دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

تکنیک‌هایی فردی برای مدیریت زمان

شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ق.ظ

تکنیک‌هایی فردی برای مدیریت زمان

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: مدرسه کارآفرینی اجتماعی پرتو

همه ما علاقه ‌داریم که زمان‌ را به بهترین شکل مدیریت کنیم تا استرس انجام کار در لحظه آخر را نداشته باشیم؛ برای خود و خانواده به اندازه کافی فرصت داشته باشیم و فعالیت‌هایی از جنس سرمایه‌گذاری برای آینده انجام دهیم. آنچه معمولا مدیریت زمان را برایمان مشکل می‌کند، عدم آشنایی با روشی اصولی و سیستماتیک است. این مقاله کوتاه، به صورت مختصر و مفید مهم‌ترین تکنیک‌های لازم برای مدیریت زمان را شرح می‌دهد.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

تکنیک‌هایی فردی برای مدیریت زمان

منبع: مدرسه کارآفرینی اجتماعی پرتو

همه ما علاقه ‌داریم که زمان‌ را به بهترین شکل مدیریت کنیم تا استرس انجام کار در لحظه آخر را نداشته باشیم؛ برای خود و خانواده به اندازه کافی فرصت داشته باشیم و فعالیت‌هایی از جنس سرمایه‌گذاری برای آینده انجام دهیم. آنچه معمولا مدیریت زمان را برایمان مشکل می‌کند، عدم آشنایی با روشی اصولی و سیستماتیک است. این مقاله کوتاه، به صورت مختصر و مفید مهم‌ترین تکنیک‌های لازم برای مدیریت زمان را شرح می‌دهد.

۱) از زمان چگونه استفاده کنیم؟ (ارزیابی وضعیت فعلی)

به یاد داشته باشید که نحوه مدیریت و استفاده ما از زمان، بخشی از عادت‌های ما شده است. از این جهت، تغییر آن نیاز به حوصله و زمان دارد. برای شروع، خوب است نگاهی به خودمان داشته باشیم و ببینیم چطور از زمانمان استفاده می‌کنیم. بهتر است فعالیت‌های روزانه‌تان را خیلی خلاصه نوشته و ببینید در پایان هر روز چند ساعت کار کرده‌اید و چقدر برای خانواده، تفریح و یادگیری زمان صرف کرده‌اید. برای تحلیل مهارت مدیریت زمان خود به این سوال‌ها پاسخ دهید:

  • آیا مقدار وقتی که برای هر یک از موارد صرف شده است مطابق برنامه‌ و انتظار شماست؟
  • آیا هر فعالیت را در زمان مناسبی از شبانه‌روز انجام می‌دهید؟ (مثلا آیا صبح وقت زیادی را صرف اینترنت و صحبت با دوستان می‌کنید و عصر ناچار هستید بیشتر کار کنید؟)
  • آیا فعالیتی وجود دارد که بتوانید با اثربخشی بیشتر، سرعت بالاتر، ساده‌تر و با جزئیات کمتر انجامش دهید؟
  • آیا عوامل مزاحمی وجود دارد؟ فعالیت‌های بی‌فایده چقدر از زمان شما را به خود اختصاص می‌دهد و چطور می‌توانید آن فعالیت‌ها را محدود کنید؟

۲) هدف‌ها و خواسته‌هایمان چیست؟ (هدف‌گذاری)

اولین قدم در مدیریت زمان، تعیین هدف‌ها و انتظارات شخصی است. دلیل اهمیت هدف‌گذاری این است که اصولا چیزی که قابل مدیریت است، تصمیم‌ها، هدف‌ها و نحوه تخصیص وقتتان می‌باشد؛ وگرنه، مقدار زمان موجود در شبانه روز را نمی‌توان تغییر داد. در حالت ایده‌آل، بهترین استفاده از زمان آن است که: (۱) بیشترین دستاورد را برایمان داشته باشد و (۲) از نحوه‌ گذر زمان لذت ببریم. از این جهت، باید بدانیم چه دستاوردهایی برایمان مطلوب‌ است و از انجام چه کارهایی لذت می‌بریم. بهتر است هدف‌های شخصی‌مان را در سه مرحله لیست کنیم:

  • به ۱۰ یا ۱۵ سال آینده فکر کنید؛ تلاش کنید زندگی مطلوبتان در آن زمان را برای خودتان شرح دهید. مثلا اگر الان ۲۵ الی ۳۰ سال دارید، ۴۰ الی ۴۵ سالگی خودتان را، آن‌گونه که آرزو دارید، توصیف کنید. سعی ‌کنید به هفت جنبه‌ مهم زیر فکر کنید: (۱) زندگی خانوادگی؛ (۲) یادگیری و سلامت فکری؛ (۳) ورزش و سلامت جسمی؛ (۴) زندگی معنوی؛ (۵) پیشرفت شغلی؛ (۶) سرمایه‌گذاری و شرایط مالی و (۷) دوستی و زندگی اجتماعی.
  • بر اساس تصویر آینده دور، به اقدامات لازم برای یک تا سه سال آینده فکر کنید. هدف‌های مطلوب و کارهای لازم برای هر هفت جنبه‌ زندگی‌تان را یادداشت کنید.
  • بر اساس تصویر آینده نزدیک، ببینید هدف‌هایی که برای ۶ ماه تا یک سال آینده دارید چیست. ببینید چه کارهایی باید انجام دهید که ۴۰ سالگی‌تان شبیه آرزویتان باشد. شما تنها کسی هستید که مسول تحقق آرزوهایتان می‌باشید!

۳) چقدر ضروری است؟ چقدر مفید و مهم است؟ (اولویت‌بندی)

از آنجا که کل زمانی که در اختیار داریم محدود است، باید هدف‌ها و فعالیت‌های مهم‌تر را بشناسیم و وقتمان را برای آن دسته از کارها صرف کنیم. در مقاطع مختلف، مثلا هر ماه یا هر فصل،‌ باید هدف‌ها را اولویت‌بندی کرده و بر اساس اهمیت، زمانی را به کارها اختصاص دهیم. یکی از روش‌های ساده و موثر برای اولویت‌بندی کارها، استفاده از ماتریس «ضروری-مهم» است.

یک بار کارهای خیلی فوری و ضروری –که ناچار هستید زود انجام دهید- را از بقیه جدا کنید. منظور از کارهای ضروری، مواردی است که تا مدت زمان محدودی ناچار به انجام آن هستید. مثلا، مطالعه یک بخش از کتاب پیش از امتحان، تعمیر ماشین یا پرداخت قبض‌هایی که موعد تحویل آن رسیده است.

بار دیگر، کارهای مفید و مهم –برای خودتان- را از کارهای غیرمفید جدا کنید. منظور از کارهای مهم/مفید مواردی است که به توسعه فردی یا اجتماعی شما کمک‌ می‌کند. مثلا شرکت در کلاس زبان، یادگیری موسیقی، مطالعه شخصی یا هر کاری که از جنس سرمایه‌گذاری برای توسعه‌ شخصی‌تان است، اگرچه انجام این کارها بسیار مهم است اما تعویق آنها در کوتاه مدت مشکلی را ایجاد نمی کند، اما تعویق آنها در طولانی مدت می‌تواند شما را از آرزوهایتان دور نگه دارد. با جداکردن کارهای ضروری/فوری از غیرضروری و همچنین دسته‌بندی کارها به مهم/مفید و غیرمهم، چهار دسته فعالیت خواهید داشت. لازم است نحوه تخصیص وقت به این چهار دسته، متفاوت باشد.

۴) چطور زمان را تقسیم کنیم؟ (جدول زمانی و برنامه شخصی)

بعد از تعیین اولویت‌ها، باید برای فعالیت‌های روزانه خود برنامه‌ای درست کنیم که هر روز بدانیم چه کارهایی برای انجام‌ دادن داریم. دقت برنامه زمانی با توجه به روحیه شما می‌تواند متفاوت باشد.

۵) برنامه ریزی برای فعالیت‌های پیش‌بینی نشده و زمان بر

گاهی زمان را صرف فعالیت‌هایی می‌کنیم که برنامه زمانی ما را به هم می‌ریزند و وقت ما را برای کارهای واجب کاهش می‌دهند. در مواردی، این فعالیت‌ها اجتناب‌ناپذیر است. بهتر است آنها را بشناسیم، تا می‌توانیم مهارشان کنیم و بخشی از برنامه هفتگی‌مان را برایشان درنظر بگیریم که نظم کارها از دستمان خارج نشود. مهم‌ترین این فعالیت‌ها عبارتند از ترافیک، تلویزیون، جلسات بدون برنامه، معاشرت‌های پیش بینی نشده، اینترنت گردی و… .

از دیگر موارد زمان بر، مهارت‌های فردی خودمان است که می‌تواند بخش مهمی از زمانمان را تلف کند:

  • «نه‌گفتن» بلد نباشیم و بی‌جهت مسوولیت کارهایی که نمی‌توانیم انجام دهیم را بپذیریم.
  • مهارت تصمیم‌گیری نداشته باشیم و وقت زیادی را با تصمیم‌ نگرفتن هدر دهیم.
  • مهارت‌های ارتباطی و گروهی لازم برای انجام سریع جلسه‌ها را نداشته باشیم.
  • توانایی واگذارکردن کارها به دیگران را نداشته باشیم. بهتر است مهارت‌های خود را در این زمینه ارتقا دهیم تا بتوانیم زمان‌بندی دقیقی برای انجام کارها داشته باشیم.

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۴
سلیم خلیلی

داروی استرس کاری

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ق.ظ

داروی استرس کاری

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع : Inc

با تغییر دادن طرز فکرتان درباره آینده می‌توانید استرس تان را کاهش دهید (یا حتی آن را برطرف کنید)

بسیاری از مردم باور دارند که استرس بخشی اجتناب‌ناپذیر در جهان کاری است . آنها اشتباه می‌کنند. سطح استرسی که تجربه می‌کنید تا حد زیادی تحت کنترل شما قرار دارد. رمز کار این است که راهی برای زیستن «در زمان حال» پیدا کنید.

فکر می‌کنید چرا مردم احساس استرس می‌کنند؟ در تمام مواردی که من مشاهده کرده‌ام دلیلش این بوده که بر وقایع آینده‌ای که کنترلی روی آن ندارند متمرکز می‌شوند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

به عنوان مثال بسیاری از افراد احساس «تحت استرس بودن» می‌کنند زیرا کارهای خیلی زیادی برای انجام دادن دارند. این موضوع در ظاهر کاملا منطقی است، اما در حقیقت، کار نیست که موجب استرس می‌شود. نگرانی درباره چیزهایی که احتمال دارد اتفاق بیفتد (یا اتفاق نیفتد) اگر آن کار به طور کامل انجام نشود است که استرس ایجاد می‌کند.

به طریق مشابه اگر شغلی (مانند پشتیبانی از مشتریان) داشته باشید که افراد گاهی سر شما فریاد بزنند این شغل

«پر استرس» محسوب می‌شود. تردیدی نیست که چنین اتفاقاتی بسیار ناخوشایند هستند، اما منبع اصلی استرس این اتفاقات نیستند، بلکه پیش بینی رخ دادن دوباره آنها است که استرس ایجاد می‌کند.

از آنجا که استرس مربوط به آینده است درمان واقعی آن زندگی کردن در زمان حال است. این توصیه‌ها را برای درمان استرس به کار بگیرید:

  1. عبادت یا مراقبه روزانه

هنگامی که عبادت و مراقبه کردن به درستی انجام شود افکار شما در زمان حاضر قرار می‌گیرد و انرژی در بدن شما جریان می‌یابد. این اعمال نه تنها شما را از استرس رهایی می‌بخشند بلکه به شما کمک می‌کنند تا ذهن تان را به سمت «متفکر بودن» هدایت کنید.

  1. روزانه زمانی را به برنامه‌ریزی اختصاص دهید.

بدون برنامه‌ریزی، دستیابی به اهداف غیر ممکن است. این برنامه باید تصویری از آینده بدهد که موانع و مشکلات ممکن در آن گنجانده شده باشد. «فکر کردن درباره آینده» را به زمان‌های تعیین شده روزانه محدود کنید و باقیمانده وقتتان را صرف اجرای گام به گام برنامه‌های روزانه کنید.

