیقت، کار نیست که موجب استرس می‌شود. نگرانی درباره چیزهایی که احتمال دارد اتفاق بیفتد (یا اتفاق نیفتد) اگر آن کار به طور کامل انجام نشود است که استرس ایجاد می‌کند.

به طریق مشابه اگر شغلی (مانند پشتیبانی از مشتریان) داشته باشید که افراد گاهی سر شما فریاد بزنند این شغل

«پر استرس» محسوب می‌شود. تردیدی نیست که چنین اتفاقاتی بسیار ناخوشایند هستند، اما منبع اصلی استرس این اتفاقات نیستند، بلکه پیش بینی رخ دادن دوباره آنها است که استرس ایجاد می‌کند.

از آنجا که استرس مربوط به آینده است درمان واقعی آن زندگی کردن در زمان حال است. این توصیه‌ها را برای درمان استرس به کار بگیرید:

  1. عبادت یا مراقبه روزانه

هنگامی که عبادت و مراقبه کردن به درستی انجام شود افکار شما در زمان حاضر قرار می‌گیرد و انرژی در بدن شما جریان می‌یابد. این اعمال نه تنها شما را از استرس رهایی می‌بخشند بلکه به شما کمک می‌کنند تا ذهن تان را به سمت «متفکر بودن» هدایت کنید.

  1. روزانه زمانی را به برنامه‌ریزی اختصاص دهید.

بدون برنامه‌ریزی، دستیابی به اهداف غیر ممکن است. این برنامه باید تصویری از آینده بدهد که موانع و مشکلات ممکن در آن گنجانده شده باشد. «فکر کردن درباره آینده» را به زمان‌های تعیین شده روزانه محدود کنید و باقیمانده وقتتان را صرف اجرای گام به گام برنامه‌های روزانه کنید.

  1. خودتان را از نتایج جدا کنید.

درسته که در دنیای کسب و کار، همه چیز به کسب نتایج خوب بستگی دارد، چنین نتایجی معمولا با انجام گام به گام برنامه‌هایی که هنگام طراحی خوب روی آنها فکر شده باشد حاصل می‌شوند. بنابراین هنگامی‌که برنامه‌ریزی می‌کنید توجه و تمرکزتان را به گام‌ها و مراحل آن معطوف کنید نه نتیجه آن. هنگام اجرا باور داشته باشید که بهترین برنامه ممکن را طراحی کرده و در حال اجرای آن هستید مگر اینکه وقایع، خلاف آن را ثابت کنند.

  1. کاری‌های خود را زیر نظر داشته باشید.

هنگامی‌که کارهایتان را انجام می‌دهید توجه داشته باشید کدام عمل، شما را به سمت اهدافتان هدایت می‌کند و کدام یک شما را از آن دورتر می‌کند. این نکات را در نظر داشته باشید تا وقتی با «شکست» روبه‌رو می‌شوید، به جای آنکه دچار استرس بشوید از این نکات برای اصلاح برنامه‌های آتی استفاده کنید.

آیا انجام این مراحل باعث ورزیدگی و انضباط می‌شود؟ مسلما. اما منافعی که از زندگی کاری بدون استرس حاصل می‌شود از آن هم ارزشمندتر است.

به عنوان مثال اگر تحت استرس هستید چون کارهای خیلی زیادی برای انجام دادن دارید، عمل کردن به توصیه‌های بالا سریعا شما را به این سمت هدایت می‌کند که مفهوم «خیلی زیاد» بی‌معنی است و شما کاری را که باید انجام دهید، انجام خواهید داد. با اولویت‌بندی می‌توانید از چیزهایی که اهمیت بیشتری دارند شروع کنید و کارهایی را که نباید انجام شوند، نادیده بگیرید. به طریق مشابه اگر «تحت استرس» بودن شما به این دلیل است که همکارانتان با شما رفتار مناسبی ندارند، عمل به مراحل بالا می‌تواند به شما کمک کند تا بهتر آمادگی مواجهه با این افراد را داشته باشید. مثلا یاد بگیرید که چگونه به آن بی‌اعتنا باشید یا در صورت موفق نبودن در این کار به شما کمک می‌کند شغلی پیدا کنید که در آن مجبور نباشید با چنین افرادی سروکار داشته باشید.

حتی وقتی که حادثه بدی رخ می‌دهد روی حذف استرس از زمان حاضر تمرکز کنید. فرض کنید در میانه روز کاریتان خبر می‌رسد که بزرگ‌ترین مشتری‌تان با شما قطع رابطه کرده است. در واکنش به این خبر می‌توانید خاطرتان را مغشوش کنید و نگران درآمدی که شرکت از دست خواهد داد بشوید و احتمال بدهید این زیان موجب نابودی شغل شما بشود، حتی اگر هیچ یک از این اتفاقات هنوز نیفتاده باشد. یا اینکه می‌توانید در اکنون باقی بمانید، توجه کنید که این اتفاق رخ داده است. در چنین شرایطی باید آرام باشید، احساس خلاقیت داشته باشید و برنامه‌ای گام به گام طراحی کنید تا مشتری را دوباره بازگردانید یا چند مشتری جدید بیابید.

