دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

۲۸ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

معیارهای شناسایی جذابیت بازار هدف

چهارشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ

معیارهای شناسایی جذابیت بازار هدف

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

معیارهای شناسایی جذابیت بازار هدف

تحقیقاتی که مرحله هدف‌گذاری فرآیند بخش‌بندی بازار را بررسی می‌کنند، فاکتورهای متعددی را شناسایی کرده‌اند که بر برآورد سازمان از جذابیت بازار هدف تاثیر می‌گذارند، از جمله:

* سهم فعلی سازمان از بازار و همگونی (تجانس) بازار- دانش سازمان از بازار کنونی بر دیدگاه آن در مورد جذابیت نسبی این بازار در مقایسه با سایر بازارها تاثیر می‌گذارد.

 

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

* تخصص‌گرایی فعلی در محصول- در کاربری‌های مرتبط یا بازارهای نزدیک که سازمان براساس آن می‌تواند اقدام کند.

* احتمال کسب صرفه‌های مقیاس در تولید و بازاریابی- اگرچه هر بخش هدف‌گذاری شده نیاز به برنامه بازاریابی سفارشی خود دارد، ممکن است بین دو یا چند بخش صرفه‌جویی‌های معینی در توسعه محصول، ایجاد برند، خدمات مشتری، تدارکات، یا تبلیغات کلان مشترک وجود داشته باشد که در صورت اولویت‌بندی دسته دیگری از بخش‌ها توسط سازمان، این صرفه‌ها به دست نیایند.

* ماهیت محیط رقابتی- یک بخش ممکن است به خوبی در اختیار یک یا دو رقیب خیلی قوی باشد، در حالی که فرصتی برای ایجاد مزیت رقابتی در بخش دیگری وجود داشته باشد.

* نیروهای محیط بازاریابی و روندهای بازار- این عوامل خارجی، فرصت‌ها و تهدیدهایی را در بر دارند.

* توانایی و سهولت برآورده کردن نیازهای مشتری- رفتار و تخصص سازمان ممکن است با یک بخش معین هم افزایی خوبی داشته باشد، تا با مصرف‌کنندگان یا بنگاه‌های بخشی دیگر.

* جذابیت بخش از نظر اندازه، ساختار و رشد- برخی سازمان‌ها ممکن است بخشی را از جنبه اندازه یا درآمد غیرجذاب بدانند، یا آن بخش متغیر و بی‌ثبات باشد.

* منابع سازمانی در دسترس- هیچ سازمانی وقت، پول، افراد، یا مهارت کافی برای پاسخگویی به همه بخش‌های بازار ندارد؛ بعضی بخش‌ها در تخصیص منابع اولویت خواهند داشت.

* سودآوری و سهم بازار مورد انتظار- در نهایت هر سازمانی باید مالکین، سهامداران و سرمایه‌گذاران را راضی کند که معمولا مترادف است با سودآوری و نرخ بازگشت سرمایه (ROI) راضی‌کننده! علاوه بر آن سازمان‌های خاصی، به ویژه در کشورهای حاشیه آسیا- اقیانوس آرام، به دنبال افزایش سهم بازار نیز هستند که فقط در بعضی بخش‌ها امکان‌پذیر است.

همان‌گونه که سازمان‌ها با فشارهای فزاینده از سوی ذی‌نفعان و رسانه‌ها برای عملکرد خوب مواجهند، بازاریابان تحت فشارهای شدیدتری برای شناسایی بازارهای هدف پایدار و فرصت‌های رشد آتی هستند. باید تاکیدی بر سودآوری در کوتاه‌مدت که درخواست ذی‌نفعان است انجام پذیرد، ولی شرکت‌ها باید از طریق شناسایی بازارهای رو به رشد به دنبال موفقیت‌های آتی نیز باشند. با این پیش فرض، منطقی است که مجموعه‌ای متوازن از معیارهای جذابیت بازار هدف انتخاب شود. حتما باید بیش از یک متغیر در تصمیم‌گیری برای انتخاب بخش هدف استفاده شود: یعنی مجموعه‌ای از متغیرها یا معیارهای جذابیت باید شناسایی شوند.بهترین شیوه عمل این است که «سبدی» از متغیرها برای برآورد جذابیت بخش‌ها توسط مدیران به کار گرفته شود، از جمله سنجه‌های کوتاه‌مدت و درازمدت: عوامل داخلی نظیر پاداش‌های مالی، هزینه‌های بودجه‌بندی، نیازهای عملیاتی؛ به همراه عوامل خارجی شامل ملاحظات مربوط به رضایت مشتری، شدت رقابت، عوامل محیط رقابتی و نظایر آن. همه عوامل اهمیت یکسانی در جذابیت یک بخش برای سازمان ندارند. برخی متغیرها اهمیت بیشتری از سایرین خواهند داشت، بنابراین نیاز به فرآیندی است تا براساس آن به معیارهای انتخابی وزن داده شود. همچنین اهمیت متغیرها از سازمانی به سازمان دیگر متفاوت خواهد بود.ادبیات برنامه‌ریزی بازاریابی منبعی غنی برای اطلاعات و ایده‌های مربوط به معیارهای جذابیت است، زیرا اهداف برنامه‌ریزی بازاریابی حکم می‌کند که اولویت‌های بازار هدف تعیین شوند، جزئیات تخصیص منابع تهیه شوند و دورنمایی از برنامه‌های بازاریابی برای بخش‌ها ارائه شوند. پس، برنامه‌ریزان بازاریابی باید در مورد قسمت‌هایی از بازار که هدف‌گذاری می‌شوند، تصمیم بگیرند. استاد مسلم برنامه‌ریزی بازاریابی، ملکم مک دانلد، فهرست جامعی از برخی محرک‌های مالی و عوامل محیط بازاریابی را که باید مورد توجه برنامه‌ریزان باشد، ارائه کرده است.کارشناسان دیگری نیز لیست‌هایی از معیارهای جذابیت تهیه کرده‌اند. کارشناسان تحقیقی درباره ۱۰۰۰ شرکت بزرگ بریتانیا (تایمز ۱۰۰۰) انجام دادند تا متغیرهایی را که به‌طور گسترده‌ای از سوی این شرکت‌ها استفاده می‌شدند، شناسایی کنند. از شرکت‌های مورد تحقیق خواسته شد تا درباره عواملی که یک بخش یا فرصت را جذاب می‌کنند، بیندیشند یافته‌ها آشکارکننده و ترسیمی از تاکید بیش از حد هیات‌مدیره‌های بریتانیا بر سودآوری در کوتاه‌مدت است.

معیارهای جذابیت تایمز ۱۰۰۰:

* سودآوری

رشد بازار

اندازه بازار

رضایت مشتری

حجم فروش

سهولت دسترسی

فرصت‌های موجود در صنعت

حساسیت مشتری به قیمت

تصویر شرکت نزد مشتریان

عوامل تکنولوژیک

سازگاری با استراتژی شرکت

با این وجود، تحقیق نشان داد که این شرکت‌ها آینده‌نگر نیز هستند و به دنبال فرصت‌های رشد می‌باشند. معیارهای کمتر ذکر شده شامل موضوعاتی است که رقابت اثربخش و محیط خارجی بازاریابی را در بر می‌گیرند. قبلا اینگونه ملاحظات مهم به‌طور کلی مورد غفلت قرار می‌گرفتند. با اینکه معیارهای جذابیت دیگری نیز ذکر شده‌اند، در میان گزینه‌های هدف‌گذاری مدیران ارشد، سودآوری مورد انتظار نسبت به بخش‌های هدف‌گذاری شده، برندها، گروه محصولات، مشتریان اصلی و مناطق فروش برتری دارد.شرکت‌هایی که در بریتانیا فعال هستند، به شدت توسط کوتاه‌نگری‌های سیتی (مرکز بانکداری و موسسات مالی و اقتصادی بین‌المللی در لندن)، در اهمیت گزارش‌دهی از افزایش سودآوری جاری با تحلیلگران، سرمایه‌گذاران و روزنامه‌نگاران محدود شده‌اند. همین مطلب در مورد بیشتر شرکت‌های اروپایی و بسیاری دیگر در آمریکای شمالی صدق می‌کند. رقبای بین‌المللی، به ویژه از منطقه آسیا- اقیانوس آرام، اغلب دورنمای بلندمدت‌تری دارند و بر سهم بازار و سودآوری فعلی و آتی متمرکز هستند. مدل کسب‌وکار ژاپنی بر این باور بنا شده که یک بازار هدف جذاب ممکن است آینده بالقوه‌ای داشته باشد، اگرچه امروز سودآوری محدودی دارد.

منبع:کتاب بخش‌بندی بازار در عمل، ترجمه: حسین بیرامی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۸
سلیم خلیلی

گام‌های طلایی برای بازاریابی و فروش تلفنی

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۵ ب.ظ

گام‌های طلایی برای بازاریابی و فروش تلفنی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

گام‌های طلایی برای بازاریابی و فروش تلفنی

بازاریاب و فروشنده تلفنی می‌بایست فردی برونگرا و خوش‌مشرب باشد.

در روانشناسی، طبقه‌بندی‌های مختلفی برای انسان‌ها معرفی شده است . در یکی از این طبقه‌بندی‌ها، انسان‌ها را به دو دسته برونگرا و درونگرا تقسیم می‌کنند.انسان‌ها ی برونگرا کسانی هستند که لبخند بر لب دارند، خوش مشرب هستند، علاقه‌مند به کار تیمی هستند و از ارتباط با دیگران لذت می‌برند. بدیهی است که شغل‌هایی همچون نیروهای میز پذیرش (نظیر نیرو‌های انتظامات و منشی‌ها و فروشندگان) به انسان‌های برونگرا نیاز دارد.