  1. خودتان را از نتایج جدا کنید.

درسته که در دنیای کسب و کار، همه چیز به کسب نتایج خوب بستگی دارد، چنین نتایجی معمولا با انجام گام به گام برنامه‌هایی که هنگام طراحی خوب روی آنها فکر شده باشد حاصل می‌شوند. بنابراین هنگامی‌که برنامه‌ریزی می‌کنید توجه و تمرکزتان را به گام‌ها و مراحل آن معطوف کنید نه نتیجه آن. هنگام اجرا باور داشته باشید که بهترین برنامه ممکن را طراحی کرده و در حال اجرای آن هستید مگر اینکه وقایع، خلاف آن را ثابت کنند.

  1. کاری‌های خود را زیر نظر داشته باشید.

هنگامی‌که کارهایتان را انجام می‌دهید توجه داشته باشید کدام عمل، شما را به سمت اهدافتان هدایت می‌کند و کدام یک شما را از آن دورتر می‌کند. این نکات را در نظر داشته باشید تا وقتی با «شکست» روبه‌رو می‌شوید، به جای آنکه دچار استرس بشوید از این نکات برای اصلاح برنامه‌های آتی استفاده کنید.

آیا انجام این مراحل باعث ورزیدگی و انضباط می‌شود؟ مسلما. اما منافعی که از زندگی کاری بدون استرس حاصل می‌شود از آن هم ارزشمندتر است.

به عنوان مثال اگر تحت استرس هستید چون کارهای خیلی زیادی برای انجام دادن دارید، عمل کردن به توصیه‌های بالا سریعا شما را به این سمت هدایت می‌کند که مفهوم «خیلی زیاد» بی‌معنی است و شما کاری را که باید انجام دهید، انجام خواهید داد. با اولویت‌بندی می‌توانید از چیزهایی که اهمیت بیشتری دارند شروع کنید و کارهایی را که نباید انجام شوند، نادیده بگیرید. به طریق مشابه اگر «تحت استرس» بودن شما به این دلیل است که همکارانتان با شما رفتار مناسبی ندارند، عمل به مراحل بالا می‌تواند به شما کمک کند تا بهتر آمادگی مواجهه با این افراد را داشته باشید. مثلا یاد بگیرید که چگونه به آن بی‌اعتنا باشید یا در صورت موفق نبودن در این کار به شما کمک می‌کند شغلی پیدا کنید که در آن مجبور نباشید با چنین افرادی سروکار داشته باشید.

حتی وقتی که حادثه بدی رخ می‌دهد روی حذف استرس از زمان حاضر تمرکز کنید. فرض کنید در میانه روز کاریتان خبر می‌رسد که بزرگ‌ترین مشتری‌تان با شما قطع رابطه کرده است. در واکنش به این خبر می‌توانید خاطرتان را مغشوش کنید و نگران درآمدی که شرکت از دست خواهد داد بشوید و احتمال بدهید این زیان موجب نابودی شغل شما بشود، حتی اگر هیچ یک از این اتفاقات هنوز نیفتاده باشد. یا اینکه می‌توانید در اکنون باقی بمانید، توجه کنید که این اتفاق رخ داده است. در چنین شرایطی باید آرام باشید، احساس خلاقیت داشته باشید و برنامه‌ای گام به گام طراحی کنید تا مشتری را دوباره بازگردانید یا چند مشتری جدید بیابید.

وقتی واقعا درک کنید که استرس تنها، ساخته تصورات خودتان است، بار فوق العاده سنگینی از روی دوشتان برداشته شده است. اگر شما این گام‌ها را بردارید و سعی کنید در اکنون زندگی کنید درمی‌یابید که استرس از یک امر اجتناب ناپذیر فاصله زیادی دارد، بلکه تنها یک خاطره بد است.

ترجمه: مهدی سریرچی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۱:۴۷
سلیم خلیلی

جواهرات سلطنتی تیفانی

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲ ق.ظ

جواهرات سلطنتی تیفانی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

«تیفانی‌اند کو» یک جواهر فروشی و نقره‌سازی آمریکایی است که توسط «چارلز لوئیس تیفانی» و «تدی یانگ» در سال ۱۸۳۷در شهر نیویورک به عنوان مرکز فروش محصولات فانتزی و لوازم التحریر افتتاح شد. این فروشگاه در ابتدا انواع مختلفی از نوشت افزار می‌فروخت و در منهتن نیز شعبه‌ای با نام «تیفانی، یانگ و الیس» داشت که بعدها کوتاه شده و به «تیفانی اند کو» تبدیل شد.

محل استقرار تیفانی اند کو، از آغاز کار شرکت، شهرنیویورک بوده است. با اینکه امروز بیش از صد فروشگاه تیفانی اندکو در سراسر جهان وجود دارد، ولی این برند هنوز به شدت با زادگاه اصلی خود یعنی نیویورک پیوند دارد. قیمت اجناس تیفانی زمانی که آغاز به کار کرد، مقطوع بود. در آن زمان این سیاست آن قدر منحصر به فرد بود که در صفحه اول بسیاری از روزنامه‌ها منعکس شد.

 

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

در ۱۸۴۵، کتاب آبی تیفانی، اولین کاتالوگ خرده فروشی در آمریکا بود. نوآوری دیگری که خبرساز شد، این بود که در سال ۱۸۸۵ از تیفانی خواسته شد که «نشان ویژه آمریکا» (عقاب علامت آمریکا) را دوباره طراحی کند و این طراحی مجدد، هنوز روی همه اسکناس‌های یک دلاری آمریکا دیده می‌شود.

در سال ۱۸۷۸، چارلز تیفانی یکی از بزرگ‌ترین و مرغوب‌ترین الماس‌های ممتاز زرد رنگ جهان را با وزن بیش از ۲۸۷ قیراط به دست آورد که در معادن الماس کیمبرلی (kimberley) در آفریقای جنوبی کشف شده بود. «الماس تیفانی» زینت بخش آدری هپبورن در عکس‌های تبلیغاتی فیلم صبحانه در تیفانی بود که امروز می‌توان در طبقه اول فروشگاه تیفانی آن را مشاهده کرد. در سال ۱۸۸۷، تیفانی حتی موفق شد جواهرات تاج سلطنتی فرانسه را نیز بخرد.

تیفانی، نمونه‌های متعددی از الماس و جواهرات دیگر هم می‌فروخت و با جواهر سازان برجسته دنیا از قبیل ژان‌اشلوم برگر (Jean Schlumberger) کار می‌کرد.

در سال ۱۸۶۱، آبراهام لینکلن برای مراسم تحلیف ریاست‌جمهوری خود، ساخت یک جام را به شرکت سفارش داد و در طول دوران ریاست جمهوری برای همسرش یک سری زینت آلات از مرواریدهای ریز، ساخت تیفانی خرید. این شرکت همچنین با طراحان برجسته مد، مثل پالوما پیکاسو (Paloma Picasso) و کوکو شانل همکاری کرده است.

برای سربازان جنگ‌های داخلی آمریکا، شمشیر می‌ساخت. طرح‌های نقره چارلز تیفانی مورد توجه «نمایشگاه جهانی پاریس» (Universal Exposition) در سال ۱۸۶۷، قرار گرفت که برایش«نشان شایستگی» (Merit) را به ارمغان آورد. تیفانی اولین شرکت آمریکایی بود که به چنین افتخاری دست یافت.

در کنار این ارتباطات که چارلز تیفانی و جانشینان متعددش، آنها را با موفقیت در اذهان مردم تقویت کرده‌اند، نام تجاری تیفانی همچنین توانسته است با گسترش محصولات برای طیف‌های گوناگون اجتماع، به موفقیت دست یابد.

تردیدی نبود که تیفانی یک نام تجاری تجملی است؛ ولی هر کسی می‌توانست به یک فروشگاه تیفانی قدم بگذارد. گرچه قیمت بیشتر کالاها از توان مردم خارج بود، ولی همیشه نمونه‌های ارزان‌تری هم وجود داشت که هر کسی می‌توانست آنها را بخرد. این نمونه‌ها هم در جعبه‌های وسوسه انگیز آبی رنگ با روبان ابریشمین عرضه می‌گردد.

تیفانی در ساخت و فروش طلا سابقه درخشانی دارد و در سال ۱۹۳۰، جام طلایی آمریکا، معتبرترین جایزه مسابقات قایقرانی را طراحی کرد. نام تجاری تیفانی، در فیلم محصول ۱۹۶۱، با هنرنمایی ادری هپبورن در نقش «هالی گولایتلی» (Holly Golightly) شخصیتی که عاشق پرسه زدن در راهروهای این فروشگاه بود، جاودانه شد.

در ژوئن سال ۲۰۰۴ تیفانی شرکت eBay را به دلیل استفاده از محصولات خود محکوم کرد. در ژانویه ۲۰۰۸ گزارش شد که «سافت بنک» اپراتور ژاپنی تلفن همراه، با تیفانی قرارداد همکاری برای تولید محدود ۱۰ عدد تلفن همراه امضا کرده است. این تلفن‌ها دارای بیش از ۴۰۰ الماس مجموعا به وزن ۲۰ قیراط بود. ارزش آنها نیز حدود ۱۰۰ میلیون ین برآورد شده بود.

گرچه امروزه تیفانی به دلیل کالاهای ساخت طراحان بزرگ و لوازم فرعی، یک پیشاهنگ محسوب می‌شود، ولی نام تجاری آن نشانه ثبات و استحکام است. تیفانی جایگاه خود را به خوبی می‌شناسد و در حالی که به گسترش و رشد و توسعه ادامه می‌دهد، هویت خود را نیز تقویت می‌کند. پس از افتتاح موفقیت‌آمیز بوتیک‌های تیفانی در توکیو و لندن، امروز در اکثر شهرهای مهم و بزرگ جهان هم فروشگاه دارد. این شرکت با داشتن حدود ۹ هزار کارمند، در سال گذشته میلادی درآمدی بالغ بر ۶۸/۲ میلیارد دلار را از آن خود کرد.

کیانا غلامی

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۱۰:۳۲
سلیم خلیلی

بازاریابی عصبی؛ آینده علم بازاریابی جهان

سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ب.ظ

بازاریابی عصبی؛ آینده علم بازاریابی جهان

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: دوماهنامه توسعه مهندسی بازار

بازاریابی عصبی یک علم جدید است که هدف آن کمک به بازاریابی و فروش محصولات با استفاده از علم عصب‌شناسی است. بازاریابی عصبی هم‌اکنون در بعضی از مدارس مهم بازرگانی تدریس می‌شود و عصب‌شناسان به بسیاری از شرکت‌های بزرگ تجاری خدمات مشاوره‌ای می‌دهند.

در دهه اخیر، واقعیت‌های متعدد، تحقیقات قابل توجهی در زمینه گسترش فعالیت‌های علمی و مدیریتی بازاریابی به وجود آورده است. اگرچه غالبا تحقیقات بازاریابی به طور خاص در کشورهای صنعتی صورت گرفته است، جاهایی که امکان کسب سرمایه برای گسترش تحقیقات در آن نواحی وجود داشته است. هم‌اکنون آینده علم بازاریابی در میدان جدیدی قرار دارد تا مفاهیم جدید و دستاوردهای جدید را نهادینه کند. اکنون سرمایه‌گذاری‌ها در سطح بالا برای تحقیقات تجربی/آزمایشگاهی که در برگیرنده تکنولوژی پیشرفته هستند، مورد نیاز است.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

بازاریابی عصبی و تصمیمات مصرف‌کنندگان

واریان پژوهشگر بازاریابی اظهار می‌دارد که مدل‌های موجود برای توضیح رویداد رفتارهای انسانی کافی نبوده‌اند. به ویژه مدل‌های مربوط به مصرف. واریان بیان می‌دارد که مدل اقتصادی انتخاب مصرف‌کننده که معمولا مورد مطالعه قرار می‌گیرد، ساده و زیبا است. این مدل نقطه شروع منطقی برای تحلیل‌های متعددی ایجاد می‌کند، اما مسلما این مدل کامل نیست. در برخی از موارد استفاده از مدل عمیق‌تری از رفتار مصرف‌کننده برای توصیف آشکارتر تصمیم‌گیری لازم است. روس و دیگران با استفاده از تحلیل الگوهای مصرف، تحقیق جالبی ارائه کرده‌اند که به تعریف نحوه دستیابی به شکل‌بندی انتخاب‌های میان فردی در یک بازار می‌پردازند که در آن تعادل شخصی در بین علایق مختلف از طریق مذاکره حاصل می‌شود. این تحقیق بخشی از اقتصاد عصبی است که با حمایت تحقیقات آزمایشگاهی و تکنیک‌های تصور ذهنی انجام شده است. نویسندگان روش‌های اتخاذ شده به وسیله انسان برای کنترل خود و جلوگیری از طیفی از تصمیمات مربوط به راه‌حل‌های فراوان کوتاه مدت را ارائه می‌دهند.