وقتی واقعا درک کنید که استرس تنها، ساخته تصورات خودتان است، بار فوق العاده سنگینی از روی دوشتان برداشته شده است. اگر شما این گام‌ها را بردارید و سعی کنید در اکنون زندگی کنید درمی‌یابید که استرس از یک امر اجتناب ناپذیر فاصله زیادی دارد، بلکه تنها یک خاطره بد است.

ترجمه: مهدی سریرچی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۱:۴۷
سلیم خلیلی

جواهرات سلطنتی تیفانی

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲ ق.ظ

جواهرات سلطنتی تیفانی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

«تیفانی‌اند کو» یک جواهر فروشی و نقره‌سازی آمریکایی است که توسط «چارلز لوئیس تیفانی» و «تدی یانگ» در سال ۱۸۳۷در شهر نیویورک به عنوان مرکز فروش محصولات فانتزی و لوازم التحریر افتتاح شد. این فروشگاه در ابتدا انواع مختلفی از نوشت افزار می‌فروخت و در منهتن نیز شعبه‌ای با نام «تیفانی، یانگ و الیس» داشت که بعدها کوتاه شده و به «تیفانی اند کو» تبدیل شد.

محل استقرار تیفانی اند کو، از آغاز کار شرکت، شهرنیویورک بوده است. با اینکه امروز بیش از صد فروشگاه تیفانی اندکو در سراسر جهان وجود دارد، ولی این برند هنوز به شدت با زادگاه اصلی خود یعنی نیویورک پیوند دارد. قیمت اجناس تیفانی زمانی که آغاز به کار کرد، مقطوع بود. در آن زمان این سیاست آن قدر منحصر به فرد بود که در صفحه اول بسیاری از روزنامه‌ها منعکس شد.

 

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

در ۱۸۴۵، کتاب آبی تیفانی، اولین کاتالوگ خرده فروشی در آمریکا بود. نوآوری دیگری که خبرساز شد، این بود که در سال ۱۸۸۵ از تیفانی خواسته شد که «نشان ویژه آمریکا» (عقاب علامت آمریکا) را دوباره طراحی کند و این طراحی مجدد، هنوز روی همه اسکناس‌های یک دلاری آمریکا دیده می‌شود.

در سال ۱۸۷۸، چارلز تیفانی یکی از بزرگ‌ترین و مرغوب‌ترین الماس‌های ممتاز زرد رنگ جهان را با وزن بیش از ۲۸۷ قیراط به دست آورد که در معادن الماس کیمبرلی (kimberley) در آفریقای جنوبی کشف شده بود. «الماس تیفانی» زینت بخش آدری هپبورن در عکس‌های تبلیغاتی فیلم صبحانه در تیفانی بود که امروز می‌توان در طبقه اول فروشگاه تیفانی آن را مشاهده کرد. در سال ۱۸۸۷، تیفانی حتی موفق شد جواهرات تاج سلطنتی فرانسه را نیز بخرد.

تیفانی، نمونه‌های متعددی از الماس و جواهرات دیگر هم می‌فروخت و با جواهر سازان برجسته دنیا از قبیل ژان‌اشلوم برگر (Jean Schlumberger) کار می‌کرد.

در سال ۱۸۶۱، آبراهام لینکلن برای مراسم تحلیف ریاست‌جمهوری خود، ساخت یک جام را به شرکت سفارش داد و در طول دوران ریاست جمهوری برای همسرش یک سری زینت آلات از مرواریدهای ریز، ساخت تیفانی خرید. این شرکت همچنین با طراحان برجسته مد، مثل پالوما پیکاسو (Paloma Picasso) و کوکو شانل همکاری کرده است.

برای سربازان جنگ‌های داخلی آمریکا، شمشیر می‌ساخت. طرح‌های نقره چارلز تیفانی مورد توجه «نمایشگاه جهانی پاریس» (Universal Exposition) در سال ۱۸۶۷، قرار گرفت که برایش«نشان شایستگی» (Merit) را به ارمغان آورد. تیفانی اولین شرکت آمریکایی بود که به چنین افتخاری دست یافت.

در کنار این ارتباطات که چارلز تیفانی و جانشینان متعددش، آنها را با موفقیت در اذهان مردم تقویت کرده‌اند، نام تجاری تیفانی همچنین توانسته است با گسترش محصولات برای طیف‌های گوناگون اجتماع، به موفقیت دست یابد.

تردیدی نبود که تیفانی یک نام تجاری تجملی است؛ ولی هر کسی می‌توانست به یک فروشگاه تیفانی قدم بگذارد. گرچه قیمت بیشتر کالاها از توان مردم خارج بود، ولی همیشه نمونه‌های ارزان‌تری هم وجود داشت که هر کسی می‌توانست آنها را بخرد. این نمونه‌ها هم در جعبه‌های وسوسه انگیز آبی رنگ با روبان ابریشمین عرضه می‌گردد.

تیفانی در ساخت و فروش طلا سابقه درخشانی دارد و در سال ۱۹۳۰، جام طلایی آمریکا، معتبرترین جایزه مسابقات قایقرانی را طراحی کرد. نام تجاری تیفانی، در فیلم محصول ۱۹۶۱، با هنرنمایی ادری هپبورن در نقش «هالی گولایتلی» (Holly Golightly) شخصیتی که عاشق پرسه زدن در راهروهای این فروشگاه بود، جاودانه شد.