در مقابل، انسان‌های درونگرا هستند. ایشان تمایلی به کارهای تیمی ندارند، مناسب شغل‌های انفرادی هستند، قدرت ارتباطات آنان بالا نیست، اما قدرت تمرکز بسیار بالایی دارند، از این رو ایشان برای شغل‌هایی همچون واحد‌های تحقیق و توسعه، آزمایشگاه و حسابداری مناسب هستند.

 

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

همانطور که استنباط می‌شود، برونگرایی یا درونگرایی فی‌نفسه خوب یا بد نیست بلکه، این علم و هنر مدیریت است که باید فرد مناسب را برای پست مناسب انتخاب کند و سپس با آموزش و پرورش شایسته او را برای شغل مورد نظر مهیا سازد.

البته برونگرایی و درونگرایی، صفر و یک ندارد، یعنی اینکه یک نفر برونگرای مطلق نیست و فرد دیگر هم درونگرای مطلق نمی‌باشد، بلکه تمام انسان‌ها ترکیبی از دو حالت بالا هستند با این تفاوت که وقتی می‌گوییم فردی برونگراست، یعنی اینکه ویژگی‌ها و خصوصیات برونگرایی او بیشتر از درونگرایی اوست و بالعکس.

شادی را در صدایتان منعکس کنید

تنها ابزار بازاریاب و فروشنده تلفنی، «صدای» اوست. بنابراین همان‌طور که نوازنده ماهر و چیره دست با ساز خود هنرنمایی کند، یک بازاریاب و فروشنده تلفنی هم باید با صدای خویش هنر نمایی کند. چه شما بخواهید و چه نخواهید، صدای شما منعکس‌کننده حالات روحی و روانی شما است. بنابراین در شاد بودن صدای خویش بکوشید. هنگامی که شما ناراحت هستید، ابتدا خودتان را آرام کنید و حالت طبیعی داشته باشید و سپس به بازار یابی و فروش تلفنی اقدام کنید پس برای توفیق در این حرفه باید آمادگی روحی و روانی خویش را افزایش دهید تا صدایتان شاد باشد و بتوانید تاثیر مثبتی بر مشتری بگذارید.

معایب تلفن به عنوان یک عامل ارتباطی شامل فقدان ارتباط چشمی و احتمال آماده نبودن طرف مقابل یا منحرف شدن توجه او به دلیل سایر فعالیت‌ها(یا شلوغی جاده در صورتی که طرف مقابل در جاده باشد) یا روبه‌رو شدن با مشتریان سرسخت می‌شود. از این رو تمام این نقایص را باید صدای گرم و جذاب شما جبران کند.

از جملات تاکیدی مثبت استفاده کنید

امتحان کنید، تاثیر فوق‌العاده‌ای دارد. وقتی شما از جملات و عبارات منفی استفاده می‌کنید نظیر اینکه من نمی‌توانم، حالم خوب نیست ،حوصله ندارم و … را استفاده می‌کنید، نا خود آگاه حالت روانی منفی پیدا می‌کنید. ولی وقتی از جملات تاکیدی مثبت استفاده می‌کنید نظیر اینکه من سر حالم، من شایسته‌ام، می‌خواهم یک مذاکره تلفنی موفق داشته باشم، حالات روحی و روانی شادتر و سرزنده‌تری خواهید داشت. بپذیریم که هیچ‌کس نمی‌تواند ما را شاد یا ناراحت کند، مگر این که خودمان بستر و فضا را برای شادی یا ناراحتی مهیا کرده باشیم. پس با تکرار جملات تاکیدی مثبت در ایجاد و بسط حالت روحی و روانی مناسب و در خور ارتباط با مشتری تلاش کنید. ابتدا خودتان را از نظر افکار آماده کنید و سپس مذاکره کنید. مواظب باشید انگشتتان زودتر از مغزتان به کار نیفتد. ابتدا آمادگی روحی و روانی داشته باشید، سپس برای مکالمه برنامه‌ریزی کنید، ابزارتان را هم آماده کنید، سپس شماره مشتری را بگیرید.

یک آینه کوچک روی میزکارتان بگذارید

تاکید شد که صدای ما منعکس کننده حالات روحی و روانی‌مان است یک آینه کوچک روی میزکارتان بگذارید. وقتی که با تلفن صحبت می‌کنید، چهره خودتان را در آینه ببینید. اگر چهره‌تان عبوس و غمگین بود، شک نکنید که صدایتان نیز به همان نحو منتقل می‌شود و قاعدتا مشتری را برای گوش کردن به صحبت‌های شما ترغیب نمی‌کند، بلکه احساس ناخوشایندی نیز در ایشان به وجود می‌آورد. اما اگر لبخندی (حتی مصنوعی) بر لب داشته باشید، صدایتان نیز شادتر می‌شود و در ترغیب مشتری نقش بسزایی خواهد داشت. پس نقش آینه را فراموش نکنید و آن را یک وسیله غیرضروری ندانید و از آن درست استفاده کنید.

برنامه‌ریزی قبلی ذهنی داشته باشید

مشتریان دوست دارند با فردی صحبت کنند که در گفتار و رفتار خویش منظم باشد و از پراکنده‌گویی پرهیز کند. سوالات مشتریان را از قبل حدس بزنید و پاسخ آنها را آماده کنید. با توجه به اینکه شما در فروش محصولات خاصی فعالیت می‌کنید، پس اگر خودتان می‌توانید بخش عمده ای از سوالات آنها را پیش‌بینی کنید. برای سناریوها ی مختلفی که در مراجعه با مشتریان گوناگون پدیدار می‌شود، آمادگی داشته باشید تا مشتریان ،«شما» را حرفه ای و کار آمد بدانند و تمایل به ادامه ارتباط داشته باشند. با کسب اطلاعات در مورد مشتریان ، از پیش آنها را ارزیابی کنید تا بتوانید موفق‌تر عمل کنید. اول تمام مکالمه را در ذهنتان تمرین کنید، مجسم سازید که پیشاپیش در این کار موفق شده‌اید و حالا فقط می‌خواهید این موفقیت را تکرار کنید.

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۵:۲۵
سلیم خلیلی

سهامدار مهمترین شرکت‌های روسیه

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۴ ب.ظ

سهامدار مهمترین شرکت‌های روسیه

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

 

سهامدار مهمترین شرکت‌های روسیه

سلیمان کریموف، سیاستمدار و میلیاردر روس است که با ثروت ۵/۵ میلیارد دلار در جایگاه صد و سی‌وششم میلیاردرهای دنیا قرار دارد. سلیمان ابوسعیدیان کریموف در ۱۲ مارس سال ۱۹۶۶ در شهر دربنت در داغستان روسیه متولد شد.

پدر او یک وکیل بود که در دپارتمان تحقیقات جنایی کار می‌کرد و مادرش نیز به عنوان حسابدار در بانک پس انداز روسیه شاغل بود. سلیمان کوچک‌ترین عضو خانواده بود. برادر وی پزشک و خواهرش استاد زبان و ادبیات روسی است. کریموف در جوانی به ورزش جودو علاقه داشت و در چندین مسابقه نیز مقام‌هایی کسب کرد. سلیمان کریموف بعد از اتمام دوره متوسطه در دربنت در سال ۱۹۸۳ ابتدا برای ادامه تحصیل به دپارتمان مهندسی ساختمان در موسسه پلی تکنیک داغستان رفت. وی سپس به ارتش اعزام شد. سلیمان از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۶ در نیروهای استراتژیک موشکی ارتش به عنوان گروهبان ارشد در بخش محاسبات فعالیت می‌کرد.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

سلیمان کریموف پس از بازگشت از ارتش تحصیلات خود را ادامه داد و به دانشکده اقتصاد دانشگاه ایالتی داغستان رفت و با مدرک اقتصاد از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. وی طی دوران تحصیل خود در این دانشگاه جانشین رییس کمیته اتحادیه تجارت دانشگاه بود. کریموف در دوره تحصیل خود با همکلاسی خود،‌ فیروزه ازدواج کرد.

کریموف در اوایل دهه ۱۹۹۰ به مسکو آمد و شروع به خرید سهام شرکت‌ها به قیمت ارزان و فروش آنها به شکلی سودآور کرد که این شرکت‌ها شامل هواپیمایی ونوکوو، هواپیمایی مورمانکس، بانک آوتو، کارخانه فلز نوستا، شرکت بیمه اینگوستراخ و شرکت حمل و نقل نفتی ترانسنفت می‌شدند. وی در شرکت التاو استخدام شد. کریموف در اولین ۵ ساله کاری خود از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵ گام‌های عمده ای در شغل خود برداشته و از یک اقتصاددان ساده به دستیار مدیرکل امور اقتصادی تبدیل شد. شرکت التاو برای بهبود عملکرد خود در سال ۱۹۹۳ بانک صنعتی فدرال را در مسکو تاسیس کرد. سلیمان کریموف به عنوان نماینده شرکت به این بانک فرستاده شد. انرژی این مدیر جوان و علاقه‌اش برای مستقل شدن بی‌نتیجه نماند و کریموف در سال ۱۹۹۵ جانشین مدیرعامل اتحادیه مالی مسکو شد. کریموف از سال ۱۹۹۷ به عضویت موسسه بین‌المللی شرکت‌ها در مسکو در آمد و از سال ۱۹۹۹ نیز نایب رییس این سازمان غیرانتفاعی مستقل شد. کریموف ثروت اصلی خود را با سرمایه‌گذاری در شرکت گازپروم (بزرگ‌ترین شرکت استخراج گاز طبیعی در جهان و بزرگ‌ترین شرکت روسیه) و اسبربانک (بزرگ‌ترین بانک روسیه و اروپای شرقی که دفتر مرکزی آن در مسکو واقع است) در سال ۲۰۰۴ به‌دست آورده است. او کنترل شرکت نفتا- موسکوا را نیز در اختیار دارد. این گروه سرمایه‌گذاری از سال ۲۰۰۱ تا کنون به شکلی فعال در بازار روسیه حضور دارد. در حال حاضر این شرکت چندین پروژه بزرگ در صنعت معدن، فلزات، مخابرات، املاک و مستغلات، فروشگاه‌های زنجیره‌ای و بازار سهام را در دست دارد. فعالیت‌های سرمایه‌گذاری این شرکت از شهرتی جهانی برخوردار است.