 

روش‌های بالینی بازاریابی عصبی

در ابتدا روانشناسی مدرن با فناوری ترکیب شد تا فرآیندهای تصمیم‌گیری را در مغز توصیف کند. بعدها نظریه تصمیم‌گیری رفتاری اقتصادی در سایه نتایج تحقیقات علم عصب شناسی تعدیل شد. در همین سال‌های اخیر بود که تحقیقات بازاریابی و رفتار مصرف‌کننده شروع به توجه به علم عصب‌شناسی برای جواب‌هایی برای محرک‌های تصمیم‌گیری مصرف‌کننده کرده است. از اینجا است که بازاریابی عصبی شروع به پدیدار شدن کرد. به‌تازگی آشکار شده است که احساسات یک نقش خیلی مهم در فرآیند تصمیم‌گیری دارد و به طور خاص در تصمیم‌هایی در طول رفتار مصرف‌کنندگان مهم است. مطالعاتی شامل علم عصب‌شناسی وقتی که فرآیندهای احساسی مطالعه می‌شود، نشان می‌دهد که احساسات به طور مقدماتی عمل می‌کند و دلیل منطقی نیست که اولین نقش را در تصمیم‌گیری‌های تاثیرگذار مفاهیم و درک شناخت یا رفتار یک شخص رفتار و عمل می‌کند. مفاهیم و فهم فرآیندهای عاطفی برای پیشرفت و توسعه بازاریابی و مبارزات بازاریابی اساسی و مهم است. در حقیقت برچسب‌گذاری موفق و تبلیغ کردن وابسته به فهم و پیشرفت یک جاذبه احساسی نسبت به مصرف‌کنندگان است.

 

در ذهن مصرف‌کننده چه اتفاقی می‌افتد؟

مردم تمایل دارند نیاز دنیا را از نما و منظر خاص خود ببینند. این امر برای پالایش و پردازش درک و استنباط‌هایی که اهمیت بسیاری از اطلاعات محیطی را استخراج می‌کنند استفاده می‌شود. این اتفاق می‌افتد؛ زیرا مغز تلاش می‌کند که کارآمدترین جست‌وجوی ارتباط تصادفی ممکن بین اطلاعات چند متغیره‌ای باشد که در نهایت درک و استنباط را ایجاد می‌کنند. در ترکیب، این استنباط چیزی بیش از یک انتخاب در میان تفاسیر متعدد ممکن برای گزینه‌ها نیست. زیرا در نهایت اگر مغز مجبور به پردازش و ثبت و ضبط تمام اطلاعات ایجاد شده بود، احتمالا از هم می‌پاشید.

اما بعد از همه اینها چگونه مفاهیم و درک مصرف‌کنندگان در مغز کار می‌کند؟ قسمتی از مغز که برای پردازش سیگنال‌ها و علایمی از دید و نگرش اولیه مسوول است، قشر خاکستری مغز است. بعد از قشر خاکستری مغز اطلاعات به جلوی مغز و به طور خاص به سمت لوب جلویی و پیشین جریان می‌یابد. اطلاعات دو مسیر را پیش می‌گیرد؛ اولیه و ثانویه. اولیه در بالای مغز جریان و مسیر بندی می‌شود و اطلاعات را در جایی که اشیا در فضا و محل در رابطه با بدن قرار گرفته است خارج می‌کند، ثانویه نیز یک جاده و مسیر است که از طریق لوب‌های موقتی ادامه یافته است و بالای گوش قرار می‌گیرد و اطلاعات بصری را به منظور طبقه‌بندی آنچه که فرد دیده است، پردازش می‌کند. این دو مسیر باید در طول و میان خودشان مطابقت شود؛ چون که نتایج پایانی درک کامل اطلاعاتی است که چشم انتقال داده است. عصب‌شناسان معتقدند که درک و مفهوم بصری به طور وسیعی نتیجه انتظارات و پیش‌بینی‌های آماری است. درک و تطور و مفهوم راهی است که مغز سرنخ‌های مبهم را با استفاده از احتمالی‌ترین اکتشافات و جست‌وجوها تفسیر و تعبیر می‌کند که نتیجه مستقیم تجربه‌های قبلی است.

 

نتیجه گیری

در این مطالعه، یک تحلیل اهمیت بازاریابی عصبی انجام شده است. همان طور که دیده شد، امروزه یک شاخه اصلی بازاریابی، یعنی بازاریابی عصبی برای فهم تصمیمات بشر است. به همین دلیل، بعضی تکنیک‌ها برای مطالعه آنچه در مغز انسان رخ می‌دهد، وجود دارد. هدف و منظور برای فهمیدن فرآیند تصمیم‌گیری مصرف‌کنندگان است. در این مطالعه، هدف خاص تحلیل جهت تصدیق کردن آثار مهار و ثابت قیمت‌ها در این فرآیند تصمیم‌گیری است. افراد می‌توانند به وسیله اطلاعات آشکار نامربوط در فرآیند خرید محصول یا خدمات، تحت تاثیر قرار بگیرند. بر پایه فرضیه تحلیل اقتصادی رفتاری به ویژه بازاریابی عصبی که برای مفهوم وقایع مربوط به رفتار مصرف‌کنندگان از طریق تجربه‌گرایی گرفته شده، از آزمایش‌های خاص روی موضوعات جست‌وجو استفاده می‌شود که می‌تواند نتیجه گرفته شود که آثار ثبات و مهار در حقایق در موقعیت مطالعه شده وجود دارد. بهره‌برداری صنعتی تحقیقات علم عصب‌شناسی یک واقعیت مهم است و می‌تواند به طور اضافی در تحقیقات آینده وارد شود. آن همچنین یک کاربرد و درخواست بالقوه فراوان در مراقبت سلامتی و دیگر موضوعات است.

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۲:۱۱
سلیم خلیلی

کارمندان خود را به دوراندیشی تشویق کنید

دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۲۸ ب.ظ

کارمندان خود را به دوراندیشی تشویق کنید

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: Mckinsey

سنجش کارآیی و عملکرد افراد، به ویژه مدیران و مدیران ارشد، مساله بغرنج همیشگی است. بدون اهداف قابل‌اندازه گیری، سنجش واقع‌بینانه میزان پیشرفت دشوار است.

در عین حال، شرکت‌هایی که بیش از حد به اهداف مالی یا دیگر اهداف «دشوار» اجرایی تکیه دارند، خطر رجحان موفقیت کوتاه مدت بر سلامت طولانی مدت را می‌پذیرند؛ به عنوان مثال، کوتاه آمدن در مقابل «ستاره‌های سازمان» که عملکرد خوب، اما عیوبی چون ارعاب دیگران، نادیده انگاشتن پیشرفت کارکنان یا ناتوانی در همکاری کردن با همکاران دارند. واقعیت این است که زمانی که افراد اهداف واقعی و مشوق‌هایی برای تمرکز بر چشم‌انداز دراز مدت ندارند، توجهی به آن نمی‌کنند؛ با گذشت زمان، به دلیل این که تعداد کافی از افراد توجه یا قابلیت برای حفظ و تجدید آن چشم‌انداز را ندارند، کارآیی کاهش پیدا می‌کند.

 

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

در هر صورت ارزیابی قابلیت‌هایی که به سازمان در مقابل منحرف شدن از مسیر، یاری می‌رساند دشوار است، چه رسد به تقویت این قابلیت‌ها. این مقیاس‌های «نرم» سلامت سازمانی – به عنوان مثال، رهبری، نوآوری، توانایی اجرا، انگیزه کارکنان یا درجه همسازی خارجی یک شرکت – به سختی به معیارهای عملکرد سالانه تبدیل می‌شوند. علاوه بر این، سلامت یک سازمان ممکن است در یک سال تغییر چندانی نداشته باشد و ارزیابی همیاری کارکنان اغلب به قضاوت‌های شخصی و چانه‌زنی محدود می‌شود. کدام ریسک را می‌توان پذیرفت و از کدام باید اجتناب کرد؟ چه افرادی را بپروریم و چگونه؟ مدیریت کردن سهم همیاری کارکنان (در حفظ سلامت سازمانی) به طور معمول به مکالمات عمیق و ارزیابی‌های ۳۶۰ درجه‌ای وسیع تر از آنچه معمولا برای کارکنان (از جمله مدیران ارشد) انجام می‌شود، نیاز دارد. به همه این دلایل، شرکت‌هایی که سهم افراد را در سلامت سازمانی، از راه‌هایی موثر ارزیابی می‌کنند یا به سبب بهبود آن به ایشان پاداش می‌دهند، انگشت شمارند.

هنگامی که شرکت‌ها تلاش‌هایی برای بهبود عملکرد انجام می‌دهند، این تلاش‌ها معمولا به استفاده از معیارهایی ختم می‌شود که اختیاری است، وزن کمتری از سنجش‌های سنتی عملکرد دارد یا به شکل ناسازگار استفاده شده است. یک اشتباه رایج، گیج شدن در مورد مسائلی است که به نظر می‌رسد مربوط به سلامت سازمانی باشد، اما در واقع در قلب کار اجرایی روزانه یک فرد قرار دارد (و در نتیجه مناسب‌تر آن است که درچارچوب ارزیابی عملکرد بررسی شود). برای مثال خوب است که عملکرد یک مدیر تولید ارشد را درباره گرایش بیرونی شرکت، با ردیابی تعداد و کیفیت تماس‌‌های جدید خارجی که او در یک سال افزایش داده است، سنجید؛ اما درست نیست چنین آزمون سلامتی را برای یک متخصص روابط رسانه‌ای که برای او ملاقات افراد جدید، بخش اساسی شغل اوست به کار برد.

مدیران به سرعت معایبی از این قبیل را تشخیص می‌دهند و به همان شکل واکنش نشان می‌دهند. به عنوان مثال، رییس بخش منابع انسانی یک شرکت بازرگانی جهانی کالاهای مصرفی اعتراف کرد که مدیران، اهداف مرتبط با سلامت سازمان را به عنوان یک اهرم برای «بالا بردن» بسته‌های تشویقی خود می‌بینند. این اثری نیست که شرکت در نظر دارد و مفهومی است که تغییر آن دشوار است.

در برابر این پس زمینه، ما اعتقاد داریم که برای مدیران اجرایی (مدیر عامل‌ها) و تیم‌های ارشد آنها مفید است که به عقب بازگشته و در مجموع بررسی کنند که چگونه – و در برخی موارد آیا – سیستم‌های مدیریت کارمندان، اولویت کافی را به سلامت بلند مدت سازمان آنها می‌دهد یا خیر. این مقاله، از کار جدید ما با شرکت‌های متعدد در بخش‌هایی که در آنها تمرکز اجرایی بر موفقیت در دراز مدت بوده ‌است، استنتاج شده و سه راه آزمایش شده و صحیح برای ایجاد سلامت در مدیریت عملکرد به مدیران پیشنهاد می‌کند.

 

ریشه‌کن کردن عادت‌های ناسالم

مدیران ارشد به خوبی می‌دانند که چگونه با مدیرانی که در سنجش سنتی عملکرد به خوبی عمل نمی‌کنند کنار بیایند: ارائه بازخورد روشن، یک طرح اصلاحی برای مقابله با مشکل و ایجاد قابلیت‌های لازم و یک ارزیابی برای قضاوت میزان پیشرفت. فرآیند مدیریت چنین مسائلی، ویژگی دوم اکثر شرکت‌ها است.