در ژوئن سال ۲۰۰۴ تیفانی شرکت eBay را به دلیل استفاده از محصولات خود محکوم کرد. در ژانویه ۲۰۰۸ گزارش شد که «سافت بنک» اپراتور ژاپنی تلفن همراه، با تیفانی قرارداد همکاری برای تولید محدود ۱۰ عدد تلفن همراه امضا کرده است. این تلفن‌ها دارای بیش از ۴۰۰ الماس مجموعا به وزن ۲۰ قیراط بود. ارزش آنها نیز حدود ۱۰۰ میلیون ین برآورد شده بود.

گرچه امروزه تیفانی به دلیل کالاهای ساخت طراحان بزرگ و لوازم فرعی، یک پیشاهنگ محسوب می‌شود، ولی نام تجاری آن نشانه ثبات و استحکام است. تیفانی جایگاه خود را به خوبی می‌شناسد و در حالی که به گسترش و رشد و توسعه ادامه می‌دهد، هویت خود را نیز تقویت می‌کند. پس از افتتاح موفقیت‌آمیز بوتیک‌های تیفانی در توکیو و لندن، امروز در اکثر شهرهای مهم و بزرگ جهان هم فروشگاه دارد. این شرکت با داشتن حدود ۹ هزار کارمند، در سال گذشته میلادی درآمدی بالغ بر ۶۸/۲ میلیارد دلار را از آن خود کرد.

کیانا غلامی

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۱۰:۳۲
سلیم خلیلی

بازاریابی عصبی؛ آینده علم بازاریابی جهان

سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ب.ظ

بازاریابی عصبی؛ آینده علم بازاریابی جهان

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: دوماهنامه توسعه مهندسی بازار

بازاریابی عصبی یک علم جدید است که هدف آن کمک به بازاریابی و فروش محصولات با استفاده از علم عصب‌شناسی است. بازاریابی عصبی هم‌اکنون در بعضی از مدارس مهم بازرگانی تدریس می‌شود و عصب‌شناسان به بسیاری از شرکت‌های بزرگ تجاری خدمات مشاوره‌ای می‌دهند.

در دهه اخیر، واقعیت‌های متعدد، تحقیقات قابل توجهی در زمینه گسترش فعالیت‌های علمی و مدیریتی بازاریابی به وجود آورده است. اگرچه غالبا تحقیقات بازاریابی به طور خاص در کشورهای صنعتی صورت گرفته است، جاهایی که امکان کسب سرمایه برای گسترش تحقیقات در آن نواحی وجود داشته است. هم‌اکنون آینده علم بازاریابی در میدان جدیدی قرار دارد تا مفاهیم جدید و دستاوردهای جدید را نهادینه کند. اکنون سرمایه‌گذاری‌ها در سطح بالا برای تحقیقات تجربی/آزمایشگاهی که در برگیرنده تکنولوژی پیشرفته هستند، مورد نیاز است.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

بازاریابی عصبی و تصمیمات مصرف‌کنندگان

واریان پژوهشگر بازاریابی اظهار می‌دارد که مدل‌های موجود برای توضیح رویداد رفتارهای انسانی کافی نبوده‌اند. به ویژه مدل‌های مربوط به مصرف. واریان بیان می‌دارد که مدل اقتصادی انتخاب مصرف‌کننده که معمولا مورد مطالعه قرار می‌گیرد، ساده و زیبا است. این مدل نقطه شروع منطقی برای تحلیل‌های متعددی ایجاد می‌کند، اما مسلما این مدل کامل نیست. در برخی از موارد استفاده از مدل عمیق‌تری از رفتار مصرف‌کننده برای توصیف آشکارتر تصمیم‌گیری لازم است. روس و دیگران با استفاده از تحلیل الگوهای مصرف، تحقیق جالبی ارائه کرده‌اند که به تعریف نحوه دستیابی به شکل‌بندی انتخاب‌های میان فردی در یک بازار می‌پردازند که در آن تعادل شخصی در بین علایق مختلف از طریق مذاکره حاصل می‌شود. این تحقیق بخشی از اقتصاد عصبی است که با حمایت تحقیقات آزمایشگاهی و تکنیک‌های تصور ذهنی انجام شده است. نویسندگان روش‌های اتخاذ شده به وسیله انسان برای کنترل خود و جلوگیری از طیفی از تصمیمات مربوط به راه‌حل‌های فراوان کوتاه مدت را ارائه می‌دهند.