سلیمان کریموف از سال ۲۰۰۳ فعالیت‌های سیاسی خود را در داغستان افزایش داده است. یکی از اعضای شورای فدراسیون روسیه است و پس از ترک حزب لیبرال دموکرات روسیه به عضویت روسیه متحد (نام یکی از احزاب سیاسی کشور روسیه است. این حزب در میان احزاب روسیه به عنوان حزبی میانه‌رو مطرح است و از رییس جمهور کنونی روسیه دیمیتری مدودف حمایت می‌کند) در آمده است. کریموف در سال ۲۰۰۶ یک تصادف شدید در شهر نیس با خودروی فراری خود داشت که منجر به آتش گرفتن خودرو شد. هلی‌کوپترهای اورژانس به سرعت کریموف را که به شدت دچار سوختگی شده بود، به یک بیمارستان تخصصی در مارسی رساندند. فراری او نیز که درحدود ۶۷۵ هزار دلار می‌ارزید، کاملا از بین رفت.سلیمان کریموف سه فرزند دارد و ساکن مسکو است. او همچنین ریاست هیات معتمده فدراسیون کشتی را بر عهده دارد.

الهام جوادی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۲:۱۴
سلیم خلیلی

فدرالیسم، علم اقتصاد و توفان کاترینا

يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۸ ب.ظ

فدرالیسم، علم اقتصاد و توفان کاترینا

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

ریچارد پوسنر

بیشتر بحث و جدل‌ها بر سر اینکه واکنش درست به توفان کاترینا چه باید می‌بود روی تقسیم مسوولیت‌ها بین سطوح مختلف دولت (فدرال، ایالتی و محلی) تمرکز یافته است. نگرانی‌ که بیش از همه ابراز می‌شود این است که چرا دولت فدرال نقش جسورانه‌تری در این رابطه ایفا کرده است. برای مثال، فرماندهی همه تلاش‌های حساس را در دست گرفتن و آنها را به اختیار ارتش ثابت و دائمی سپردن (این ارتش متفاوت از گارد ملی است که جنبه ایالتی و نه فدرال دارد،‌ اگر چه رییس جمهور این اختیار را دارد تا در شرایط جنگی، شورش‌ها یا اختلالات غیرنظامی، گارد ملی را «فدرالیزه» کند و در نتیجه آن را تحت فرمان نظامی فدرال قرار می‌دهد)، که باعث نقض معتقدات فدرالیسم (حمایت از اصول حکومت فدرال) و حتی شاید اصول مصرح قانون اساسی شده است که قدرت را بین دولت فدرال و ایالتی (شامل دولت محلی) تخصیص می‌دهد و نیز نقض قوانین خاصی از قبیل قانون پوسه کومیتاتوس ۱۸۷۸ که مشارکت نظامیان در اجرای قانون را محدود می‌سازد.

 

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

موضوعات فدرالیسم را نمی‌توان منحصرا با ارجاع دادن به معیارهای اقتصادی حل کرد. دلیل آن این است که انقلاب آمریکا را ایالت‌هایی (مستعمرات سابق انگلستان) به راه انداختند که به یک کنفدراسیون آزاد پیوند می‌خوردند. قانون اساسی، در حالی‌که فدراسیون را سفت و سخت‌تر کرد، ایالت‌ها را به عنوان شخصیت‌های نیمه مستقل به رسمیت می‌شناسد. حتی اگر کارآتر باشد که بدون توزیع قدرت بین ایالت‌ها عمل کنیم و دولتی متمرکز شبیه فرانسه داشته باشیم، این کار را نمی‌توان بدون اصلاح قانون اساسی و حقیقتا بدون جایگزین کردن آن با یک قانون اساسی کاملا جدید کرد که در یک نشست فوق‌العاده مربوط به قانون اساسی به تصویب رسیده باشد. با همه اینها، البته امکان تحلیل مبانی اقتصادی فدرالیسم وجود دارد که من در این پست سعی دارم چنین کاری بکنم.

از دیدگاه صرف اقتصادی، فدرالیسم طرح و نقشه‌ای برای حکمرانی غیرمتمرکز است، به قصد اینکه تدارک و ارائه خدمات دولتی را بهینه کند. در محیط دولتی و نیز کسب و کار خصوصی، نظام اکیدا سلسله مراتبی (واحدی یا یکپارچه که به آن U شکل هم گفته می‌شود) نقطه ضعف‌هایی دارد که متمایز از روش سازماندهی با پیوند سست‌تر یا «افقی» (چند بخشی که به آن M شکل هم گفته می‌شود.) است. در حالت سلسله مراتبی اکید، اطلاعات از سطوح پایین سازمان یا بنگاه به سمت رده‌های بالای مدیریتی جریان پیدا می‌کند و دستورات براساس تصمیماتی که در بالا گرفته می‌شود، به سمت پایین جریان می‌یابد. در این روش اطلاعات به ناگزیر فیلتر خواهد شد و در غیر این صورت در مسیر رسیدن به راس سازمان از دست می‌رود یا مخدوش می‌شود و در نتیجه مدیران عالی به ناچار تصمیمات خود را بر اطلاعاتی که غالبا ناقص یا نادرست است بنا می‌نهند و به همین ترتیب از دستوراتی که در مسیر پیوندهای پیاپی در زنجیره فرامین به پایین می‌رسد، برداشت و تلقی اشتباهی می‌شود. متمرکز کردن قدرت تصمیم‌گیری،‌ باعث می‌شود تا رقابت،‌ تنوع و انعطاف‌پذیری کاهش یابد؛‌ تصمیماتی که اشتباه گرفته شده باشند پرهزینه‌تر خواهد شد، چون که آنها کل سازمان و بنگاه را متعهد و درگیر می‌سازند و تعداد اشتباهات به واسطه اینکه مدیران عالی طیف کاملی از بدیل‌ها را نخواهند داشت تا از بین آنها انتخاب کنند، زیادتر می‌شود. مدیران زیردست بیشتر بدیل‌ها را در مسیر بالا آمدن فیلتر خواهند کرد تا مدیران عالی را از غرق شدن در انبوه اطلاعات نجات دهند.

روی دیگر این سکه که با رژیم حقوقی مقدم بر قانون اساسی ترسیم شد؛ یعنی «اصول کنفدراسیون» که فدراسیونی بسیار گسیخته و رها متشکل از ایالت‌ها برای انجام جنگ انقلابی تاسیس کرد – این است که فقدان اقتدار مرکزی به عملکرد غیربهینه منجر می‌شود. هر بخش از سازمان (یا ایالت یا سایر دولت‌های منطقه‌ای یا محلی در یک نظام فدرال) اثرات اقدامات خود را بر سایر بخش‌ها معمولا نادیده می‌گیرد. هیچ کدام از بخش‌ها تمایلی ندارد هزینه‌هایی را متحمل شود که به سایر بخش‌ها فایده می‌رساند (منافع بیرونی) یا از تحمیل هزینه‌ها بر سایر بخش‌ها خودداری ورزد (هزینه‌های بیرونی). تمرکزگرایی، یک روش درونی‌کردن هزینه‌ها و فایده‌ها در سرتاسر بنگاه است که با هماهنگ‌سازی بخش‌ها و اطمینان یافتن از اینکه آنها با هم همکاری می‌کنند اتفاق می‌افتد.

از آنجا که تمرکزگرایی نیز دارای هزینه‌ها و فایده‌هایی است، می‌توان انتظار داشت که معمولا بهترین سازمان، آن سازمانی خواهد بود که عناصری از هر دو جزو کنترل مرکزی و استقلال بخشی را با هم داشته باشد – یعنی سازمانی که سلسله مراتبی خواهد بود اما نه خیلی زیاد و بخش‌هایی دارد که نیمه مستقل (و نه کاملا مستقل) هستند و به این ترتیب ما در نظام فدرال خود این ملاک‌ها را در نتیجه شرط‌های قانون اساسی و به خصوص تفسیر (سهل‌گیرانه) آنها توسط دیوان عالی مراعات می‌کنیم. ایالت‌ها از آزادی عمل قابل ملاحظه‌ای در موضوعاتی مثل اینها برخوردارند: مالیات‌ستانی و مقررات تنظیمی (شامل مجوزدهی)، مدیریت مدارس و زندان‌ها، بزرگراه‌ها و سایر زیرساخت‌ها، اجرای قوانین جنایی و غیره؛ ‌اما کنگره، دیوان عالی و رییس‌جمهور قدرت ابطال و لغو زیادی دارند. کنگره، قدرت تنظیم بازرگانی خارجی و بین ایالتی را دارد و دیوان عالی با تفسیرکردن قدرت بازرگانی، ایالت‌ها را از وضع تعرفه‌ها و سایر موانع برای تجارت و مسافرت بین ایالتی منع کرده است حتی اگر کنگره اقدامی در این زمینه نکند. چون ایالت‌ها مقداری آزادی عمل دارند، بسیار شبیه واحدهای یک بنگاه نرم‌افزاری یا دارویی عمل می‌کنند به طوری که آزمایشگاه‌هایی برای انجام آزمایشات (اجتماعی) هستند. سیاست‌هایی که در یک ایالت ابداع می‌شود در صورت موفقیت‌آمیز بودن، قابل تقلید توسط ایالت‌های دیگر است. همچنین مردم می‌توانند بر طبق ترجیحاتشان به هر ایالتی که دوست دارند بروند؛ حق مهاجرت کردن به یک ایالت متفاوت، قدرت رای‌دادن مردم را با کنترل کردن اقدامات مقامات دولتی تکمیل می‌کند.