در اصل، باید عملکرد مشابهی برای یکپارچه سازی مقیاس‌های سلامت سازمانی رخ دهد. با این حال در واقعیت، فرآیندهای سازمانی و مکانیسم‌هایی که شرکت‌ها به کار می‌برند ممکن است پیام‌های متفاوتی را در مورد اهمیت سلامت ارسال کرده و حتی آن را تضعیف کنند. اغلب برای شروع لازم است که عادت‌های بد فراموش شوند. برای مثال، شرکت‌هایی که کار آنها همراه با مخاطره است بهتر است از ابتدا برای ارتقای امنیت همان کاری را بکنند که پس از رخ دادن حوادث و در پی اعمال فشار از سوی تنظیم کنندگان و مصرف کنندگان، خواهند کرد.

یکی از این دست شرکت‌ها، کار را با انجام ممیزی در مورد نقش‌‌های پر مخاطره در سراسر سازمان و تدوین لیستی از تمام شایستگی‌‌های اساسی مربوط به ایمنی مورد نیاز برای هر یک از این نقش‌ها، آغازکرد. هدف این بود که نه تنها اطمینان حاصل شود که کارگران دانش فنی و مهارت‌‌های رهبری لازم را کسب می‌کنند، بلکه فرآیندها، سیستم‌ها یا برنامه‌های آموزشی– مدیریتی بخش منابع انسانی که شرکت برای ایجاد تغییر به آنها نیازمند است نیز تعیین شوند تا به این وسیله مشکلات شناسایی شده در خطوط تولید تا ریشه‌ ردیابی گردند.

اضافه کردن سناریوهای اضطراری واقعی‌تر که مدیران خط و تیم‌های آنها بتوانند با هم کنش‌‌نمایی کنند برای شرکت یک مساله بود و مساله دیگر هم اصرار ورزیدن به اینکه رویکرد جدید جدی گرفته شود. بنابراین، مدیرانی که با شبیه‌سازی‌های جدید درگیر شدند حتی اگر سابقه قبلی ایمنی عملیاتی آنها بی‌عیب و نقص بود نیز تا زمانی که عملکرد آنها بهبود یافت، از نقش خود برداشته شدند.

به عبارت دیگر در دست داشتن یک سازوکار به تنهایی کافی نیست. سوق دادن سازمان به ارزیابی مدیران از لحاظ مشارکت ایشان در بحث سلامت و جبران کردن مشارکت‌های ایشان و دیدن این مساله به عنوان عنصری اساسی در تصمیم گیری‌های مربوط به ارتقا، اغلب نیاز به تغییر قابل توجهی در فرهنگ شرکت دارد. پشتیبانی قوی از مدیر عامل و تیم اجرایی یک اجبار است.

یک شرکت که کار در آن باخطرات بالا همراه است تنها زمانی در اجرای دستور کار جدید سلامت خود موفق شد که مدیران ارشدی که قوانین جدید «اولویت دادن به کارآیی دراز مدت» را در دستور کار خود قرار داده بودند، تشویق شدند و ارتقا پیدا کردند. تنها در آن زمان بود که کارمندان باورکردند تغییرات، واقعی است. البته تغییر معیارهای ارتقا به شکل بهینه، گاه دشوار است، مخصوصا اگر کسی در دسترس نباشد که با دارندگان نقش موجود جایگزین شود. به این ترتیب حس نیاز به داشتن «استخری غنی از استعدادها» و اهمیت پیش چشم قرار دادن سلامت سازمانی در استراتژی‌های گسترده پرورش استعداد، در کنار اعمال مقیاس‌های سلامت سازمان، در پاداش‌های عملکردی مدیران ارشدی که مسوول آن هستند، تقویت می‌شود.

 

ارزش ها را اولویت‌بندی کنید

شناخت ارزش‌های درست، نیاز به بحث و گفت‌وگویی دارد که اطلاعات آن از طریق تعامل گسترده رهبران ارشد با طیف وسیعی از کارکنان به دست بیاید. سازمان‌ها با انجام چنین بحث‌هایی آغاز به ساختن معیارهایی می‌کنند که روشن می‌کند، چگونه کارکنان به ارزش‌های ویژه مرتبط با سلامت واکنش نشان می‌دهند.

برای نمونه، رهبران یک شرکت جهانی کالاهای دارویی و مصرفی، برخی از ارزش‌ها، مانند رفتار محترمانه با دیگران، رفتار با صداقت و مدیریت دراز مدت را در اولویت قرار دادند. شرکت برای این که یک پایه کیفی به مدیران بدهد تا روش کارکنان در پاسداری از این ارزش‌ها را ارزیابی کنند، شروع به معرفی استانداردهایی از مدیریت هر یک از آنها کرد که به طور واضح تعریف شده بودند. استانداردها علاوه بر‌اندازه‌گیری نتایج کسب‌وکار، شامل‌اندازه‌گیری کیفی از مهارت‌های نرم‌تر، مانند توسعه نهاد‌ها و پرورش افراد درحال توسعه و رشد، تسلط بر پیچیدگی، تمرکز بر روی مشتریان و شرایط بازار است. این اقدامات به ایجاد یک زبان مشترک برای گفت‌وگو درباره چگونگی دست یافتن شرکت به نتایج مورد نظرش – نه فقط اینکه نتایج چه باشند – کمک می‌کند.

شرکت‌های هواپیمایی نیز بر ارزش ها اتکا دارند. تمام این شرکت ها باید ایمنی را به موفقیت ترجیح دهند، اما برای ریشه دواندن عامل مهم «سلامت طولانی مدت»، بسیاری از این شرکت ها به طور داوطلبانه فراتر از آنچه می‌روند که تنظیم‌کنندگان درخواست می‌کنند. بعضی از آنها معیارهای دقیق مدیریت عملکرد را برای رسیدن به عمق ماهیت فعل و انفعالات کلیدی که به یک شرکت شایستگی و ارزش بسیار می‌دهد، می‌سازند. این کار مثلا برای این است که ببینند خدمه پرواز چگونه به خوبی با یکدیگر همکاری می‌کنند تا مشکلات را حل کنند یا خلبانان و خدمه پرواز چگونه در تعامل با یکدیگرند. (ریشه‌کن کردن ساختار سلسله مراتبی افراطی در چنین روابطی بسیار مهم است، چرا که خدمه پرواز اغلب نخستین کسانی هستند که مشکلات پرواز را درمی‌یابند و بنابراین باید احساس قدرت برای پاسخ قاطع داشته باشند).

خلبانان یکی از شرکت‌های هواپیمایی خاورمیانه، اغلب گزارش حادثه‌های هوایی را می‌نویسند که این کار به نحو بالقوه توجه، دقت و مراقبت در مورد خطرات را ارتقا می‌دهد. گزارش‌ها بی‌نام و ناشناس هستند و گردش داخلی دارند، به طوری که خلبانان می‌توانند از یکدیگر یاد بگیرند و رشد کنند. گفت و شنودهایی که در نتیجه اعمال این روال پیش می‌آید، باعث تقویت ایمنی و فرهنگ همکاری جمعی می‌شود که این شرکت هواپیمایی برای آن ارزش زیادی قائل است. علاوه بر این، با اطمینان از اینکه ساختار گزارش‌ها تنبیهی نیستند، مدیران شرکت هواپیمایی اطلاعات بهتری دریافت می‌کنند و می‌توانند توجه خود را به آنچه بیشتر مورد نیاز است، معطوف کنند.

تاکید بر ارزش‌های مرتبط با سلامت می‌تواند به ویژه در زمان‌های آشفته مهم باشد. مدیران یک کارخانه در آمریکای شمالی در طول دوره اعمال تغییرات اساسی در مدیریت، لیستی از ارزش‌های رهبری مدون کردند که مدیران را پاسخگو نگه‌ می‌دارد. این کار شامل ارزش‌های نرم‌تر، مانند در اولویت قرار دادن افراد و کار گروهی، در کنار اهداف سنتی‌تر مربوط به عملکرد، مانند بهبود مستمر و انگیزش برای کسب نتیجه است. این تلاش به کارکنان یک سیگنال مهم فرستاد که مدیریت درباره تغییر نحوه کار شرکت جدی است. گفت‌وگوهایی که درباره عملکرد رخ خواهند داد و مدل‌سازی نقش هایی که توسط مدیران ارشد الگوسازی می‌شوند، میزان پایبندی به سلامت را در شرکت تقویت می‌کنند، همان گونه که گفت‌وگوهای رد و بدل شده میان کارمندان شرکت هواپیمایی خاورمیانه‌ای، سبب تقویت ارزش‌های ایمنی و همکاری شد.

 

ساده اما پرمعنا

اصل نهایی که شرکت‌ها در تلاش برای بهبود سلامت سازمانی باید بپذیرند، سادگی است. به طور خلاصه، اجازه ندهید که معیارها از کنترل خارج شوند. شرکت‌ها گاهی اوقات برای تحمیل یک مجموعه جامع از ارزیابی‌های سلامت برای هر یک از کارکنان تلاش می‌کنند؛ در حالی که تعداد انگشت شماری از آنها، اگر به خوبی انتخاب شده باشند کفایت خواهند کرد. برای مثال یک سازمان کشف کرد که در طول زمان آنچنان صدها شاخص شایستگی در فرآیندهای مدیریت عملکرد را در نظر گرفته که در عمل نمی‌تواند هیچ یک از آنها را مدیریت کند. به طور مشابه، یک شرکت خدمات تخصصی که مورد مطالعه قرار گرفته، به معرفی مجموعه‌ای از معیارهای بسیار پیچیده و بوروکراتیک سلامت پرداخته است که تعدادی ‌اندکی از کارکنان آن را جدی گرفته‌اند.

هنگامی که واحدهای کسب‌وکار آسیب دیده در فرآیند سنجش سلامت سازمان دخیل نباشند، احتمال دستیابی به نتایج ضعیف بیشتر است. معمولا دستورالعمل‌های تجربی که ارائه شد، نادیده گرفته شده یا مورد تمسخر قرار می‌گیرند. در مقابل، بهترین شرکت‌ها، واحدهای کسب‌وکار را به ایفای نقش‌های هدفدار در فرآیند تعیین چگونگی تبدیل اهداف مرتبط با سلامت به تعداد محدودی از معیارهای عملی، تشویق می‌کنند. از آنجا که برخی از معیارها، جدید – و اغلب کیفی- خواهند بود، مدیران ارشد باید با رهبران واحدهای کسب و کار همکاری کنند تا مطمئن شوند معیارها، موثر و به روز باقی می‌مانند و کارکنان آنها را کاملا درک کرده باشند و این که واحدهای کسب وکار مهارت‌های تحقیقاتی لازم به منظور جمع آوری اطلاعات از منابع مختلف را دارا باشند.

چیز دیگری که واحدهای کسب‌وکار همیشه نمی‌توانند به تنهایی انجام دهند، نگاه به تصویر بزرگ و عملکرد بر مبنای آن است. در اینجا دوباره، سادگی ضروری است. به عنوان مثال، یک شرکت انرژی جهانی برای جمع‌آوری برخی از معیارهای مورد استفاده توسط واحد‌های هسته‌ای کسب‌وکار شرکت، به یک تیم ممیزی مرکزی متکی است تا این معیارها را تبدیل به گزارشی ساده‌ شده برای ارائه به رده مدیران ارشد کنند که دربرگیرنده ارزیابی کارکنان، پاداش‌ها و برنامه‌های پیشرفت شغلی برای مدیران است.

آنچه بسیار مهم است این است که سازوکارهایی گسترش یابند که با بهبود وضع سلامت شرکت به افراد پاداش می‌دهند. به عنوان مثال، یکی از شرکت‌های نفت و گاز تشویق‌های مرتبط با پروژه‌های سرمایه‌ای بزرگ را، دو سه سال پس از شروع اجرا، طرح‌ها انجام داد. این مدت‌ها پس از آن بود که مدیرانی که در تصمیم‌گیری اصلی نقش داشتند به کارهای دیگری گماشته شده بودند.