 

روش‌های بالینی بازاریابی عصبی

در ابتدا روانشناسی مدرن با فناوری ترکیب شد تا فرآیندهای تصمیم‌گیری را در مغز توصیف کند. بعدها نظریه تصمیم‌گیری رفتاری اقتصادی در سایه نتایج تحقیقات علم عصب شناسی تعدیل شد. در همین سال‌های اخیر بود که تحقیقات بازاریابی و رفتار مصرف‌کننده شروع به توجه به علم عصب‌شناسی برای جواب‌هایی برای محرک‌های تصمیم‌گیری مصرف‌کننده کرده است. از اینجا است که بازاریابی عصبی شروع به پدیدار شدن کرد. به‌تازگی آشکار شده است که احساسات یک نقش خیلی مهم در فرآیند تصمیم‌گیری دارد و به طور خاص در تصمیم‌هایی در طول رفتار مصرف‌کنندگان مهم است. مطالعاتی شامل علم عصب‌شناسی وقتی که فرآیندهای احساسی مطالعه می‌شود، نشان می‌دهد که احساسات به طور مقدماتی عمل می‌کند و دلیل منطقی نیست که اولین نقش را در تصمیم‌گیری‌های تاثیرگذار مفاهیم و درک شناخت یا رفتار یک شخص رفتار و عمل می‌کند. مفاهیم و فهم فرآیندهای عاطفی برای پیشرفت و توسعه بازاریابی و مبارزات بازاریابی اساسی و مهم است. در حقیقت برچسب‌گذاری موفق و تبلیغ کردن وابسته به فهم و پیشرفت یک جاذبه احساسی نسبت به مصرف‌کنندگان است.

 

در ذهن مصرف‌کننده چه اتفاقی می‌افتد؟

مردم تمایل دارند نیاز دنیا را از نما و منظر خاص خود ببینند. این امر برای پالایش و پردازش درک و استنباط‌هایی که اهمیت بسیاری از اطلاعات محیطی را استخراج می‌کنند استفاده می‌شود. این اتفاق می‌افتد؛ زیرا مغز تلاش می‌کند که کارآمدترین جست‌وجوی ارتباط تصادفی ممکن بین اطلاعات چند متغیره‌ای باشد که در نهایت درک و استنباط را ایجاد می‌کنند. در ترکیب، این استنباط چیزی بیش از یک انتخاب در میان تفاسیر متعدد ممکن برای گزینه‌ها نیست. زیرا در نهایت اگر مغز مجبور به پردازش و ثبت و ضبط تمام اطلاعات ایجاد شده بود، احتمالا از هم می‌پاشید.

اما بعد از همه اینها چگونه مفاهیم و درک مصرف‌کنندگان در مغز کار می‌کند؟ قسمتی از مغز که برای پردازش سیگنال‌ها و علایمی از دید و نگرش اولیه مسوول است، قشر خاکستری مغز است. بعد از قشر خاکستری مغز اطلاعات به جلوی مغز و به طور خاص به سمت لوب جلویی و پیشین جریان می‌یابد. اطلاعات دو مسیر را پیش می‌گیرد؛ اولیه و ثانویه. اولیه در بالای مغز جریان و مسیر بندی می‌شود و اطلاعات را در جایی که اشیا در فضا و محل در رابطه با بدن قرار گرفته است خارج می‌کند، ثانویه نیز یک جاده و مسیر است که از طریق لوب‌های موقتی ادامه یافته است و بالای گوش قرار می‌گیرد و اطلاعات بصری را به منظور طبقه‌بندی آنچه که فرد دیده است، پردازش می‌کند. این دو مسیر باید در طول و میان خودشان مطابقت شود؛ چون که نتایج پایانی درک کامل اطلاعاتی است که چشم انتقال داده است. عصب‌شناسان معتقدند که درک و مفهوم بصری به طور وسیعی نتیجه انتظارات و پیش‌بینی‌های آماری است. درک و تطور و مفهوم راهی است که مغز سرنخ‌های مبهم را با استفاده از احتمالی‌ترین اکتشافات و جست‌وجوها تفسیر و تعبیر می‌کند که نتیجه مستقیم تجربه‌های قبلی است.

 

نتیجه گیری

در این مطالعه، یک تحلیل اهمیت بازاریابی عصبی انجام شده است. همان طور که دیده شد، امروزه یک شاخه اصلی بازاریابی، یعنی بازاریابی عصبی برای فهم تصمیمات بشر است. به همین دلیل، بعضی تکنیک‌ها برای مطالعه آنچه در مغز انسان رخ می‌دهد، وجود دارد. هدف و منظور برای فهمیدن فرآیند تصمیم‌گیری مصرف‌کنندگان است. در این مطالعه، هدف خاص تحلیل جهت تصدیق کردن آثار مهار و ثابت قیمت‌ها در این فرآیند تصمیم‌گیری است. افراد می‌توانند به وسیله اطلاعات آشکار نامربوط در فرآیند خرید محصول یا خدمات، تحت تاثیر قرار بگیرند. بر پایه فرضیه تحلیل اقتصادی رفتاری به ویژه بازاریابی عصبی که برای مفهوم وقایع مربوط به رفتار مصرف‌کنندگان از طریق تجربه‌گرایی گرفته شده، از آزمایش‌های خاص روی موضوعات جست‌وجو استفاده می‌شود که می‌تواند نتیجه گرفته شود که آثار ثبات و مهار در حقایق در موقعیت مطالعه شده وجود دارد. بهره‌برداری صنعتی تحقیقات علم عصب‌شناسی یک واقعیت مهم است و می‌تواند به طور اضافی در تحقیقات آینده وارد شود. آن همچنین یک کاربرد و درخواست بالقوه فراوان در مراقبت سلامتی و دیگر موضوعات است.