در مورد واکنش نشان دادن به شرایط اضطراری، یکی از عواملی که در ابتدای مطلب بحث کردم، یعنی اثر سلسله مراتب بر گردش اطلاعات و واکنش‌های دستوری، در کنار پیامدهای بیرونی (که بستگی به دامنه و اندازه شرایط اضطراری دارد)، به نحو برجسته‌ای معنا پیدا می‌کند. مقاماتی که از نزدیک با مشکل در تماس هستند بهترین اطلاعات را داشته و نیز توانایی سرعت عمل بالایی دارند. وجود (تنها) یک وزارت آتش‌نشانی فدرال، بهترین روش خدمت کردن به جامعه نیست چون که در صورت وقوع آتش‌سوزی، رییس آتش‌نشانی محلی باید مقامات در واشنگتن را از قضیه باخبر سازد و اجازه فرونشاندن آتش را از آنها بگیرد. این نکته از سوی کسانی مطرح می‌شود که معتقدند آژانس مدیریت اضطراری فدرال، حتی زیر نظر کادری با صلاحیت، نباید مسوولیت واکنش‌های اضطراری به فاجعه‌ها و بلایای محلی را داشته باشد.

اما همه فاجعه‌ها محلی نیستند. از این گذشته، با توجه به قابلیت تحرک و جابه‌جایی نیروهای واکنش سریع، معقول نیست که هر منطقه‌ای بدون ملاحظه مقیاس و اندازه مورد اورژانسی، در خودکفایی برای واکنش به موارد اورژانسی سرمایه‌گذاری کند. همانند مورد توفان کاترینا فرض کنید که فاجعه، همزمان تعداد زیادی شهر و شهرک را در بر بگیرد. تا آنجایی که واکنش هماهنگ بهینه باشد و با در نظر گرفتن هزینه معاملاتی، که در وضعیت اضطراری به خصوص بالا است، معنایی ندارد که قدرت واکنش‌دهی را به دولت‌های ایالتی و محلی بسپاریم. هر ایالتی سعی در بهینه ساختن واکنش خود به خسارت ایجاد شده در آن ایالت می‌کند و هر منطقه‌ای به خسارت ایجاد شده در آن منطقه توجه می‌کند و توجهی به تاثیر هزینه‌ها و فایده‌های اقدامات خود بر سایر ایالت‌ها و مناطق ندارد. علاوه بر این، همانند شرایط جنگی که نمی‌دانیم دشمن به کجا حمله خواهد کرد، یک واکنش موثر به موارد اضطراری مستلزم حفظ ذخایری است که بتوان به نقطه مورد تهدید گسیل داشت و آن ذخایر را باید به شکل مرکزی نگهداری و کنترل کرد.

من نتیجه می‌گیرم در حالی که می‌توان و باید به دولت‌های ایالتی و محلی مسوولیت انحصاری برای واکنش نشان دادن به موارد اضطراری پیش پا افتاده محلی داد، ‌دولت فدرال باید مسوولیت آماده‌باش برای موارد اضطراری منطقه‌ای و (البته) ملی را داشته باشد، این امر برای موارد اضطراری که مثل مورد سیل نیواورلئان در نتیجه توفان کاترینا، باعث تخریب در چنان مقیاسی می‌شود که آمادگی دولت محلی برای مقابله با آن کارآ نخواهد بود صادق است. اگر به یک شهر گفته شود در صورت رخ دادن یک فاجعه هر اندازه بزرگ، هیچ کمکی به آنجا نخواهد شد، ‌ساکنان شهر سرمایه‌گذاری بیش از حدی صرف آماده شدن برای پاسخ به فاجعه خواهند کرد. به خاطر سادگی فرض کنید این کشور فقط دو شهر دارد که هزینه واکنش به یک فاجعه از نوع متوسط عدد ۱ و به فاجعه بزرگ عدد ۲۰ باشد، اما احتمال اینکه هر دو فاجعه در یک زمان رخ دهد نزدیک به صفر است. پس اگر دولت فدرال از کمک کردن به فاجعه‌های محلی هر اندازه که مخرب باشند خودداری کند، دو شهر هزینه کل جلوگیری به مقدار ۴۰ را متحمل می‌شوند، در صورتی که اگر دولت در ارائه قابلیت‌های پشتیبانی لازم سرمایه‌گذاری کند، هزینه کل پیشگیری به رقم ۲۲ کاهش می‌یابد (۱+۱+۲۰).

اگر این تحلیل درست باشد، پس مسوولیت دولت فدرال آمادگی برای کمک به یک وضعیت اضطراری در مقیاس توفان کاترینا است. چنین آماده شدن‌هایی با تخصیص بهینه مسوولیت‌ها بین دولت مرکزی و محلی سازگار خواهد بود.

 

پاسخ پوسنر به نظرات خوانندگان

چند تا از نظرات خوانندگان، بازتابی بود به ادعای بکر که بخشی از مسوولیت تلفات ناشی از توفان کاترینا را به دستاورد «فرهنگ وابستگی» و چشم امید داشتن به دولت نسبت می‌داد که قوانین رفاه اجتماعی مدرن به‌وجود آوردند. اینکه چنین قوانینی می‌توانند فرهنگ وابستگی خلق کنند، شکی نیست و یکی از دلایلی که باعث اصلاحات رفاهی رییس‌جمهور کلینتون شد همین بود- لایحه‌ای که محافظه‌کاران تحسین می‌کنند و من قطعا یکی از آنها هستم، اما اینکه این امر یکی از عوامل تخلیه پردردسر و سرسری ساکنان شهر و در نتیجه مرگ آنها بود، محل تردید است. بیشتر تلفات مربوط به ساکنان بیمارستان‌ها و خانه‌های سالمندان بود؛ چنین تلفاتی را نمی‌توان به فرهنگ وابستگی نسبت داد. به نظر من این‌طور می‌رسد که تلفات مربوط به کسانی بود که خودرو نداشتند، مگر اینکه کسی باور کند اگر شبکه حمایت و ایمنی اجتماعی وجود نداشت هیچ فقیری وجود نمی‌داشت. این به نظر دور از ذهن می‌آید. واقعیت این است که شبکه ایمنی اجتماعی در آمریکا ضعیف‌تر از اروپای غربی است و یکی از دلایل بالاتر بودن نرخ فقر در آمریکا هم همین است و البته یکی از دلایلی که آمریکا اقتصاد پویاتر و بیکاری پایین‌تری دارد و جذابیت آن برای مهاجران بیشتر است، اما باید خوب و بد قضیه را با هم دید و بدی جامعه‌ای مثل جامعه ما که در آن ریسک اقتصادی واقعی وجود دارد این است که نرخ فقر بالاتر است. نظر مکرر آمده دیگر این است که نیازی به نقش دولت فدرال حتی در بلایایی که دامنه‌اش از مرزهای ایالتی هم عبور می‌کند، نیست؛ چون در غیاب چنین نقشی، ایالت‌ها پیمان‌هایی با هم تشکیل می‌دهند که در ارائه کمک‌های اضطراری همکاری کنند؛ ‌آنها ذخیره کالاهای ضروری را نگه می‌دارند، ستاد فرماندهی آماده به خدمت به وجود می‌آورند و از این قبیل. فرض کنید همه ایالت‌ها به این پیمان بپیوندند؛ پس در واقع ما از دولت فدرال دیگری سخن می‌گوییم به طوری که چه چیز اضافی عایدمان خواهد شد؟ ملت آمریکا در «اصول قانون کنفدراسیون» که توافقی بین ایالت‌ها بود همین را تجربه کرد که تجربه شکست‌خورده‌ای شد. به زبان اقتصادی، هزینه معاملاتی قراردادهای بین ایالت‌ها ظاهرا بسیار بالا بود که از نادر بودن تعداد چنین قراردادهایی آشکار می‌شود. من کنجکاو هستم ببینم آیا این نظردهندگان اصلا هیچ نقشی برای دولت فدرال قائل هستند. آنچه که نگرانی به حقی است خطر کمک مالی کردن به رفتارهای پرریسک از قبیل ساختمان‌سازی در دشت‌های سیلابی است، حال هر سطحی از دولت که قرار باشد مسوولیت کمک‌های اضطراری را بپذیرد. این خطر را می‌توان به حداقل رساند با این شرط که اگر فرد واقعا تهیدست نباشد تمام این کمک‌ها از او بازپس گرفته می‌شود. با این سیاست، غیرفقرا تشویق می‌شوند تا بیمه حوادث بخرند، از ساختمان‌سازی در دشت‌های سیلابی خودداری کنند و سایر اقدامات حمایت از خود در برابر ریسک‌های فاجعه‌بار را برگزینند. به‌طور کلی‌تر، من معتقدم که کمک دولت همیشه باید بر اساس نیاز باشد؛ این واقعیت که یک شخص ثروتمند حق خود می‌داند خسارت وارده به خانه‌اش از یک سیل ویرانگر را از دولت بگیرد در حالی که در مورد زیرآب رفتن خانه‌اش به خاطر گرفتگی چاه توالت چنین انتظاری ندارد، دلیلی نمی‌شود که دولت خسارت وارده از سیل به وی را جبران کند.

 

آیا باید افزایش قیمت‌ها پس از بلایای طبیعی را مجازات کرد؟

 

ریچارد پوسنر

 

توفان کاترینا انبوهی از پرده‌برداری‌های جالب را نشان داده است. یکی اینکه بیشتر از نصف ایالت‌ها، قوانین ممنوع‌کننده «گران فروشی» دارند که اغلب با ابهامی غیرقابل‌گذشت به صورت گرفتن قیمت‌های بالای «دو پهلو» تعریف شده است. این قوانین به ندرت پیاده می‌شوند، اما دور خیز

شدید در قیمت‌های بنزین در نتیجه توفان کاترینا (و نیز توفان ریتا، که تقریبا پس از آن رخ داد) جلوگیری از واردات نفت خام و بسته شدن موقت تعدادی از پالایشگاه‌ها که در مسیر توفان قرار داشتند، ناگهان موجی از تهدیدهای اجرای قانون و حتی چند مورد جریمه را نیز به راه انداخت. این امر همچنین تقبیح پالایشگاه‌ها و فروشندگان طمع‌کار بنزین را از سوی سیاستمداران برانگیخت و پیشنهادهایی برای قوانین فدرال داده شد که افزایش قیمت «ناخواسته افراطی» بنزین را ممنوع می‌کرد.