هنگامی که شرکت‌ها تعداد انگشت شماری از معیارهای سلامت درست را توسعه می‌دهند و رفتاری را که از آنها حمایت می‌کند تعریف کرده و برآوردی از تمایل کارکنان برای تمرین آن رفتار را به دست می‌آورند،گام نهایی، حصول اطمینان از این است که پاداش‌ها، منعکس کننده مقدار مشارکت در بحث سلامت باشند. این باید برای مدیران ارشد هم صادق باشد. در واقع، ما معتقدیم که سلامت سازمانی بیش آنچه که امروز رایج است، به دقت نظر در تصمیمات مرتبط با پاداش دهی در سطح اجرایی نیاز دارد.

به طور حتم، تعادل بین سلامت و عملکرد، با توجه به نوع شرکت و شرایط تغییر می‌کند. اما از دیدگاه ما، شرکت‌ها باید با این انتظار شروع کنند که ملاحظات مرتبط با سلامت به‌اندازه ملاحظاتی که به عملکرد مربوط هستند، اهمیت دارند. بعضی از شرکت‌ها ممکن است تا آنجا پیش بروند که برای اقدامات و کمک‌های مربوط به عملکرد و سلامت، پاداش‌های مالی برابر در نظر بگیرند (همان طور که بانک اروپا به تازگی این کار را کرده است). دیگران تمرکز بیشتری بر پاداش غیر‌مالی، به طور خاص برای کارکنان در رشته‌های فنی دارند. با توجه به قدرت اثرگذاری ثابت شده پاداش‌های غیر مالی در ایجاد تمایل به انجام رفتار مثبت، چنین حرکت هایی خردمندانه‌اند و ارزش دارند که پژوهش‌های بیشتری در مورد آنها انجام شوند.

در گذر زمان، معیارهای«سخت» و سنتی عملکرد، ممکن است موفقیت کوتاه مدت را به بهای در خطر افتادن سلامت بلند مدت سازمان در اولویت قرار دهند. با تفکر درمورد عملکرد فردی در پرتو سه اصل اساسی که در اینجا مورد بحث قرار گرفت، شرکت‌ها می‌توانند روش‌هایی را در نظر بگیرند تا اطمینان حاصل کنند سیستم‌های مدیریت افراد آنها برای بلند مدت ایجاد شده‌اند.

مترجم: سالومه عظیمی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۳:۲۸
سلیم خلیلی

ساختار سازمان‌های غیر‌متمرکز و اهمیت آن

دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۲۶ ب.ظ

ساختار سازمان‌های غیر‌متمرکز و اهمیت آن

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

نادر پیروز

امروزه سازمان‌ها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: سازمان‌های متمرکز و سازمان‌های غیرمتمرکز.

در سال‌های اخیر خصوصا به دنبال فراگیری پدیده جهانی شدن و توسعه شتابان فناوری‌های جدید، شاهد ظهور وبروز روزافزون سازمان‌های غیرمتمرکز هستیم. شاید بهترین مثال خود اینترنت باشد که همه جهانیان را به هم پیوند داده است و بستر یک جامعه اطلاعاتی و یک اقتصاد دانش محور را فراهم آورده است؛ اما در عین حال نمی‌توان خود این شبکه جهانی اطلاعات را متعلق به کشور خاص یا قدرتی خاص خواند. از طرف دیگر کسی نمی‌تواند منکر میزان تاثیرگذاری اینترنت و نقش بی‌بدیل آن در دنیای معاصر باشد. از این رو توجه دقیق‌تر و شناخت آگاهانه‌تر از چنین ساختارهای نوظهوری خصوصا برای جامعه در حال توسعه ایران بسیار حائز اهمیت است. سازمان‌های متمرکز دارای نظام و چارچوب بسیار مشخصی هستند. 

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

توفیق آنها به رعایت نظمی تعریف شده بستگی دارد که در قالب سلسله مراتب طبقه‌بندی شده با یک رهبری واحد در راس آن سازمان شکل می‌گیرد. ارکان اصلی سازمان‌های متمرکز را می‌توان به کمک یک نمودار سازمانی ترسیم کرد و در یک تصویر ماهیت کلی آن را نشان داد. سازمان‌های متمرکز با این فرض عمل می‌کنند که هر چه یک سازمان نظام‌مند‌تر و منظم‌تر عمل کند احتمال دستیابی به اهداف بیشتر خواهد بود. همه ما از نزدیک با سازمان‌های متمرکز آشنا هستیم: ارتش‌ها و قوای نظامی، دولت‌های مدرن با وزارتخانه‌ها و سازمان‌های متبوعشان، شرکت‌ها و کارخانه‌های معظم و نمونه‌های فراوان دیگری از این دست.

در نقطه مقابل سازمان‌های غیر‌متمرکز هستند. سازمان غیرمتمرکز به معنای بی‌ساختاری یا ضد ساختاری نیست، بلکه نگاه متفاوتی به سازماندهی است که به نحو غیر‌متمرکز صورت می‌گیرد. یکی از مشهورترین پیشگامان تبیین چنین نظریه‌ای آقایان برافمن و بکستروم هستند که در سال ٢٠٠۶ میلادی با انتشار کتاب خود تحت عنوان «ستاره دریایی و عنکبوت: قدرت مهارنشدنی سازمان‌های بی‌رهبر» نقش سازنده‌ای در آشنا کردن اذهان عمومی با مفهوم سازمان‌های غیر‌متمرکز ایفا نمودند. به‌واسطه توفیق انتشار این کتاب، واژگان و تعابیر به‌کار رفته در آن به واژه‌های مصطلح در گفتمان سازمان‌های غیر‌متمرکز مبدل گشته است. سازمان‌های غیرمتمرکز مانند ستاره‌های دریایی هستند که دارای سیستم عصبی غیرمتمرکز هستند به طوری که ساختار بیولوژیک آن امکان بازسازی هر یک از جوارح آن را در صورت آسیب دیدگی فراهم نموده است. در سوی دیگر سازمان‌های متمرکزی هستند که مانند عنکبوت با آسیب دیدن یکی از اعضای آن امکان ادامه حیات به‌طور طبیعی برای او میسر نخواهد بود. به‌طور مثال، دانش نامه بریتانیکا نمونه‌ای از یک سازمان متمرکز یا عنکبوتی است و دانش نامه ویکی‌پدیا هم یک سازمان غیرمتمرکز و تابع الگوی ستاره دریایی است. سازمان‌های غیرمتمرکز دارای رهبری واحدی نیستند؛ بلکه ارزش‌های واحدی دارند که آنها را به هم پیوند می‌دهد. ستاره دریایی سر ندارد؛ بلکه از یک شبکه سراسری عصبی تشکیل شده است. سازمان‌های غیرمتمرکز هم از اطلاعات مرکزی برخوردار نیستند؛ بلکه اطلاعات در کل سازمان پخش شده است. این سازمان‌ها دارای هرم قدرت نیستند، بلکه از دید آنها تمامی اعضا از جایگاه یکسانی برخوردارند. آنها حلقه‌های مختلفی را تشکیل می‌دهند که این حلقه‌ها به هم مرتبط هستند. در چنین سازمان‌هایی کسی از قانون پیروی نمی‌کند، هرم قدرت و سطح‌بندی وجود ندارد، بلکه کل سازمان بر پایه یک سری نرم‌ها ۱ حرکت می‌کند. این نرم‌ها در حقیقت ستون فقرات سازمان را تشکیل می‌دهند.

همه چیز بر پایه اعتماد است. سازمان بر پایه دوستی و اعتماد بنا می‌شود. کار کردن در کنار هم و در میان حلقه‌های کوچک اعتماد را تقویت می‌کند و به کل سازمان تسری می‌بخشد. وجه مشترک همه اعضای سازمان اعتقاد راسخ آنها به ارزش‌های سازمان است. این باور واحد در تمام سازمان جاری است. به آن حیات می‌بخشد و موتور محرک رشد سازمان است. ارزش‌های مشترک، کار در حلقه‌های کوچک، برابری، دوستی و اعتماد روزافزون در بین اعضا ترکیبی را می‌سازد که در نهایت ارزش‌های سازمان، ساختار سازمان را شکل می‌دهد. به عبارت ساده‌تر سازمان چیزی نیست به جز ارزش‌های آن. خاستگاه سازمان‌های غیر‌متمرکز در حقیقت یک جنبش داوطلبانه است. در چنین الگویی مسوولیت همه یکسان است و ظرفیت همه برای پیشبرد اهداف سازمان برابر است. چنین نهادی متعلق به یک نفر و یا یک گروه خاص نیست؛ بلکه این شور و شوق داوطلبانه تک تک افراد است که سرمایه اصلی آن سازمان می‌باشد. مهم‌ترین مزیت سازمان‌های غیرمتمرکز انعطاف آنها برای تغییر و ظرفیت بالای آنها در تکثیر و رشد سریع است. افرادی که نقش تعیین‌کننده در سازمان‌های غیرمتمرکز را دارند کاتالیست می‌نامند. آنها کسانی هستند که بی‌نهایت خوشبین هستند. لبریز از عشق و احترام می‌باشند. موجب تشویق و ترغیب دیگران می‌شوند. شخصیت جذابی دارند و با پیشروترین مدیران جامعه در ارتباط هستند. آنها حلقه‌ها را به هم وصل می‌کنند و همواره برای حفظ سلامت و توسعه سازمان می‌کوشند. یک کاتالیست موفق شبکه‌های زیادی ایجاد می‌کند، همواره با همه در ارتباط است، آزادانه فکر می‌کند و اصلا کنترلی و وسواسی عمل نمی‌کند. او به راستی به دنبال کمک کردن به همکاران خود است و صادقانه خدمت و یاری رسانی را باور دارد و با تمام وجود توان خود را صرف پیشبرد ارزش‌ها و اهداف سازمان می‌کند. عموما کاتالیست‌ها بسیار هوشمند هستند، همیشه راه‌حل تازه‌ای می‌یابند و سعی می‌کنند تا در عمل خود را ثابت کنند. امروزه به لطف عصر ارتباطات و اطلاعات همه ما با نمونه‌های جهانی سازمان‌های غیر‌متمرکز آشنا هستیم. سازمان‌هایی چون ویکی‌پدیا، گروکستر، نرم‌افزارهای مبتنی بر منابع آزاد (open source) و ده‌ها نمونه دیگر. بر خلاف تصور رایج خاستگاه قدرت چنین سازمان‌هایی آشوب و بی‌نظمی است. هدف راهبری در سازمان‌های غیرمتمرکز تاثیرگذاری حداکثری است تا توسعه ابعاد سازمان و بزرگ‌تر کردن آن. لذا سازمان‌های غیرمتمرکز به جای ایجاد تشکیلاتی ایستا موفق به ساختن جوامعی صمیمی و منعطف می‌گردند. به نظر می‌رسد با توجه به شرایط کشور ما مطالعه بیشتر و به کارگیری چنین الگوهایی حداقل در پاره‌ای از موارد بتواند کارساز باشد.