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۲:۱۱
سلیم خلیلی

کارمندان خود را به دوراندیشی تشویق کنید

دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۲۸ ب.ظ

کارمندان خود را به دوراندیشی تشویق کنید

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: Mckinsey

سنجش کارآیی و عملکرد افراد، به ویژه مدیران و مدیران ارشد، مساله بغرنج همیشگی است. بدون اهداف قابل‌اندازه گیری، سنجش واقع‌بینانه میزان پیشرفت دشوار است.

در عین حال، شرکت‌هایی که بیش از حد به اهداف مالی یا دیگر اهداف «دشوار» اجرایی تکیه دارند، خطر رجحان موفقیت کوتاه مدت بر سلامت طولانی مدت را می‌پذیرند؛ به عنوان مثال، کوتاه آمدن در مقابل «ستاره‌های سازمان» که عملکرد خوب، اما عیوبی چون ارعاب دیگران، نادیده انگاشتن پیشرفت کارکنان یا ناتوانی در همکاری کردن با همکاران دارند. واقعیت این است که زمانی که افراد اهداف واقعی و مشوق‌هایی برای تمرکز بر چشم‌انداز دراز مدت ندارند، توجهی به آن نمی‌کنند؛ با گذشت زمان، به دلیل این که تعداد کافی از افراد توجه یا قابلیت برای حفظ و تجدید آن چشم‌انداز را ندارند، کارآیی کاهش پیدا می‌کند.

 

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

در هر صورت ارزیابی قابلیت‌هایی که به سازمان در مقابل منحرف شدن از مسیر، یاری می‌رساند دشوار است، چه رسد به تقویت این قابلیت‌ها. این مقیاس‌های «نرم» سلامت سازمانی – به عنوان مثال، رهبری، نوآوری، توانایی اجرا، انگیزه کارکنان یا درجه همسازی خارجی یک شرکت – به سختی به معیارهای عملکرد سالانه تبدیل می‌شوند. علاوه بر این، سلامت یک سازمان ممکن است در یک سال تغییر چندانی نداشته باشد و ارزیابی همیاری کارکنان اغلب به قضاوت‌های شخصی و چانه‌زنی محدود می‌شود. کدام ریسک را می‌توان پذیرفت و از کدام باید اجتناب کرد؟ چه افرادی را بپروریم و چگونه؟ مدیریت کردن سهم همیاری کارکنان (در حفظ سلامت سازمانی) به طور معمول به مکالمات عمیق و ارزیابی‌های ۳۶۰ درجه‌ای وسیع تر از آنچه معمولا برای کارکنان (از جمله مدیران ارشد) انجام می‌شود، نیاز دارد. به همه این دلایل، شرکت‌هایی که سهم افراد را در سلامت سازمانی، از راه‌هایی موثر ارزیابی می‌کنند یا به سبب بهبود آن به ایشان پاداش می‌دهند، انگشت شمارند.

هنگامی که شرکت‌ها تلاش‌هایی برای بهبود عملکرد انجام می‌دهند، این تلاش‌ها معمولا به استفاده از معیارهایی ختم می‌شود که اختیاری است، وزن کمتری از سنجش‌های سنتی عملکرد دارد یا به شکل ناسازگار استفاده شده است. یک اشتباه رایج، گیج شدن در مورد مسائلی است که به نظر می‌رسد مربوط به سلامت سازمانی باشد، اما در واقع در قلب کار اجرایی روزانه یک فرد قرار دارد (و در نتیجه مناسب‌تر آن است که درچارچوب ارزیابی عملکرد بررسی شود). برای مثال خوب است که عملکرد یک مدیر تولید ارشد را درباره گرایش بیرونی شرکت، با ردیابی تعداد و کیفیت تماس‌‌های جدید خارجی که او در یک سال افزایش داده است، سنجید؛ اما درست نیست چنین آزمون سلامتی را برای یک متخصص روابط رسانه‌ای که برای او ملاقات افراد جدید، بخش اساسی شغل اوست به کار برد.

مدیران به سرعت معایبی از این قبیل را تشخیص می‌دهند و به همان شکل واکنش نشان می‌دهند. به عنوان مثال، رییس بخش منابع انسانی یک شرکت بازرگانی جهانی کالاهای مصرفی اعتراف کرد که مدیران، اهداف مرتبط با سلامت سازمان را به عنوان یک اهرم برای «بالا بردن» بسته‌های تشویقی خود می‌بینند. این اثری نیست که شرکت در نظر دارد و مفهومی است که تغییر آن دشوار است.

در برابر این پس زمینه، ما اعتقاد داریم که برای مدیران اجرایی (مدیر عامل‌ها) و تیم‌های ارشد آنها مفید است که به عقب بازگشته و در مجموع بررسی کنند که چگونه – و در برخی موارد آیا – سیستم‌های مدیریت کارمندان، اولویت کافی را به سلامت بلند مدت سازمان آنها می‌دهد یا خیر. این مقاله، از کار جدید ما با شرکت‌های متعدد در بخش‌هایی که در آنها تمرکز اجرایی بر موفقیت در دراز مدت بوده ‌است، استنتاج شده و سه راه آزمایش شده و صحیح برای ایجاد سلامت در مدیریت عملکرد به مدیران پیشنهاد می‌کند.