آنچه چنین واکنش‌هایی را برانگیخت علاوه بر بی‌اطلاعی کامل از اصول علم اقتصاد (یک شرمساری نظام آموزشی کشور) و توسل عوام‌فریبانه سیاستمداران به آن نادانی، توجه به این واقعیت است که کاهش ناگهانی و غیرمنتظره عرضه، به احتمال زیاد سودهای غیرعادی (برای عرضه‌کنندگان باقیمانده در بازار) ایجاد می‌کند. محدود شدن عرضه باعث کاهش تولید می‌شود که منجر به افزایش قیمت می‌شود، چون مصرف‌کنندگان برای دستیابی به محصول کمیاب‌‌شده، با همدیگر به رقابت پرداخته و هر کدام قیمت بالاتری را پیشنهاد می‌دهند. به علاوه کاهش محصول احتمالا هزینه‌های هر واحد تولید عرضه‌کننده را کاهش می‌دهد؛ دلیل آن این است که فروشندگان معمولا در ناحیه‌ای از تولید فعالیت می‌کنند که منحنی‌‌های هزینه حالت افزایشی دارد، اگر حالت کاهنده داشتند فروشندگان انگیزه پیدا می‌کردند تا تولید محصول را بیشتر کنند. با توجه به قیمت و هزینه سودها به سمت بالا حرکت می‌کنند. (از برخی جایگاه‌های فروش بنزین گزارش شده است که کوتاه زمانی پس از وقوع توفان کاترینا شاهد افزایش سود ۴۰۰ درصدی بوده‌اند.) در هنگامه بلایای طبیعی و در شرایطی که مصرف‌کنندگان آسیب دیده‌اند، منظره فروشندگانی که از گرفتاری و اضطرار مصرف‌کنندگان سود می‌برند و (این‌طور به نظر می‌رسد) که با مطالبه قیمت‌های بالاتر از مصرف‌کنندگان بر گرفتاری‌هایشان می‌افزایند، منشا خشم و ناراحتی عمیق است و در یک جامعه دموکراتیک خشم و نارضایتی عمیق، زمینه‌ساز مداخله دولت است.

اما جهت اطلاع راهنماهای جالبی وجود دارد. حقوق دریایی و حقوق عرفی (که هر دو از جمله نظام‌های حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و آرای محاکم هستند، اما حقوقدانان آنها را جداگانه طبقه‌بندی می‌کنند چون که در دادگاه‌های جداگانه به آنها رسیدگی می‌شود) شبیه هم هستند از این نظر که کارهای معینی را که احیانا «گران‌فروشی» توصیف می‌شود ممنوع کرده‌اند. فرض کنید یک کشتی در حال غرق شدن است و کشتی دیگری به موقع سر می‌رسد تا مسافران و بارهای کشتی اولی را نجات دهد. کشتی دوم در ازای نجات دادن بار و مسافران کشتی اول از ناخدای کشتی می‌خواهد که دو سوم بار نجات‌یافته را تحویل دهد و ناخدای کشتی اول از طرف مالک و از سردرماندگی می‌پذیرد. قرارداد از نظر قانونی قابل اجرا نیست؛ تحت نظریه حقوق دریایی، کشتی«کمک‌رسان» دوم مستحق دریافت قیمت «منصفانه» بابت نجات دادن کشتی اول است و نه بیشتر. در موردی مشابه که این نیز دریایی بوده اما تحت تاثیر حقوق عرفی و نه حقوق دریایی است (پرونده ماهیگیران آلاسکا که برای دانشجویان حقوق آشنا است)، ملوانان داخل یک کشتی که برای ماهیگیری در آب‌های آلاسکا به سر می‌برند، دست به اعتصاب زده و تقاضای دستمزد بالاتر کردند. ناخدای کشتی موافقت کرد چون فصل ماهیگیری در این آب‌ها خیلی کوتاه بود و او نمی‌توانست خدمه جایگزین را به موقع استخدام کند تا از سهمیه‌اش استفاده کند، اما دوباره دادگاه از اجرای قرارداد خودداری ورزید اساسا به این دلیل که قرارداد در شرایط زور و فشار امضا شده است.

روشن است که این موارد به شکل نامحسوس، اما حساسی با «گران‌فروشی» ادعایی به دنبال توفان کاترینا و ریتا تفاوت دارند. پالایشگاه‌ها و معامله‌گرانی که قیمت‌ها را پس از توفان‌هایی بالا بردند که پالایش بنزین را مختل ساخت، وضعیتی بوجود نیاورده بودند که منجر به کاهش عرضه بنزین شود. اگر آنها مثلا با توافق به افزایش قیمت‌ها بالای سطح موجود، چنین کاری کرده بودند به خاطر نقض قانون ضد انحصار مستحق تنبیه می‌بودند. (البته برخی اتهامات بالا نگه داشتن قیمت وجود داشت اما تا آنجا که می‌دانم اثبات نشده بودند.) به همین ترتیب، در مورد کمک‌رسانی، از کشتی نجات‌دهنده توقع نمی‌رفت که عرضه محدود (خدمات نجات خود) را با بالا بردن قیمت، جیره‌بندی کند؛ در واقع کشتی حادثه‌دیده دیگری در آنجا نبود که برای دریافت خدمات نجات به رقابت برخیزد- فقط یک کشتی در آنجا گیر افتاده بود و نیاز به کمک داشت و در پرونده ماهیگیران آلاسکا، هیچ کمبود نیروی کاری در منطقه وجود نداشت که تقاضای دستمزدهای بالاتر ملوانان را توجیه کند؛ ملوانان با خودداری از کارکردن، کمبود (مصنوعی) به وجود آوردند. از دیدگاه اقتصادی، کارتل کارگران کشتی با کارتل فرضی پالایشگاه یا فروشندگان بنزین متقارن بود. هر دو تا مثال‌هایی از رفتار فرصت‌طلبانه هستند- رفتاری به قصد بهره‌مندی از یک فرصت پیش‌بینی نشده برای مطالبه قیمت انحصاری از طریق تهدید به خودداری از عرضه کالا. کمیابی بنزین که توفان باعث آن شد و قیمت‌ها را بالا برد نه یک کمبود مصنوعی، بلکه کمبود طبیعی بود. افزایش قیمتی که کمبود طبیعی به‌وجود می‌آورد (یا حقیقتا هر کمبودی که شخص یا بنگاه تحمیل‌کننده افزایش قیمت به وجود نمی‌آورد)، در حالی که «سودهای بادآورده‌ای» ایجاد می‌کند، چاره‌ناپذیر هستند، اما افزایش قیمت‌ها به علت کمبودهای ناشی از تشکیل کارتل این‌طور نیستند.

استثنای دیگر که برخی می‌آورند و نیازمند برخوردی قاطع به شکل کنترل قیمت علیه کمیابی طبیعی است، وضعیت نادری است که منجر به ایجاد شکافی تحمل‌ناپذیر بین ثروت و رفاه طبقات جامعه می‌شود. فرض کنید عرضه هورمون رشد انسان بسیار محدود باشد؛ به‌طوری که اگر به قیمت‌ها اجازه دهیم تا تقاضا را جیره‌بندی کنند، همه هورمون‌ها را ثروتمندانی خواهند خرید که خواهان داشتن دختران و پسرانی هستند که قدشان بلندتر از قد متوسط باشد. مردم فقیر یا حتی با درآمد متوسط موفق به خرید هیچ هورمونی نخواهند شد و بچه‌هایشان کوتاه قد خواهند ماند مگر اینکه هورمون رشد به دست آورند؛ ثروتمندان خیلی راحت افراد کم‌درآمد را از بازار بیرون می‌کنند. در چنین حالتی، چه بسا یک استدلال اخلاقی قانع‌کننده برای تخصیص عرضه محدود بر اساس معیاری غیر از قیمت، فرضا مفهوم فایده‌باورانه‌ای از رفاه وجود داشته باشد؛ خوشبختی کل جامعه با تخصیص هورمون بر اساس نیاز و نه توانایی پرداخت حاصل می‌گردد. این هم عاملی برای واکنش بازار به کمبود بنزین ناشی از توفان نبوده است. نه فقط ایرادات وارده به تخصیص قیمتی در حالت زور و تهدید (مثل مورد کشتی در دریا) و رفاه، قابل کاربرد به خیزبرداشتن قیمت‌های بنزین نیستند،‌ بلکه قیمت‌های بالاتر بنزین، منشا منافع بیرونی چشمگیری نیز هست (منافعی که به طرفین معامله تعلق نمی‌گیرد، به‌طوری که طرفین انگیزه توجه به آنها هنگام تصمیم‌گیری درباره قیمت و سایر شرایط قرارداد را ندارند.) قیمت‌های بالاتر بنزین با کاهش میزان رانندگی و تبدیل خودروها به خودروهای با مصرف سوخت کمتر (اگر قیمت‌های افزایش‌یافته حفظ شود)، باعث کاهش مقدار دی‌اکسیدکربنی می‌شود که وارد جو زمین می‌گردد در حالی‌که شکل‌های مرسوم‌تر آلایندگی خودرو را نیز کاهش می‌دهد. کاهش زمان رانندگی نیز از تعداد راهبندان‌ها می‌کاهد که هزینه‌هایی به شکل تاخیر بر همه رانندگان در مناطق راهبندان شده تحمیل می‌کند. سرانجام با کاهش مقدار نفت مصرفی آمریکا، امنیت ملی را بالا می‌برد، چون اتکا به ملت‌های آسیب‌پذیر، بی‌ثبات یا دشمن با ما که بیشتر عرضه نفت جهان را کنترل می‌کنند کاهش می‌دهد.به‌طور خلاصه، منافع اجتماعی «گران‌شدن قیمت» بنزین ظاهرا از هزینه‌های اجتماعی آن با اختلافی زیاد تجاوز می‌کند.