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۳:۲۶
سلیم خلیلی

استراتژی‌های لازم برای پاسخگویی به سخت‌ترین سوالات مشتریان

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: HBR

مدیریت کردن سوالات سخت مشتریان دیرباور و آینده نگر یکی از سخت‌ترین کارها در همه انواع فروش است. پس از مصاحبه با هزاران نفر از مشتریان که در راستای مطالعات مربوط به طرح برنده-بازنده انجام شد، با اطمینان می‌توان گفت تفاوت بین برنده‌ها و بازنده‌ها، ارائه پاسخ موفقیت‌آمیز به سوالات مشتریان است. در اینجا هفت نکته قابل‌توجه هنگام پاسخگویی به سوالات مشتریان آورده شده است:

ابتدا سوال را روشن کنید. مشتریان، دو نوع سوال اساسی می‌پرسند. بعضی از سوالات، سوالات خاص در مورد یک ویژگی یا موضوع است در حالی که برخی دیگر پیرامون دیدگاه کلی شما یا یک مساله گسترده است. در هر دو مورد، قبل از پاسخ دادن به سوال، مطمئن شوید که سوال را درک کرده‌اید. قبل از پاسخگویی، سوال را یکبار دیگر در ذهن خود و با کلملات خود مرور کنید و با صدای بلند برای پرسشگر تکرار کنید، یا اینکه از پرسشگر بخواهید منظور خود را بیشتر توضیح دهد. در بسیاری مواقع، فروشندگان برای پاسخ دادن به سوالاتی که حتی پرسیده نشده‌اند، اشتیاق بی‌مورد نشان می‌دهند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

دامنه تخصص خود را نشان دهید. اگر شما از نزدیک صنعت، شرکت و محصولات خود را می‌شناسید و از چگونگی رقابت محصولاتتان با رقبا آگاهی دارید، نباید حتی از سخت‌ترین سوالات نیز واهمه‌ای داشته باشید. پاسخ‌های خود را با عبارت‌هایی که تایید‌کننده اعتبار شما باشد، مانند «بر اساس تجربیات کاری من با شرکت‌های X، Y و Z» یا «در طول سال‌ها این سوال چندین بار از من پرسیده شده است» آغاز کنید.

اطمینان حاصل کنید که همه منظور شما را می‌فهمند. از آنجا که بسیاری از تماس‌ها با بخش فروش، توسط مردم عادی (عامه مردم) صورت می‌گیرد، شما باید در پاسخ‌های خود، اطلاعات مختصری برای اطمینان یافتن از اینکه همه افراد قادر به درک بحث هستند، ارائه دهید. تصور نکنید همه افراد، اصطلاحات شرکت شما را می‌دانند.

یک دیدگاه کارشناسانه و ماهرانه ارائه دهید. هرگز فراموش نکنید، مشتریان شما ترجیح می‌دهند با یک مشاور قابل‌اعتماد که از نزدیک صنعت خود را می‌شناسد، تجارت کنند تا با یک فروشنده معمولی که صرفا می‌داند یک محصول چگونه کار می‌کند. در حقیقت، شما آنجا نیستید که چیزی بفروشید. هدف شما این است که به عنوان یک مشاور مورد اعتماد مشتاقانه سوالات مشتریان را بشنوید تا بتوانید با تخصص خود مشکلات کسب و کار مشتریان را رفع کرده یا به آنها کمک کنید طرح‌های ابتکاری خود را تکمیل کنند. در بهترین حالت، هنگامی که خود را به عنوان یک متخصص می‌دانید، بحث به سوی گفت‌وگویی پیرامون سیاست‌های سازمان و انگیزه‌های نهان شرکت پیش می‌رود.

جهت سوالات نادرست را تغییر دهید. وقتی که سوال نامربوطی از شما پرسیده شد، دگرگون نشوید. به راحتی مسیر سوال را با جملاتی مانند «سوالی که شما باید بپرسید این است که…» تغییر دهید.

با استعاره پاسخ دهید. استعاره‌ها، داستان‌ها و تمثیل‌هایی هستند که به واسطه به‌کارگیری از مثال‌هایی که مردم می‌توانند با آنها ارتباط برقرار کنند، ایده‌های شما را بیان می‌کنند. استعاره‌ها، باعث می‌شوند مفاهیم و تئوری‌های پیچیده به شیوه‌ای قابل‌درک، جالب و قانع‌کننده تبدیل شوند. مهم‌ترین استعاره‌ها، مثال‌هایی از مشتریانی است که با موفقیت از محصولات و خدمات شما استفاده کرده‌اند. به جای اینکه مشتری را با اعداد و ارقام، گیج کنید، ساختار پاسخ خود را با استفاده از داستان‌هایی تاثیرگذار از مشتریان خود، در مسیری منطقی پیش ببرید.

نحوه بیان شما مهم است. مطمئن باشید در پاسخ به مشکل‌ترین سوالات، نه تنها ارائه یک پاسخ محکم، بلکه مهم‌تر از آن نحوه گویش شما در بیان جواب بسیار حائز اهمیت می‌باشد. صرفنظر از سوالی که پرسیده می‌شود، ظاهری آرام و با‌اعتماد به نفس داشته باشید. مهم‌تر از آن جبهه نگیرید. این یک درس مهم است. هنگامی که با کسی مواجه شدید که نظری مخالف با شما دارد، مخالفت با وی به شیوه‌ای خوشایند اشکالی ندارد.

به خاطر داشته باشید، پشت هر سوالی که مشتریان می‌پرسند، انگیزه‌های پنهانی وجود دارد. ممکن است آنها بخواهند تعصب شما را بسنجند یا اینکه شما را ارزیابی کنند. به همین دلیل است که شما نباید خیلی مشتاق به پاسخگویی و دادن پاسخ مثبت به هر سوالی که از شما پرسیده می‌شود، باشید. اولین گام این است که به سرعت استدلال کنید که چرا این سوال پرسیده شده است. سپس استراتژی پاسخ خود را به منظور نشان دادن صنعت و تخصص حرفه‌ای خود جهت جذب احترام بیشتر، تدوین و فرموله کنید. بعضی اوقات، پاسخگویی به نحوی که مشتری را به سمت موضوع دیگری هدایت کند، بهترین راه مواجهه با سوالات بی‌مورد است. از همه مهم‌تر، خونسردی خود را در هر شرایطی حفظ کنید؛ بنابراین از اینکه پاسخ‌های شما می‌تواند شما را از سوالات نامربوط در مورد محصولات، شرکت و رقبایتان حفظ کند، اطمینان حاصل کنید. آنچه باید بدانید این است که چیزی که شما را متمایز می‌سازد توانایی شما در چگونگی پاسخگویی به سوالات سخت مشتریان خود است.

مترجم: امیر رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۳:۲۵
سلیم خلیلی

چگونه بازاریابی شفاهی سودمند ایجاد کنیم؟

دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ب.ظ

چگونه بازاریابی شفاهی سودمند ایجاد کنیم؟

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

به نظر منطقی می‌رسد که هر چه یک محصول بیشتر موردپسند مشتریان باشد درباره آن بیشتر صحبت کنند، اما تحقیق اخیر صورت گرفته توسط دو تن از استادان دانشکده وارتون این امر را تایید نمی‌کند، نوع برقراری ارتباط بین افراد (به طور مثال، رودررو یا از طریق ایمیل) عامل مهمی در تعیین موضوع‌های مورد گفت‌وگو میان آنها است. موضوعی که به‌ویژه در تدوین و اعمال برنامه‌های تبلیغات شفاهی(buzz-worthy advertising campaigns)1 باید مورد توجه بیشتری قرار گیرد.

در مقاله‌ای با نام «عوامل موثر در انتخاب رسانه مناسب برای بازاریابی شفاهی»، جونا برگر و رگورام ایینگار به بررسی عوامل مهم در یک تبلیغ موفق و روش‌های گسترش آن می‌پردازند. پرداختن به این موضوع در زمان مناسبی صورت گرفته است؛ چراکه عصر کنونی عصر دیجیتال نامیده شده است و تبلیغات شفاهی نیز به مقدار زیادی وابسته به شبکه‌های اجتماعی است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

نویسندگان مقاله به بررسی هزاران مکالمه روزمره صورت گرفته از طرق مختلف بین افراد پرداختند. سپس، به صورت آزمایشی اقدام به برگزاری گفت‌وگوهای ساختگی بین تعدادی از افراد کردند. ماحصل همه مطالعات یک نتیجه مشترک داشت: مقوله جذابیت یک محصول برای گفت‌وگو وقتی مطرح است که افراد از طریق روش‌های «گفت‌وگوی ناپیوسته» از جمله وبلاگ‌ها، پیام‌های کوتاه، ایمیل‌ها و محاوره‌های آنلاین در حال مکالمه باشند. در غیراین‌صورت جذابیت یا عدم جذابیت محصول تاثیری در مورد صحبت قرار گرفتن آن ندارد.

ایینگار بیان می‌دارد: «بررسی‌های انجام شده جزو اولین تلاش‌هایی است که نشان می‌دهد در تبلیغات شفاهی نه تنها خود پیام بلکه رسانه (کانال ارتباطی) مورد استفاده نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.»

در بخشی از مقاله، مولفان به شرح تفاوت‌های «گفت‌وگوی ناپیوسته» با «مکالمه پیوسته» می‌پردازند. مکالمه پیوسته شامل گفت‌وگوی رودررو یا تماس تلفنی است که افراد بلافاصله به یکدیگر پاسخ می‌دهند. در این حالت، تفاوتی بین محصولات و برندهای خوب با دیگر محصولات، از نظر توجه و مورد گفت‌وگو قرار گرفتن، وجود ندارد. علت آن عرف اجتماعی است که در گفت‌وگوی پیوسته، پاسخ سریع را می‌طلبد. شاید عجیب یا حتی غیرمودبانه باشد که با دوست خود شام را در سکوت میل کنید یا سوار بر تاکسی با همکار خود هیچ گفت‌وگویی نکنید؛ بنابراین در چنین مواقعی افراد به جای به فکر فرو رفتن و یافتن موضوعات قابل توجه برای گفت‌وگو، ترجیح می‌دهند که هر چه به ذهنشان آمد به زبان بیاورند تا محاوره ادامه داشته باشد. این به معنای نداشتن موضوعات جذاب برای گفت‌وگو نیست؛ افراد وقت کافی برای انتخاب موضوعات جالب توجه در چنین مدت کوتاهی را ندارند.

از طرف دیگر، گفت‌وگوی ناپیوسته به طرفین امکان می‌دهد تا با صرف زمان مورد نیاز، پاسخ‌هایی مطلوب به یکدیگر بدهند یا هیچ پاسخی ندهند. از منظر اجتماعی هیچ ایرادی ندارد که کسی یک لینک از محصول مورد پسند خود را در یکی از شبکه‌های اجتماعی قرار بدهد و هیچ کس آن را باز نکند یا نپسندد. برگر عقیده دارد: «یک راه ساده برای فهم موضوع این است؛ تصور کنید که شما آنلاین هستید و فردی مطلبی یا لینکی برای شما ارسال می‌کند. شما مجبور نیستید که جواب بدهید. طبیعی است که تا مطلبی به اندازه کافی برای شما جذاب نباشد واکنشی به آن نشان ندهید. عدم پاسخگویی در گفت‌وگوهای ناپیوسته امری مرسوم است.»

متخصصان بازاریابی با آگاهی از تاثیر نوع برقراری ارتباط بر گفت‌وگوها می‌توانند برنامه‌های تبلیغاتی خویش را با دقت و مهارت بیشتری طرح ریزی کرده و نتایج بهتری به‌دست آورند. ایینگار متذکر می‌شود که این امر به سادگی پر کردن وب‌سایت‌ها از پاپ آپ‌ها (Pop-up)2 یا پخش تبلیغات وسیع رادیو تلویزیونی نیست. موضوع انتخاب رسانه و روش مناسب برای انتقال پیام است. در این صورت است که بازاریاب‌ها می‌توانند امیدوار باشند که تبلیغات شفاهی آنها همچون زبانه‌های آتش به سرعت شعله‌ور شوند و گسترش پیدا کنند.

در بخشی دیگر، نویسندگان مقاله اظهار می‌دارند: «کارشناسان بازاریابی اغلب عقیده دارند که محصولات باید جذاب باشند تا در مورد آنها صحبت شود. اما، نتایج تحقیقات ما نشان می‌دهد که حتی محصولات جذاب نیز باید در رسانه مناسب تبلیغ شوند تا مورد گفت‌وگو قرار گیرند.» به عنوان مثال، اگر هدف به دست آوردن گفت‌وگوی بیشتر به صورت آنلاین است، تبلیغ محصول به روشی جالب و جذاب می‌تواند تا حدودی کمک کند. این تبلیغات افراد را ذوق زده می‌کند و به نوعی توقعات آنها را از محصول منحرف می‌سازد و باعث ایجاد علاقه به محصول به شکلی متفاوت می‌شود. این نوع تبلیغ احتمال مورد گفت‌وگو قرار گرفتن محصول بین افراد را تا حد زیادی افزایش می‌دهد.