 

ریشه‌کن کردن عادت‌های ناسالم

مدیران ارشد به خوبی می‌دانند که چگونه با مدیرانی که در سنجش سنتی عملکرد به خوبی عمل نمی‌کنند کنار بیایند: ارائه بازخورد روشن، یک طرح اصلاحی برای مقابله با مشکل و ایجاد قابلیت‌های لازم و یک ارزیابی برای قضاوت میزان پیشرفت. فرآیند مدیریت چنین مسائلی، ویژگی دوم اکثر شرکت‌ها است.

در اصل، باید عملکرد مشابهی برای یکپارچه سازی مقیاس‌های سلامت سازمانی رخ دهد. با این حال در واقعیت، فرآیندهای سازمانی و مکانیسم‌هایی که شرکت‌ها به کار می‌برند ممکن است پیام‌های متفاوتی را در مورد اهمیت سلامت ارسال کرده و حتی آن را تضعیف کنند. اغلب برای شروع لازم است که عادت‌های بد فراموش شوند. برای مثال، شرکت‌هایی که کار آنها همراه با مخاطره است بهتر است از ابتدا برای ارتقای امنیت همان کاری را بکنند که پس از رخ دادن حوادث و در پی اعمال فشار از سوی تنظیم کنندگان و مصرف کنندگان، خواهند کرد.

یکی از این دست شرکت‌ها، کار را با انجام ممیزی در مورد نقش‌‌های پر مخاطره در سراسر سازمان و تدوین لیستی از تمام شایستگی‌‌های اساسی مربوط به ایمنی مورد نیاز برای هر یک از این نقش‌ها، آغازکرد. هدف این بود که نه تنها اطمینان حاصل شود که کارگران دانش فنی و مهارت‌‌های رهبری لازم را کسب می‌کنند، بلکه فرآیندها، سیستم‌ها یا برنامه‌های آموزشی– مدیریتی بخش منابع انسانی که شرکت برای ایجاد تغییر به آنها نیازمند است نیز تعیین شوند تا به این وسیله مشکلات شناسایی شده در خطوط تولید تا ریشه‌ ردیابی گردند.

اضافه کردن سناریوهای اضطراری واقعی‌تر که مدیران خط و تیم‌های آنها بتوانند با هم کنش‌‌نمایی کنند برای شرکت یک مساله بود و مساله دیگر هم اصرار ورزیدن به اینکه رویکرد جدید جدی گرفته شود. بنابراین، مدیرانی که با شبیه‌سازی‌های جدید درگیر شدند حتی اگر سابقه قبلی ایمنی عملیاتی آنها بی‌عیب و نقص بود نیز تا زمانی که عملکرد آنها بهبود یافت، از نقش خود برداشته شدند.

به عبارت دیگر در دست داشتن یک سازوکار به تنهایی کافی نیست. سوق دادن سازمان به ارزیابی مدیران از لحاظ مشارکت ایشان در بحث سلامت و جبران کردن مشارکت‌های ایشان و دیدن این مساله به عنوان عنصری اساسی در تصمیم گیری‌های مربوط به ارتقا، اغلب نیاز به تغییر قابل توجهی در فرهنگ شرکت دارد. پشتیبانی قوی از مدیر عامل و تیم اجرایی یک اجبار است.

یک شرکت که کار در آن باخطرات بالا همراه است تنها زمانی در اجرای دستور کار جدید سلامت خود موفق شد که مدیران ارشدی که قوانین جدید «اولویت دادن به کارآیی دراز مدت» را در دستور کار خود قرار داده بودند، تشویق شدند و ارتقا پیدا کردند. تنها در آن زمان بود که کارمندان باورکردند تغییرات، واقعی است. البته تغییر معیارهای ارتقا به شکل بهینه، گاه دشوار است، مخصوصا اگر کسی در دسترس نباشد که با دارندگان نقش موجود جایگزین شود. به این ترتیب حس نیاز به داشتن «استخری غنی از استعدادها» و اهمیت پیش چشم قرار دادن سلامت سازمانی در استراتژی‌های گسترده پرورش استعداد، در کنار اعمال مقیاس‌های سلامت سازمان، در پاداش‌های عملکردی مدیران ارشدی که مسوول آن هستند، تقویت می‌شود.

 

ارزش ها را اولویت‌بندی کنید

شناخت ارزش‌های درست، نیاز به بحث و گفت‌وگویی دارد که اطلاعات آن از طریق تعامل گسترده رهبران ارشد با طیف وسیعی از کارکنان به دست بیاید. سازمان‌ها با انجام چنین بحث‌هایی آغاز به ساختن معیارهایی می‌کنند که روشن می‌کند، چگونه کارکنان به ارزش‌های ویژه مرتبط با سلامت واکنش نشان می‌دهند.