 

پاسخ پوسنر به نظرات خوانندگان

نظرهای بسیار عالی از خوانندگان رسیده است. یکی پرسیده است چه کسی واقعا از کمبود بنزین ناشی از وقوع توفان‌های کاترینا و ریتا سود برد، فروشندگان بنزین یا پالایشگاه‌ها؟ من نخستین بار و بکر بعد از آن اشاره کردیم. هر دو گروه سود می‌برند، اما پالایشگاه‌ها بیشتر. همان‌طور که یک نظردهنده هم نوشت چون به محض اینکه جایگاهدارها تمام بنزین انبارشده در مخازن خود را به فروش رساندند، مجبور به خرید بنزین بیشتر از پالایشگاه خواهند بود و باید قیمت بالای لازم برای سهمیه‌بندی کردن تولید محدود پالایشگاه‌ها را بپردازند، مگر اینکه قرارداد عرضه با قیمت ثابت امضا کرده باشند. من تعجب کردم که تعداد زیادی از نظرات خوانندگان درباره این گزاره اساسی بحث کردند که کنترل قیمت ناکارآ است. برخی گزاره‌های سوال‌برانگیز، چه تجربی و نظری ارائه شده بود. برای مثال یک نفر نظر داد وضع قیمت تسویه‌کننده بازار در زمان کمبود، اقدام ناکارآیی است، چون که این قیمت «تعادلی» نیست. حدس من این است منظور خواننده این بوده است که اگر کمبود موقت باشد، قیمتی که بازار را تسویه می‌کند به زودی سقوط خواهد کرد، اما نکته اینجا است که قیمت تعادلی همان قیمت تسویه‌کننده بازار است. اگر قیمت پایین‌تری وضع شود، عرضه از تقاضا پیشی خواهد گرفت و باید با روش غیرقیمتی از قبیل تشکیل صف، بنزین را تخصیص داد. همان‌طور که در پست من بیان شد، برای کسانی که ارزش (هزینه) وقت پایینی دارند، شاید صف به پرداخت قیمت (پول) بالا ترجیح داشته باشد، اما فقیرترین آدم‌ها خودرو ندارند، به‌طوری که آنها از کمبود بنزین تاثیر چندانی نمی‌پذیرند. در سطح بالاتر از آنها، مردم با درآمد معمولی قرار می‌گیرند که توان مالی خرید خودرو را دارند، اما به قیمت‌های بنزین بسیار حساس هستند؛‌ با این‌حال من حدس می‌زنم تعداد افرادی که سختی بسیار شدیدی از اجبار به پرداختن ۲ تا ۳ دلار اضافی در هرگالن بنزین به مدت چند هفته متحمل می‌شوند، اندک باشند (من از ارائه شواهدی که تعداد این افراد زیاد است استقبال می‌کنم.) از این گذشته، در حالی که هزینه‌های وقت آنها شاید عدد پایینی باشد، برای آنها عدد صفر نخواهد بود. تشکیل صف در شرایط کمبود به شکل افراطی می‌رسد، چون مردم با علم به اینکه احیانا بنزین زیادی در این شرایط وجود ندارد، وارد صف بنزین می‌شوند، وقتی نیاز فوری به بنزین ندارند برای مثال وقتی باک بنزینشان نصفه است، اما مطمئن نیستند که اگر اکنون باک را پر نکنند آیا امکان پرکردن آن در زمانی که باک تقریبا خالی شده است وجود دارد یا خیر. ترس از کمبود، همچنین کمبودها را شدیدتر کرده و طول صف‌ها را بیشتر می‌کند، چون مردم به احتکار و ذخیره‌سازی‌ رو می‌آورند. بدتر اینکه به علت کنترل قیمت‌ها، انتظار کمبود می‌رود و انتظار وجود کمبودها باعث احتکار بیشتر می‌شود- و بنابراین کمبودها را بدتر خواهد ساخت. همان‌طور که در پست خودم نوشتم در شرایط مشکلات شدید که در مورد کمبود هورمون رشد انسان نشان دادم و یکی از خوانندگان با حالت کمیابی اعضای پیوند بدن توضیح داد، اثرات رفاهی سهمیه‌بندی به وسیله قیمت شاید هر کدام از دو حالت سهمیه‌بندی غیرقیمتی یا یارانه دولتی را توجیه کند که مردم با ابزارهای محدود برای به دست آوردن یک محصول را قادر می‌کند تا با احتمال بیشتری رفاه خود را نسبت به خریداران مرفه‌تر افزایش دهند. همچنین باید توجه داشت که برخی اثرات کمبودها بر توزیع درآمد و ثروت به صورت خودکار با نظام مالیاتی تصحیح می‌شود، سودهای بادآورده فروشندگان و خرده‌فروشان بنزین به عنوان مالیات، قابل مالیات‌ستانی است و بنابراین بخشی از آن سود بادآورده در واقع به عامه مردم برمی‌گردد. اگر مالیات بر «سودهای زیاد» وضع شود، همانطور که در جنگ جهانی دوم رخ داد مقدار بیشتری به مردم برخواهد گشت.

برخی مالکان پالایشگاه‌ها را متهم کردند که چرا پالایشگاه‌های خود در خلیج مکزیک را در برابر توفان‌های فاجعه‌بار مقاوم نکرده بودند. اگر آنها در انجام این کار کوتاهی کرده باشند، شاید به احتمال زیاد از اعدام مجرم حمایت کند تا سودهای بادآورده پالایشگاه‌ها را باز پس گیرند (آنها اهمال کار نخواهند بود اگر منافع مورد انتظار از چنین مقاوم‌سازی از هزینه‌های آن بیشتر نباشد.) برای اینکه در آن‌صورت حسی وجود خواهد داشت که این کمبود به صورت مصنوعی به‌وجود آمده است، اما این نکته به هیچ وجه مدافع سیاست کلی وضع کنترل قیمت هنگام کمبودها نیست. یک خواننده از شایعه‌ای خبر داد که فروشگاه استاربوکس برای هر بطری آب ۱۰ دلار از آتش‌نشان‌ها و افسران پلیسی گرفت که به حملات ۱۱ سپتامبر در شهر نیویورک پاسخ دادند- با اینکه فرد نظردهنده گفت کمبود آبی وجود نداشت، اما شایعه اگر درست باشد وضعیت مشابه با پرونده کمک‌رسانی دریایی را توصیف می‌کند. نیروهای واکنش یک دفعه پیدایشان شد و نیاز به آب داشتند؛ آنها وقت کافی برای گشتن و قیمت‌کردن آب نداشتند و در هر صورت تعداد آنها بسیار بیشتر از آنی بود که معمولا از یک فروشگاه استاربوکس آب می‌خرند و بنابراین اگر قیمت معمول همیشگی را از آنها می‌گرفت، مقدار آب موجود فروشگاه به‌سرعت تمام می‌شد – به طوری که در آن قیمت سابق، کمبود به‌وجود می‌آمد و همانطور که نظر دیگری اشاره کرد، کنترل قیمت در شرایط کمبود، برای مثال به شکل جریمه به خاطر «گران‌فروشی»، تجار را از ذخیره‌سازی مقدار اضافی جهت شرایط اضطراری آینده منصرف می‌کند. نگه داشتن موجودی انبار یک کالا که فقط در شرایط اضطراری تقاضا خواهد شد، بسیار پرهزینه است و این هزینه تنها در حالتی توجیه دارد که کاسب بداند اگر شرایط اضطراری ایجاد شد کالا را بتوان با قیمتی بالاتر از سطح معمولی فروخت. این دلیل در مخالفت با مالیات کلی بر سودهای باد آورده است. برخی نظرات، اساسی‌ترین فروض جامعه بازار آزاد از قبیل اینکه بازارها معمولا نتایج تخصیص رضایت‌بخش‌تری نسبت به دیوان‌سالاران دارند را به چالش می‌کشند. یکی دیگر فکر می‌کند تجربه کمونیسم، مردم را از این اشتباه که «برنامه‌ریزی مرکزی» برتر است، درآورد. اینجا مساله فلسفی نیست که آیا در نظام بازار تخصیص منابع «عادلانه» است یا اینکه از دموکراسی برای تخصیص منابع به جای بازارها استفاده کرد، چون که دموکراتیک‌تر است. مساله این است که شما پیامدهایی که قوانین مبارزه با «گران‌فروشی» بوجود می‌آورد را دوست دارید یا نه. پیامدهای اصلی آن کمبودها هستند که منجر به سهمیه‌بندی غیرقیمتی می‌شوند که هزینه‌های هنگفتی تحمیل خواهد کرد؛ بنابراین قیمت کالای کمیاب‌شده را بالا می‌برد به جای اینکه کاهش دهد. من فکر می‌کنم تجربه تشکیل صف، اذهان بیشتر روشنفکران را تغییر داد که تصور می‌کردند منابع را باید به روش‌های غیرقیمتی تخصیص داد. در انتهای بحث، نگاهی دقیق به ماهیت شکست بازار در پرونده کمک‌رسانی دریایی بیندازیم. یک نظر این بود که مشکل در اینجا اصلا انحصار نیست، به این معنا که کمیابی مصنوعی نداشتیم، بلکه هزینه‌های معاملاتی بالا است. در واقع هر دو مشکل انحصار و هزینه‌های معاملاتی وجود دارد و آنها به هم مربوط هستند. نجات‌دهنده با تهدید به خودداری از عرضه (یعنی نجات ‌ندادن کشتی آسیب‌دیده) کمبود مصنوعی ایجاد می‌کند، مگر اینکه کشتی گرفتار شده با قیمت‌ گزاف نجات‌دهنده موافقت کند- این قیمت انحصاری است چون که بر اساس نبود سایر گزینه‌ها در اختیار خریدار قرار می‌گیرد، اما این وضعیت در عمل یک نوع انحصار دو طرفه است، چون در حالی که خریدار بدون گزینه است فروشنده نیز همین‌طور است؛ او (در حال حاضر) هیچ بازار دیگری برای خدمات نجات‌دهی خود ندارد، به غیر از این کشتی خاص که گرفتار شده است. چون قیمت در شرایط انحصار دو طرفه در یک طیف گسترده نامعین است، هزینه‌های مذاکره (معاملاتی) بالا هستند که مشکل خصوصا حادی در وضعیت نجات به‌وجود می‌آورد که عامل زمان بسیار حیاتی است این مورد کاملا متفاوت از مورد کمبود بنزین به خاطر توفان است.