در این مورد به مثالی از نویسندگان مقاله توجه کنید. یک مجموعه از آگهی‌های بازرگانی شرکت بلندتک (Blendtec) سازنده دستگاه‌های مخلوط کن بیش از ۱۵۰ میلیون بار توسط بینندگان در وب سایت یوتیوب مشاهده شده است. در یکی از این آگهی‌ها، یک بازیگر با لباس سفید و عینک ایمنی و لبخند بر لب در آزمایشگاه دیده می‌شود. او تلفن همراه آی‌فون خود را برداشته و در پاسخ به این سوال که «آیا مخلوط می‌شود؟» آن را به داخل مخلوط کن می‌اندازد. همچنان که مخلوط کن در حال تبدیل آی‌فون به پودری سیاه رنگ است موسیقی شادی هم نواخته می‌شود. سپس بازیگر درب مخلوط کن را برداشته و با خوشحالی به بینندگان هشدار می‌دهد که در زمان تخلیه پودر به داخل کاسه مراقب تنفس گرد سیاه رنگ آی اسموک (هم آوای آی‌فون و به معنای دود) باشند. از سال ۲۰۰۷ که شرکت بلندتک این تبلیغ را منتشر کرده است، بیش از ۱۰ میلیون کاربر آن را دیده‌اند و ۲۴ هزار نفر نیز آن را پسندیده‌اند (like گرفته است). ایینگار بیان می‌دارد: «بلندتک بسیار هوشمندانه عمل کرده است. این محصول فقط یک مخلوط‌کن ساده است. چرا باید تا این حد مورد توجه قرار گیرد؟ فقط به این خاطر که به روشی دور از انتظار به آن پرداخته شده است.»

 

یافتن نشانه‌های درست

پدیدآورندگان مقاله در روند مطالعات خویش از چندین طرح تحقیقاتی استفاده کردند. در شیوه اول، آنها به تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده توسط گروه تحقیقات بازار پرداختند. در این راستا، ۱۲۰۰ محصول و برند مشخص که ۵۷۰۰ نفر در مکالمات خود، هم به روش گفت‌وگوی ناپیوسته و هم مکالمه پیوسته، به آنها اشاره کرده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان داد: اگرچه موضوعات دهان به دهان شده توسط افراد، در روش گفت‌وگوی رودررو بیشتر بود، اما این موضوعات از سطح پایینی از جذابیت برخوردار بودند و تاثیر کمتری داشتند. به‌علاوه، در روش گفت‌وگوی آنلاین از محصولات متمایزتر بیشتر از محصولات دیگر صحبت شده بود.

در ادامه تحقیقات، برگر و ایینگار اقدام به برپایی یکسری از گفت‌وگوهای ساختگی کردند. در بعضی از این گفت‌وگوهای رودررو از افراد خواسته شد تا همانند گفت‌وگوهای بافاصله (غیر رودررو) مکث کوتاهی بین گفت‌وگو داشته باشند. آنها سپس به بررسی تاثیر این وقفه‌های کوتاه در روند گفت‌وگوها و نوع موضوعات مورد بحث از جمله جذابیت موضوعات پرداختند. نتیجه حاصل، مشاهدات قبلی را تایید می‌کرد. همانند مکالمات بافاصله، باز هم محصولات معینی بیشتر از محصولات دیگر مورد توجه و گفت‌وگو قرار گرفته بود.

نویسندگان مقاله اظهار می‌کنند: «استفاده از روش آزمایش تجربی به ما این امکان را داد تا نحوه عملکرد عوامل مختلف را درست به همان شکلی که در مکالمات واقعی رخ می‌دهد، مشاهده کنیم و مورد بررسی قرار دهیم.»

کاربردهای واقعی انتشار مطالب به صورت دهان به دهان، در مرکز توجه محققان مقاله بوده است. برگر عقیده دارد: «برندها، شرکت ها، سازمان‌های غیرانتفاعی و حتی سیاستمداران، همه و همه به نوعی از این مقوله بهره می‌برند. این روش به مراتب ارزانتر و موثرتر از تبلیغات سنتی است. آنچه این مطالعه نشان می‌هد این است که چطور می‌توانید این کار را انجام دهید.»

در تبلیغ بعضی از محصولات، استفاده از روش گفت‌وگو به صورت رودررو (غیرآنلاین) بسیار سودمند خواهد بود. در این رابطه، برگر برای مثال به غلات صبحانه اشاره

می‌کند.

اگرچه صحبت در مورد این محصولات موضوع چندان جذابی برای گفت‌وگو نیست، اما یکی از موضوعاتی است که به راحتی به ذهن خطور می‌کند و به زبان می‌آید. ما هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شویم از این محصولات استفاده می‌کنیم. امکان اینکه این محصول در یک مکالمه رودررو در هر جایی از جمله پارک یا زمین بازی مورد گفت‌وگو قرار گیرد زیاد است. بنابراین، در تبلیغ این نوع از محصولات در نظر داشتن رسانه مناسب، شانس موفقیت تبلیغ را افزایش می‌دهد.

نویسندگان مقاله با اشاره به داده‌ها بیان می‌دارند که محصولات خوراکی بیش از هر محصول دیگری در مکالمات پیوسته موضوع گفت‌وگو قرار می‌گیرند. در نظر گرفتن این نکته که، چگونه می‌توان افراد را به فکر کردن در مورد برند یا محصولی خاص وادار کرد، قطعا احتمال صحبت در مورد آن برند یا محصول را افزایش می‌دهد.

عامل مهم دیگر در تبلیغ یک محصول این است که چگونه علائمی به کار ببریم که غیرمستقیم مصرف کننده را به یاد محصول بیندازند. استفاده از این عامل در روش‌های آنلاین و غیرآنلاین با هم متفاوت است. ایینگار به مثال شرکت استارباکس (کافی شاپ زنجیره‌ای) اشاره می‌کند که در مراحل اولیه استراتژی بازاریابی خود در چندین شعبه نزدیک به هم به شناساندن برند و تحریک مشتریان برای استفاده از محصولات اقدام کرد. ایینگار سوال می‌کند: «علائمی که مشتریان می‌توانند محصول شما را به‌خاطر بیاورند چیست؟» برای استارباکس، تکرار حضور برند است. البته، علائم دیگری نیز می‌تواند وجود داشته باشد.

در جایی دیگر، برگر به مثال تبلیغات شرکت چیپس دوریتوس که در دو دوره گذشته مسابقات ورزشی سوپر بال آمریکا پخش شده است، اشاره می‌کند. دوریتوس در این کار بسیار موفق بود؛ چرا که گفت‌وگوهای رودررو را هدف اصلی خود قرارداده بود. آنچه که در این میان جالب به نظر می‌رسد این است که افراد در حالی که به تماشای مسابقات سوپربال نشسته‌اند (و قاعدتا باید در مورد این واقعه مهم گفت‌وگو کنند) در حال صحبت در مورد چیپس دوریتوس و سس آن هستند. پر واضح است که این مطلب جذاب ترین موضوع بحث دنیا نیست، بلکه افراد از آن حرف می‌زنند چون درست روبه‌روی آنها است.

ایینگار می‌گوید: او و برگر قصد دارند که با انجام تحقیقات میدانی عمیق‌تر، از جمله تمرکز بیشتر روی ارتباطات آنلاین در شبکه‌های اجتماعی، مطالعات خویش را گسترش دهند. نتایج آتی می‌تواند متخصصان بازاریابی را در اعمال برنامه موفق تبلیغاتی در محیط‌های به سرعت در حال تغییر رسانه‌های اجتماعی هرچه بیشتر کمک کند.

در خاتمه، برگر خاطر نشان می‌کند: کل موضوع فهم این نکته است که در هر یک از روش‌های ارتباط بین افراد، واقعا چه عواملی آنها را وادار می‌کند که در مورد موضوعی با یکدیگر صحبت کنند. اگر ما ندانیم که چرا افراد موضوعی را با یکدیگر درمیان می‌گذارند، نخواهیم توانست آنها را وادار کنیم که این کار را برای ما انجام دهند.

 

پاورقی:

۱- این نوع تبلیغ، به روش دهان به دهان نیز شناخته می‌شود. هدف آن وادار کردن مخاطبان به صحبت با دیگران در مورد تبلیغ است.

۲- به پنجره‌های کوچکی گفته می‌شود که روی پنجره فعلی باز می‌شوند و عموما حاوی یک پیام، تبلیغ یا پنجره مربوط به نظرات هستند.

مترجم: محمود بیگلری*

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۳:۲۳
سلیم خلیلی

معیارهای شناسایی جذابیت بازار هدف

چهارشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ

معیارهای شناسایی جذابیت بازار هدف

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

معیارهای شناسایی جذابیت بازار هدف

تحقیقاتی که مرحله هدف‌گذاری فرآیند بخش‌بندی بازار را بررسی می‌کنند، فاکتورهای متعددی را شناسایی کرده‌اند که بر برآورد سازمان از جذابیت بازار هدف تاثیر می‌گذارند، از جمله:

* سهم فعلی سازمان از بازار و همگونی (تجانس) بازار- دانش سازمان از بازار کنونی بر دیدگاه آن در مورد جذابیت نسبی این بازار در مقایسه با سایر بازارها تاثیر می‌گذارد.

 

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

* تخصص‌گرایی فعلی در محصول- در کاربری‌های مرتبط یا بازارهای نزدیک که سازمان براساس آن می‌تواند اقدام کند.

* احتمال کسب صرفه‌های مقیاس در تولید و بازاریابی- اگرچه هر بخش هدف‌گذاری شده نیاز به برنامه بازاریابی سفارشی خود دارد، ممکن است بین دو یا چند بخش صرفه‌جویی‌های معینی در توسعه محصول، ایجاد برند، خدمات مشتری، تدارکات، یا تبلیغات کلان مشترک وجود داشته باشد که در صورت اولویت‌بندی دسته دیگری از بخش‌ها توسط سازمان، این صرفه‌ها به دست نیایند.

* ماهیت محیط رقابتی- یک بخش ممکن است به خوبی در اختیار یک یا دو رقیب خیلی قوی باشد، در حالی که فرصتی برای ایجاد مزیت رقابتی در بخش دیگری وجود داشته باشد.

* نیروهای محیط بازاریابی و روندهای بازار- این عوامل خارجی، فرصت‌ها و تهدیدهایی را در بر دارند.

* توانایی و سهولت برآورده کردن نیازهای مشتری- رفتار و تخصص سازمان ممکن است با یک بخش معین هم افزایی خوبی داشته باشد، تا با مصرف‌کنندگان یا بنگاه‌های بخشی دیگر.

* جذابیت بخش از نظر اندازه، ساختار و رشد- برخی سازمان‌ها ممکن است بخشی را از جنبه اندازه یا درآمد غیرجذاب بدانند، یا آن بخش متغیر و بی‌ثبات باشد.

* منابع سازمانی در دسترس- هیچ سازمانی وقت، پول، افراد، یا مهارت کافی برای پاسخگویی به همه بخش‌های بازار ندارد؛ بعضی بخش‌ها در تخصیص منابع اولویت خواهند داشت.

* سودآوری و سهم بازار مورد انتظار- در نهایت هر سازمانی باید مالکین، سهامداران و سرمایه‌گذاران را راضی کند که معمولا مترادف است با سودآوری و نرخ بازگشت سرمایه (ROI) راضی‌کننده! علاوه بر آن سازمان‌های خاصی، به ویژه در کشورهای حاشیه آسیا- اقیانوس آرام، به دنبال افزایش سهم بازار نیز هستند که فقط در بعضی بخش‌ها امکان‌پذیر است.