برای نمونه، رهبران یک شرکت جهانی کالاهای دارویی و مصرفی، برخی از ارزش‌ها، مانند رفتار محترمانه با دیگران، رفتار با صداقت و مدیریت دراز مدت را در اولویت قرار دادند. شرکت برای این که یک پایه کیفی به مدیران بدهد تا روش کارکنان در پاسداری از این ارزش‌ها را ارزیابی کنند، شروع به معرفی استانداردهایی از مدیریت هر یک از آنها کرد که به طور واضح تعریف شده بودند. استانداردها علاوه بر‌اندازه‌گیری نتایج کسب‌وکار، شامل‌اندازه‌گیری کیفی از مهارت‌های نرم‌تر، مانند توسعه نهاد‌ها و پرورش افراد درحال توسعه و رشد، تسلط بر پیچیدگی، تمرکز بر روی مشتریان و شرایط بازار است. این اقدامات به ایجاد یک زبان مشترک برای گفت‌وگو درباره چگونگی دست یافتن شرکت به نتایج مورد نظرش – نه فقط اینکه نتایج چه باشند – کمک می‌کند.

شرکت‌های هواپیمایی نیز بر ارزش ها اتکا دارند. تمام این شرکت ها باید ایمنی را به موفقیت ترجیح دهند، اما برای ریشه دواندن عامل مهم «سلامت طولانی مدت»، بسیاری از این شرکت ها به طور داوطلبانه فراتر از آنچه می‌روند که تنظیم‌کنندگان درخواست می‌کنند. بعضی از آنها معیارهای دقیق مدیریت عملکرد را برای رسیدن به عمق ماهیت فعل و انفعالات کلیدی که به یک شرکت شایستگی و ارزش بسیار می‌دهد، می‌سازند. این کار مثلا برای این است که ببینند خدمه پرواز چگونه به خوبی با یکدیگر همکاری می‌کنند تا مشکلات را حل کنند یا خلبانان و خدمه پرواز چگونه در تعامل با یکدیگرند. (ریشه‌کن کردن ساختار سلسله مراتبی افراطی در چنین روابطی بسیار مهم است، چرا که خدمه پرواز اغلب نخستین کسانی هستند که مشکلات پرواز را درمی‌یابند و بنابراین باید احساس قدرت برای پاسخ قاطع داشته باشند).

خلبانان یکی از شرکت‌های هواپیمایی خاورمیانه، اغلب گزارش حادثه‌های هوایی را می‌نویسند که این کار به نحو بالقوه توجه، دقت و مراقبت در مورد خطرات را ارتقا می‌دهد. گزارش‌ها بی‌نام و ناشناس هستند و گردش داخلی دارند، به طوری که خلبانان می‌توانند از یکدیگر یاد بگیرند و رشد کنند. گفت و شنودهایی که در نتیجه اعمال این روال پیش می‌آید، باعث تقویت ایمنی و فرهنگ همکاری جمعی می‌شود که این شرکت هواپیمایی برای آن ارزش زیادی قائل است. علاوه بر این، با اطمینان از اینکه ساختار گزارش‌ها تنبیهی نیستند، مدیران شرکت هواپیمایی اطلاعات بهتری دریافت می‌کنند و می‌توانند توجه خود را به آنچه بیشتر مورد نیاز است، معطوف کنند.

تاکید بر ارزش‌های مرتبط با سلامت می‌تواند به ویژه در زمان‌های آشفته مهم باشد. مدیران یک کارخانه در آمریکای شمالی در طول دوره اعمال تغییرات اساسی در مدیریت، لیستی از ارزش‌های رهبری مدون کردند که مدیران را پاسخگو نگه‌ می‌دارد. این کار شامل ارزش‌های نرم‌تر، مانند در اولویت قرار دادن افراد و کار گروهی، در کنار اهداف سنتی‌تر مربوط به عملکرد، مانند بهبود مستمر و انگیزش برای کسب نتیجه است. این تلاش به کارکنان یک سیگنال مهم فرستاد که مدیریت درباره تغییر نحوه کار شرکت جدی است. گفت‌وگوهایی که درباره عملکرد رخ خواهند داد و مدل‌سازی نقش هایی که توسط مدیران ارشد الگوسازی می‌شوند، میزان پایبندی به سلامت را در شرکت تقویت می‌کنند، همان گونه که گفت‌وگوهای رد و بدل شده میان کارمندان شرکت هواپیمایی خاورمیانه‌ای، سبب تقویت ارزش‌های ایمنی و همکاری شد.

 

ساده اما پرمعنا

اصل نهایی که شرکت‌ها در تلاش برای بهبود سلامت سازمانی باید بپذیرند، سادگی است. به طور خلاصه، اجازه ندهید که معیارها از کنترل خارج شوند. شرکت‌ها گاهی اوقات برای تحمیل یک مجموعه جامع از ارزیابی‌های سلامت برای هر یک از کارکنان تلاش می‌کنند؛ در حالی که تعداد انگشت شماری از آنها، اگر به خوبی انتخاب شده باشند کفایت خواهند کرد. برای مثال یک سازمان کشف کرد که در طول زمان آنچنان صدها شاخص شایستگی در فرآیندهای مدیریت عملکرد را در نظر گرفته که در عمل نمی‌تواند هیچ یک از آنها را مدیریت کند. به طور مشابه، یک شرکت خدمات تخصصی که مورد مطالعه قرار گرفته، به معرفی مجموعه‌ای از معیارهای بسیار پیچیده و بوروکراتیک سلامت پرداخته است که تعدادی ‌اندکی از کارکنان آن را جدی گرفته‌اند.