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۳:۰۸
سلیم خلیلی

مالی‌سازی و نظم نوین نئولیبرالی

شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ب.ظ

مالی‌سازی و نظم نوین نئولیبرالی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

کین بیرچ و ولاد می‌خننکو

بخش پایانی

در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰، اقتصادهای بازار غیرانگلیسی‌ـ‌آمریکایی همچون ژاپن و آلمان که پیش‌تر موفق و متعادل بودند، به بحرانی حاد وارد شدند و سرتاسر دهه ۱۹۹۰ را صرف به‌روز کردن زیربنای صنعتی خود کردند.

در همین حین، بازارهای لیبرال انگلیسی‌ـ آمریکایی هم‌پایه آلمان و ژاپن به بخش مالی روی آوردند و نظام مالی را بنیان جدید سودآفرینی رقابتی خویش قرار دادند. در هر حال، این نظام مالی «ساختاریافته» نوین با تجربه قرن‌ها تولید و مدیریت و دستکاری پول تفاوت‌های عمده داشت و به آفرینش اوراق قرضه‌ و بهادار پیچیده‌ای از خلال تبدیل دارایی‌ها به اوراق بهادار (securitization) دست زد. تبدیل دارایی‌ها به اوراق بهادار موتور محرکه اصلی برای گسترش انفجاری حوزه مالی به‌عنوان میانجی سودآفرینی بود، و به فروپاشی نظام برتون وودز انجامید.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

مالی‌سازی و نظم نوین نئولیبرالی

بخش پایانی

در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰، اقتصادهای بازار غیرانگلیسی‌ـ‌آمریکایی همچون ژاپن و آلمان که پیش‌تر موفق و متعادل بودند، به بحرانی حاد وارد شدند و سرتاسر دهه ۱۹۹۰ را صرف به‌روز کردن زیربنای صنعتی خود کردند.

در همین حین، بازارهای لیبرال انگلیسی‌ـ آمریکایی هم‌پایه آلمان و ژاپن به بخش مالی روی آوردند و نظام مالی را بنیان جدید سودآفرینی رقابتی خویش قرار دادند. در هر حال، این نظام مالی «ساختاریافته» نوین با تجربه قرن‌ها تولید و مدیریت و دستکاری پول تفاوت‌های عمده داشت و به آفرینش اوراق قرضه‌ و بهادار پیچیده‌ای از خلال تبدیل دارایی‌ها به اوراق بهادار (securitization) دست زد. تبدیل دارایی‌ها به اوراق بهادار موتور محرکه اصلی برای گسترش انفجاری حوزه مالی به‌عنوان میانجی سودآفرینی بود، و به فروپاشی نظام برتون وودز انجامید.

فرآیند تبدیل دارایی‌ها به اوراق بهادار را عموماً چنین توصیف می‌کنند: بدل‌کردن دارایی‌های مالی غیرقابل مبادله و غیرقابل ورود به بازار، به اوراق بهادار قابل مبادله و قابل بازرگانی: برای مثال، تضمین بدهی‌ها (اوراق قرضه دولتی)، تضمین مالکیت (سهام عادی)، یا مشتقات (مشتقات یعنی گستره وسیعی از محصولات مالی که ارزش آنها از دل قیمت واقعی یا پیش‌بینی‌شده برخی از دارایی‌های بنیادی‌تر- کالا، اوراق بهادار، نرخ ارز، یا هر متغیر اقتصادی دیگری- به دست می‌آید). مشتقات با استفاده از صندوق‌های احتیاطی جهت کاهش ریسک می‌توانند مبادله شوند و در فرآیندهای تجاری داخل شوند و در عین حال می‌توانند اوراقی فروخته‌شده خارج از بورس (OTC) باشند که قراردادهای آتی، اختیارها، معاملات پایاپای ارز و معاملات خرید سلف را دربر‌می‌گیرند. در حالی که مشتقات اصلی قابل خرید و فروش در بازارهای اختیار و آتی هستند، اما معاملات OTC اوراقی خارج از ترازنامه (off-balance-sheet)، خاص و مشتری‌محور هستند (همچون اوراق بهادار پشتوانه‌دار، تعهدات قرضه تضمینی، یا معاملات پایاپای نکول اعتبار) و فعالیت‌های ظاهرا عجیب و غریبی را همچون اشتراک و ادغام دارایی‌ها، بخش‌کردن التزام‌های مالی و دیون بانکی و ایجاد «نهادهای با مسوولیت محدود» در بر می‌گیرد تا در ظاهر ریسک‌ها را کاهش دهند. سیاست نرخ بهره پایین که به‌واسطه بانک‌های مرکزی عمده جهان اعمال می‌شد، گسترش نظام مالی ساختاریافته را تسهیل کرد. بانک‌های مرکزی سرمایه‌گذاران و غیره را به «خرید با سرمایه‌استقراضی» تشویق می‌کردند تا با چالاک‌ترین سرعت ممکن مشتقات بیشتری را تولید و منتشر کنند.

اقتصادهای آمریکایی‌ـ‌ انگلیسی در همان سال ۱۹۸۸ به سوی تبدیل دارایی‌ها به اوراق بهادار پیش رفته بودند زیرا بازارهای اوراق بهادار ملی در آنها وزن زیادی داشتند و سهم آمریکا و انگلیس روی هم، حدود ۳۷ درصد از سهم بازار اوراق بهادار جهانی بود. با این حال، به دلیل عدم تنظیم مالی که در سرتاسر کره زمین اشاعه می‌یافت، تفاوت‌های ملی و فراگیر به نفع گشودگی بازارهای سرمایه از بین رفت. پژوهشگران جهان مالی معتقدند که در آن زمان جریان همگرا و درازمدتی از مالی‌سازی در حال به‌وجود آمدن بود. سال ۲۰۰۷، یعنی در نقطه اوج این مالی‌سازی، نسبت دارایی‌های نظام مالی جهانی ــ یعنی مجموع سرمایه‌های بازار بورس، اوراق قرضه و دارایی‌های بانکی ــ به GDP (تولید ناخالص داخلی) جهانی، حدود ۴۴۰ درصد شده بود. این نسبت حتی در کشورهای روبه‌رو بیشتر هم شد: در آمریکا (۴۴۵ درصد)، ژاپن (۵۴۷ درصد)، و اتحادیه اروپا (۵۸۱ درصد) و دست آخر ایرلند (۹۰۰ درصد). اگرچه دارایی‌های مالی جهانی که به طور آزادانه معامله می‌شوند، در سال ۲۰۰۷، حدود ۱/۲۴۱ تریلیون بود، اما میزان سرمایه نظام بانکداری «در سایه»‌معاملات OTC در مشتقات از آن هم بزرگ‌تر بود. اگر اوراق مالی مربوط به مشتقات مبادله‌شده در سال ۲۰۰۷ با ۷/۲۶ تریلیون دلار برابر شد، همین میزان در سطح ملی برای مشتقات OTC در سایه و جهانی حدود ۳/۵۹۵ تریلیون دلار یا ۱۱ برابر بزرگ‌تر از تولید سالانه جهانی بود (این آمار بر اساس گزارش سال ۲۰۰۹ صندوق بین‌المللی پول به دست آمده است).

حجم خالص محصولات سرمایه‌گذاری مالی که پس از ۱۹۹۰ تولید شد، و نیز گستره متنوع و عجیب و غریب این محصولات، برخی از منتقدان را واداشته است تا کاپیتالیسم مالی جهانی را نوعی «سرزمین عجایب اقتصادی» مملو از «قلعه‌های خیالین برساخته از مشتقات که روی شن‌های روان بنا شده‌اند» بدانند. با این حال، دو پژوهشگر اقتصادی به نام‌های لیشون و تریفت در سال ۲۰۰۷ اشاره کردند که بنیان کاپیتالیسم مالی نه این منظره خیالی تماشایی، که «سرمایه‌ساختن از دل همه‌چیز» است، زیرا کاپیتالیسم مالی از اغلب «جریان‌های دارایی» و منابع پایدار درآمدی تغذیه می‌کند. پژوهشگر دیگری به نام روبین بلک‌برن شواهد بیشتری فراهم می‌آورد تا به لایه‌های زیرین این سرزمین عجایبِ سحرآمیز گذر کند؛ به زعم او، روند مالی‌سازی در واقع بر فرآیند کالایی‌سازی همه جنبه‌های زندگی انسان متکی بوده است ــ اوراق قرضه نوزادان، وام‌های دانشجویی، وام خودرو، بدهی‌های اعتباری، بیمه سلامتی، حقوق بازنشستگی، و از همه مهم‌تر، وام‌های رهنی مسکن. ساسکیا ساسن در سال ۲۰۰۸ با تمرکز بر سرمایه رهنی جبهه کاملاً جدیدی برای نظام مالی جهانی یافت؛ یعنی جبهه‌ای که می‌تواند از خلال اوراق بهادار با پشتوانه رهنی ناچیزترین منابع را هم جهت تبدیل کردن به سرمایه استخراج کند – یعنی همان منابعی که خانوارهای با درآمد متوسط و پایین قابلیت مدیریت آنها را داشته‌اند. در هر حال، این دست‌اندازی گسترده به منابع هرروزه فقیرترین خانوارها به تدریج به آغاز وحشتناک‌ترین بحران مالی جهان در طول تاریخ انجامیده است: بحران ۲۰۰۸٫