همان‌گونه که سازمان‌ها با فشارهای فزاینده از سوی ذی‌نفعان و رسانه‌ها برای عملکرد خوب مواجهند، بازاریابان تحت فشارهای شدیدتری برای شناسایی بازارهای هدف پایدار و فرصت‌های رشد آتی هستند. باید تاکیدی بر سودآوری در کوتاه‌مدت که درخواست ذی‌نفعان است انجام پذیرد، ولی شرکت‌ها باید از طریق شناسایی بازارهای رو به رشد به دنبال موفقیت‌های آتی نیز باشند. با این پیش فرض، منطقی است که مجموعه‌ای متوازن از معیارهای جذابیت بازار هدف انتخاب شود. حتما باید بیش از یک متغیر در تصمیم‌گیری برای انتخاب بخش هدف استفاده شود: یعنی مجموعه‌ای از متغیرها یا معیارهای جذابیت باید شناسایی شوند.بهترین شیوه عمل این است که «سبدی» از متغیرها برای برآورد جذابیت بخش‌ها توسط مدیران به کار گرفته شود، از جمله سنجه‌های کوتاه‌مدت و درازمدت: عوامل داخلی نظیر پاداش‌های مالی، هزینه‌های بودجه‌بندی، نیازهای عملیاتی؛ به همراه عوامل خارجی شامل ملاحظات مربوط به رضایت مشتری، شدت رقابت، عوامل محیط رقابتی و نظایر آن. همه عوامل اهمیت یکسانی در جذابیت یک بخش برای سازمان ندارند. برخی متغیرها اهمیت بیشتری از سایرین خواهند داشت، بنابراین نیاز به فرآیندی است تا براساس آن به معیارهای انتخابی وزن داده شود. همچنین اهمیت متغیرها از سازمانی به سازمان دیگر متفاوت خواهد بود.ادبیات برنامه‌ریزی بازاریابی منبعی غنی برای اطلاعات و ایده‌های مربوط به معیارهای جذابیت است، زیرا اهداف برنامه‌ریزی بازاریابی حکم می‌کند که اولویت‌های بازار هدف تعیین شوند، جزئیات تخصیص منابع تهیه شوند و دورنمایی از برنامه‌های بازاریابی برای بخش‌ها ارائه شوند. پس، برنامه‌ریزان بازاریابی باید در مورد قسمت‌هایی از بازار که هدف‌گذاری می‌شوند، تصمیم بگیرند. استاد مسلم برنامه‌ریزی بازاریابی، ملکم مک دانلد، فهرست جامعی از برخی محرک‌های مالی و عوامل محیط بازاریابی را که باید مورد توجه برنامه‌ریزان باشد، ارائه کرده است.کارشناسان دیگری نیز لیست‌هایی از معیارهای جذابیت تهیه کرده‌اند. کارشناسان تحقیقی درباره ۱۰۰۰ شرکت بزرگ بریتانیا (تایمز ۱۰۰۰) انجام دادند تا متغیرهایی را که به‌طور گسترده‌ای از سوی این شرکت‌ها استفاده می‌شدند، شناسایی کنند. از شرکت‌های مورد تحقیق خواسته شد تا درباره عواملی که یک بخش یا فرصت را جذاب می‌کنند، بیندیشند یافته‌ها آشکارکننده و ترسیمی از تاکید بیش از حد هیات‌مدیره‌های بریتانیا بر سودآوری در کوتاه‌مدت است.

معیارهای جذابیت تایمز ۱۰۰۰:

* سودآوری

رشد بازار

اندازه بازار

رضایت مشتری

حجم فروش

سهولت دسترسی

فرصت‌های موجود در صنعت

حساسیت مشتری به قیمت

تصویر شرکت نزد مشتریان

عوامل تکنولوژیک

سازگاری با استراتژی شرکت

با این وجود، تحقیق نشان داد که این شرکت‌ها آینده‌نگر نیز هستند و به دنبال فرصت‌های رشد می‌باشند. معیارهای کمتر ذکر شده شامل موضوعاتی است که رقابت اثربخش و محیط خارجی بازاریابی را در بر می‌گیرند. قبلا اینگونه ملاحظات مهم به‌طور کلی مورد غفلت قرار می‌گرفتند. با اینکه معیارهای جذابیت دیگری نیز ذکر شده‌اند، در میان گزینه‌های هدف‌گذاری مدیران ارشد، سودآوری مورد انتظار نسبت به بخش‌های هدف‌گذاری شده، برندها، گروه محصولات، مشتریان اصلی و مناطق فروش برتری دارد.شرکت‌هایی که در بریتانیا فعال هستند، به شدت توسط کوتاه‌نگری‌های سیتی (مرکز بانکداری و موسسات مالی و اقتصادی بین‌المللی در لندن)، در اهمیت گزارش‌دهی از افزایش سودآوری جاری با تحلیلگران، سرمایه‌گذاران و روزنامه‌نگاران محدود شده‌اند. همین مطلب در مورد بیشتر شرکت‌های اروپایی و بسیاری دیگر در آمریکای شمالی صدق می‌کند. رقبای بین‌المللی، به ویژه از منطقه آسیا- اقیانوس آرام، اغلب دورنمای بلندمدت‌تری دارند و بر سهم بازار و سودآوری فعلی و آتی متمرکز هستند. مدل کسب‌وکار ژاپنی بر این باور بنا شده که یک بازار هدف جذاب ممکن است آینده بالقوه‌ای داشته باشد، اگرچه امروز سودآوری محدودی دارد.

منبع:کتاب بخش‌بندی بازار در عمل، ترجمه: حسین بیرامی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۸
سلیم خلیلی

گام‌های طلایی برای بازاریابی و فروش تلفنی

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۵ ب.ظ

گام‌های طلایی برای بازاریابی و فروش تلفنی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

گام‌های طلایی برای بازاریابی و فروش تلفنی

بازاریاب و فروشنده تلفنی می‌بایست فردی برونگرا و خوش‌مشرب باشد.

در روانشناسی، طبقه‌بندی‌های مختلفی برای انسان‌ها معرفی شده است . در یکی از این طبقه‌بندی‌ها، انسان‌ها را به دو دسته برونگرا و درونگرا تقسیم می‌کنند.انسان‌ها ی برونگرا کسانی هستند که لبخند بر لب دارند، خوش مشرب هستند، علاقه‌مند به کار تیمی هستند و از ارتباط با دیگران لذت می‌برند. بدیهی است که شغل‌هایی همچون نیروهای میز پذیرش (نظیر نیرو‌های انتظامات و منشی‌ها و فروشندگان) به انسان‌های برونگرا نیاز دارد.

در مقابل، انسان‌های درونگرا هستند. ایشان تمایلی به کارهای تیمی ندارند، مناسب شغل‌های انفرادی هستند، قدرت ارتباطات آنان بالا نیست، اما قدرت تمرکز بسیار بالایی دارند، از این رو ایشان برای شغل‌هایی همچون واحد‌های تحقیق و توسعه، آزمایشگاه و حسابداری مناسب هستند.

 

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

همانطور که استنباط می‌شود، برونگرایی یا درونگرایی فی‌نفسه خوب یا بد نیست بلکه، این علم و هنر مدیریت است که باید فرد مناسب را برای پست مناسب انتخاب کند و سپس با آموزش و پرورش شایسته او را برای شغل مورد نظر مهیا سازد.

البته برونگرایی و درونگرایی، صفر و یک ندارد، یعنی اینکه یک نفر برونگرای مطلق نیست و فرد دیگر هم درونگرای مطلق نمی‌باشد، بلکه تمام انسان‌ها ترکیبی از دو حالت بالا هستند با این تفاوت که وقتی می‌گوییم فردی برونگراست، یعنی اینکه ویژگی‌ها و خصوصیات برونگرایی او بیشتر از درونگرایی اوست و بالعکس.

شادی را در صدایتان منعکس کنید

تنها ابزار بازاریاب و فروشنده تلفنی، «صدای» اوست. بنابراین همان‌طور که نوازنده ماهر و چیره دست با ساز خود هنرنمایی کند، یک بازاریاب و فروشنده تلفنی هم باید با صدای خویش هنر نمایی کند. چه شما بخواهید و چه نخواهید، صدای شما منعکس‌کننده حالات روحی و روانی شما است. بنابراین در شاد بودن صدای خویش بکوشید. هنگامی که شما ناراحت هستید، ابتدا خودتان را آرام کنید و حالت طبیعی داشته باشید و سپس به بازار یابی و فروش تلفنی اقدام کنید پس برای توفیق در این حرفه باید آمادگی روحی و روانی خویش را افزایش دهید تا صدایتان شاد باشد و بتوانید تاثیر مثبتی بر مشتری بگذارید.

معایب تلفن به عنوان یک عامل ارتباطی شامل فقدان ارتباط چشمی و احتمال آماده نبودن طرف مقابل یا منحرف شدن توجه او به دلیل سایر فعالیت‌ها(یا شلوغی جاده در صورتی که طرف مقابل در جاده باشد) یا روبه‌رو شدن با مشتریان سرسخت می‌شود. از این رو تمام این نقایص را باید صدای گرم و جذاب شما جبران کند.

از جملات تاکیدی مثبت استفاده کنید

امتحان کنید، تاثیر فوق‌العاده‌ای دارد. وقتی شما از جملات و عبارات منفی استفاده می‌کنید نظیر اینکه من نمی‌توانم، حالم خوب نیست ،حوصله ندارم و … را استفاده می‌کنید، نا خود آگاه حالت روانی منفی پیدا می‌کنید. ولی وقتی از جملات تاکیدی مثبت استفاده می‌کنید نظیر اینکه من سر حالم، من شایسته‌ام، می‌خواهم یک مذاکره تلفنی موفق داشته باشم، حالات روحی و روانی شادتر و سرزنده‌تری خواهید داشت. بپذیریم که هیچ‌کس نمی‌تواند ما را شاد یا ناراحت کند، مگر این که خودمان بستر و فضا را برای شادی یا ناراحتی مهیا کرده باشیم. پس با تکرار جملات تاکیدی مثبت در ایجاد و بسط حالت روحی و روانی مناسب و در خور ارتباط با مشتری تلاش کنید. ابتدا خودتان را از نظر افکار آماده کنید و سپس مذاکره کنید. مواظب باشید انگشتتان زودتر از مغزتان به کار نیفتد. ابتدا آمادگی روحی و روانی داشته باشید، سپس برای مکالمه برنامه‌ریزی کنید، ابزارتان را هم آماده کنید، سپس شماره مشتری را بگیرید.

یک آینه کوچک روی میزکارتان بگذارید

تاکید شد که صدای ما منعکس کننده حالات روحی و روانی‌مان است یک آینه کوچک روی میزکارتان بگذارید. وقتی که با تلفن صحبت می‌کنید، چهره خودتان را در آینه ببینید. اگر چهره‌تان عبوس و غمگین بود، شک نکنید که صدایتان نیز به همان نحو منتقل می‌شود و قاعدتا مشتری را برای گوش کردن به صحبت‌های شما ترغیب نمی‌کند، بلکه احساس ناخوشایندی نیز در ایشان به وجود می‌آورد. اما اگر لبخندی (حتی مصنوعی) بر لب داشته باشید، صدایتان نیز شادتر می‌شود و در ترغیب مشتری نقش بسزایی خواهد داشت. پس نقش آینه را فراموش نکنید و آن را یک وسیله غیرضروری ندانید و از آن درست استفاده کنید.

برنامه‌ریزی قبلی ذهنی داشته باشید

مشتریان دوست دارند با فردی صحبت کنند که در گفتار و رفتار خویش منظم باشد و از پراکنده‌گویی پرهیز کند. سوالات مشتریان را از قبل حدس بزنید و پاسخ آنها را آماده کنید. با توجه به اینکه شما در فروش محصولات خاصی فعالیت می‌کنید، پس اگر خودتان می‌توانید بخش عمده ای از سوالات آنها را پیش‌بینی کنید. برای سناریوها ی مختلفی که در مراجعه با مشتریان گوناگون پدیدار می‌شود، آمادگی داشته باشید تا مشتریان ،«شما» را حرفه ای و کار آمد بدانند و تمایل به ادامه ارتباط داشته باشند. با کسب اطلاعات در مورد مشتریان ، از پیش آنها را ارزیابی کنید تا بتوانید موفق‌تر عمل کنید. اول تمام مکالمه را در ذهنتان تمرین کنید، مجسم سازید که پیشاپیش در این کار موفق شده‌اید و حالا فقط می‌خواهید این موفقیت را تکرار کنید.

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۵:۲۵
سلیم خلیلی