هنگامی که واحدهای کسب‌وکار آسیب دیده در فرآیند سنجش سلامت سازمان دخیل نباشند، احتمال دستیابی به نتایج ضعیف بیشتر است. معمولا دستورالعمل‌های تجربی که ارائه شد، نادیده گرفته شده یا مورد تمسخر قرار می‌گیرند. در مقابل، بهترین شرکت‌ها، واحدهای کسب‌وکار را به ایفای نقش‌های هدفدار در فرآیند تعیین چگونگی تبدیل اهداف مرتبط با سلامت به تعداد محدودی از معیارهای عملی، تشویق می‌کنند. از آنجا که برخی از معیارها، جدید – و اغلب کیفی- خواهند بود، مدیران ارشد باید با رهبران واحدهای کسب و کار همکاری کنند تا مطمئن شوند معیارها، موثر و به روز باقی می‌مانند و کارکنان آنها را کاملا درک کرده باشند و این که واحدهای کسب وکار مهارت‌های تحقیقاتی لازم به منظور جمع آوری اطلاعات از منابع مختلف را دارا باشند.

چیز دیگری که واحدهای کسب‌وکار همیشه نمی‌توانند به تنهایی انجام دهند، نگاه به تصویر بزرگ و عملکرد بر مبنای آن است. در اینجا دوباره، سادگی ضروری است. به عنوان مثال، یک شرکت انرژی جهانی برای جمع‌آوری برخی از معیارهای مورد استفاده توسط واحد‌های هسته‌ای کسب‌وکار شرکت، به یک تیم ممیزی مرکزی متکی است تا این معیارها را تبدیل به گزارشی ساده‌ شده برای ارائه به رده مدیران ارشد کنند که دربرگیرنده ارزیابی کارکنان، پاداش‌ها و برنامه‌های پیشرفت شغلی برای مدیران است.

آنچه بسیار مهم است این است که سازوکارهایی گسترش یابند که با بهبود وضع سلامت شرکت به افراد پاداش می‌دهند. به عنوان مثال، یکی از شرکت‌های نفت و گاز تشویق‌های مرتبط با پروژه‌های سرمایه‌ای بزرگ را، دو سه سال پس از شروع اجرا، طرح‌ها انجام داد. این مدت‌ها پس از آن بود که مدیرانی که در تصمیم‌گیری اصلی نقش داشتند به کارهای دیگری گماشته شده بودند.

هنگامی که شرکت‌ها تعداد انگشت شماری از معیارهای سلامت درست را توسعه می‌دهند و رفتاری را که از آنها حمایت می‌کند تعریف کرده و برآوردی از تمایل کارکنان برای تمرین آن رفتار را به دست می‌آورند،گام نهایی، حصول اطمینان از این است که پاداش‌ها، منعکس کننده مقدار مشارکت در بحث سلامت باشند. این باید برای مدیران ارشد هم صادق باشد. در واقع، ما معتقدیم که سلامت سازمانی بیش آنچه که امروز رایج است، به دقت نظر در تصمیمات مرتبط با پاداش دهی در سطح اجرایی نیاز دارد.

به طور حتم، تعادل بین سلامت و عملکرد، با توجه به نوع شرکت و شرایط تغییر می‌کند. اما از دیدگاه ما، شرکت‌ها باید با این انتظار شروع کنند که ملاحظات مرتبط با سلامت به‌اندازه ملاحظاتی که به عملکرد مربوط هستند، اهمیت دارند. بعضی از شرکت‌ها ممکن است تا آنجا پیش بروند که برای اقدامات و کمک‌های مربوط به عملکرد و سلامت، پاداش‌های مالی برابر در نظر بگیرند (همان طور که بانک اروپا به تازگی این کار را کرده است). دیگران تمرکز بیشتری بر پاداش غیر‌مالی، به طور خاص برای کارکنان در رشته‌های فنی دارند. با توجه به قدرت اثرگذاری ثابت شده پاداش‌های غیر مالی در ایجاد تمایل به انجام رفتار مثبت، چنین حرکت هایی خردمندانه‌اند و ارزش دارند که پژوهش‌های بیشتری در مورد آنها انجام شوند.

در گذر زمان، معیارهای«سخت» و سنتی عملکرد، ممکن است موفقیت کوتاه مدت را به بهای در خطر افتادن سلامت بلند مدت سازمان در اولویت قرار دهند. با تفکر درمورد عملکرد فردی در پرتو سه اصل اساسی که در اینجا مورد بحث قرار گرفت، شرکت‌ها می‌توانند روش‌هایی را در نظر بگیرند تا اطمینان حاصل کنند سیستم‌های مدیریت افراد آنها برای بلند مدت ایجاد شده‌اند.

مترجم: سالومه عظیمی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۳:۲۸
سلیم خلیلی