آیا نظم اقتصادی نئولیبرالی سقوط کرده است؟

کاهش ساخت و ساز و تولید در ایالات متحده و دیگر اقتصادهای انگلیسی‌ـ‌آمریکایی، همراه با کاهش دستمزدهای واقعی باعث شده است سودهای شرکتی در راستای حوزه‌های مالی از نو شکل بگیرند. همچنین این اقتصادها بر واردات کالاها با قیمت پایین، به‌خصوص از چین وابسته شده‌اند. قسمت عمده درآمدهای مالیاتی در اقتصادهای کاپیتالیستی پیشرفته در نظام مالی ریشه دارند و به همین خاطر، دولت‌های رنگارنگ و مختلفی اعم از آمریکا، دولت‌های اروپایی و غیره چندان تمایلی به کنترل بخش مالی و محدودساختن گسترش آن نداشته‌اند. با این وجود، کسری تجاری ایالات متحده با سایر کشورهای دنیا، به‌خصوص با چین، با جاه‌طلبی‌های امپریالیستی آمریکا در عراق و افغانستان ترکیب شد و تاثیری مضر بر استحکام دلار نهاد و سودآفرینی بخش مالی در خارج از آمریکا را با خطراتی مواجه ساخت. فدرال رزرو در تلاشی جنون‌آمیز و البته دیرهنگام، برای تثبیت دلار و متعادل‌کردن سوداگری‌ها و سفته‌بازی‌هایی که همگی با اوراق بهادار مبتنی بر رهن صورت می‌گرفت، نرخ بهره پایه را افزایش داد. نرخ‌های بهره ایالات متحده بین سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ از ۱ درصد به ۳۵/۵ درصد افزایش یافت و بازار مسکن ایالات متحده را با رکود مواجه کرد؛ بانک مرکزی ایالات متحده تمهیدات سفت‌و‌سخت‌تری نیز برای محدود کردن عرضه پول پیاده‌سازی کرد. در اواخر سال ۲۰۰۶ و اوایل سال ۲۰۰۷، این افزایش ثابت در نرخ‌های بهره به افزایش بدهی‌ها در میان صاحبان وام‌های رهنی درجه دو [یا فاقد اولویت] انجامید. وام‌های رهنی درجه دو در آمریکا دشواری‌های بسیاری آفرید و در فاز اول بحران به خردشدن اعتبارات انجامید. متعاقب این اتفاق، ۲۴ تریلیون از خطوط اعتباری به طور کامل بسته شدند. ورشکستگی‌ها و عجز از پرداخت دیون در بنگاه‌های مالی بسیاری در سرتاسر دنیا گسترش یافت: فرانسه (بی.ان.پی پاریباس)، بریتانیا (نورثرن راک)، ایالات متحده (نیو سنتری فایننشال، کانتری واید، دیلون رید، سیتی‌گروپ، ام.بی.آی.ای)، سوئیس (یو.بی.اس) و آلمان (ای.کا.ب). این گسترش جهانی به فاز دوم بحران انجامید و بیر استیرنز، پنجمین بانک بزرگ وال‌استریت را در موج‌های سهمگین خود خرد کرد. سومین فاز بحران از اکتبر ۲۰۰۸ به بعد آغاز شد. آغازگر این مرحله ورشکستگی لمان‌برادرز و سپس بازگشت تام و تمام بحران به سرتاسر دنیا بود.

بخش مالی بخش اصلی کاپیتالیسم مالی بود و نقشِ قلب آن را ایفا می‌کرد. به همین دلیل، دولت‌های غربی پس از بحران به‌سرعت همه باورهای پیشین خود به بازارهای آزاد و خودتنظیم‌گر را وانهادند و به حمایت مالی کامل از نهادهای مالی پرداختند. این گونه بود که دوران جدیدی از کمک‌های مالی گزاف و بسته‌های تحریک اقتصادی آغاز شد. دولت آمریکا تا اواسط سال ۲۰۰۹، هشت و نیم تریلیون دلار برای پشتیبانی از نظام مالی کشور خود هزینه کرد؛ یعنی حدود دو سوم از GDP خویش را (که حدود ۵۸/۱۴ تریلیون دلار است). میزان بسته نجات مالی بریتانیا برای بانک‌های خویش نیز ۱۲/۲ تریلیون دلار، یعنی برابر با ۸۷ درصد GDP این کشور بود.

برای برخی، پاسخ دولت‌های عمده غربی به بحران، نشاندهنده سیر طبیعی تبدیل دولت‌های بازار نئولیبرال به «فعالان» مالی است؛ یعنی به نهادهایی عمومی که همچون شرکای فعال در بازار عمل می‌کنند. اگر چه شاید برای اعلام شکست تام و تمام نظم اقتصادی نئولیبرال زود باشد، اما دشوار است به خاطر نیاوریم آنچه اجماع نئولیبرالی در بیست سال پیش ادعا کرده بود: «چپ‌گرایان معتقد به تحریک «کینزی» از خلال کسری بودجه‌های عظیم دیگر گونه منسوخ و منقرض‌شده‌ای از اقتصاددان‌ها هستند…کسری بودجه عملی در حدود ۱ تا ۲ درصد GNP (تولید ناخالص ملی) گواه اظهر من الشمس شکست سیاست‌گذاری‌ها است». ما بر اساس همین اجماع نئولیبرالی گواه اظهر من الشمس این نوع سیاست‌گذاری را در این دو سال دیده‌ایم!

مترجم: امین گنجی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۸
سلیم خلیلی

از رویای کارآفرینی تا واقعیت مشکلات آن

چهارشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ق.ظ

از رویای کارآفرینی تا واقعیت مشکلات آن

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

نویسنده:الکساندرا لویت*

منبع: نیویورک تایمز

برخی که روزهایشان را با کسالت در اداره‌ها می‌گذرانند، کارآفرینی را درمان درد خود و سایر کارمندان ناراضی می‌دانند، اما زمانی که کسب و کار خودشان را راه می‌اندازند، متوجه می‌شوند که حقیقت چیز دیگری است.

برای مثال «مایک کلیری» که مدیر بازاریابی و فروش بود، به دلیل اینکه از سیاست‌های شرکت خسته شده بود، شغل خود را رها کرد. آقای کلیری، ۸ سال پیش، پس از خرید یک امتیاز نمایندگی و یک بیزنس فعال، با تامین کنندگان و فروشندگان بدقلقی روبه‌رو شد که دائم مجبور به بحث و جدل با آنها بود. به گفته وی «شرایط خیلی یکطرفه به نظر می‌آمد، همه تعهدات و قوانین متوجه من بودند و در مقابل، کسانی که کالا و خدمات خود را به من می‌فروختند با تعهدات و قوانین بسیار کمتری روبه‌رو بودند.»

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

از رویای کارآفرینی تا واقعیت مشکلات آن

نویسنده:الکساندرا لویت*

منبع: نیویورک تایمز

برخی که روزهایشان را با کسالت در اداره‌ها می‌گذرانند، کارآفرینی را درمان درد خود و سایر کارمندان ناراضی می‌دانند، اما زمانی که کسب و کار خودشان را راه می‌اندازند، متوجه می‌شوند که حقیقت چیز دیگری است.

برای مثال «مایک کلیری» که مدیر بازاریابی و فروش بود، به دلیل اینکه از سیاست‌های شرکت خسته شده بود، شغل خود را رها کرد. آقای کلیری، ۸ سال پیش، پس از خرید یک امتیاز نمایندگی و یک بیزنس فعال، با تامین کنندگان و فروشندگان بدقلقی روبه‌رو شد که دائم مجبور به بحث و جدل با آنها بود. به گفته وی «شرایط خیلی یکطرفه به نظر می‌آمد، همه تعهدات و قوانین متوجه من بودند و در مقابل، کسانی که کالا و خدمات خود را به من می‌فروختند با تعهدات و قوانین بسیار کمتری روبه‌رو بودند.»

به گفته خودش، او برای اعتمادسازی، اعتبار یکی از مشتریان قبلی شرکت را افزایش داد. اما متاسفانه، مشتری در انجام پرداخت‌هایش کوتاهی کرد که منجر به از دست رفتن هزاران دلار درآمد شرکت شد.

همچنین پیدا کردن کارمندان متعهد اصلا کار ساده‌ای نبود. او گفت: «دیدن عدم تعهد واقعی کارمندان به کسب و کاری که در آن فعالیت می‌کنند، زنگ بیدارباش بسیار سختی بود.»

رکود اقتصادی اخیر، تاثیر بسزایی بر درآمد و جریان مالی کسب وکار کوچکش داشت و درآخر، به شدت مقروض شد و برای کار به یک سازمان بزرگ بازگشت.

هم اکنون، به عنوان معاون بازاریابی استراتژیک و مدیریت عملیاتی در «فدراسیون ملی بوقلمون» در اجفیلد، کارولینای جنوبی، از شغلش بسیار راضی است و حس می‌کند که کارش کمک می‌کند تا هدف زندگی‌اش را دنبال کند که حفاظت از زیستگاه‌های طبیعی است. «من خیلی خوشحالم که نهایتا در جایگاهی قرار گرفتم که به جای کارهای دیگری که انرژی من را تلف می‌کردند، درگیر استراتژی‌های سطح بالا هستم.» به گفته او «این کار حس آزادی به من می‌دهد.»

بسیاری از کارآفرینان بالقوه، متوجه نیستند که همه شرکت‌ها سیاست‌هایی دارند و نمی‌توان از آنها فرار کرد. شما مجبورید مشتریان و شرکای بی‌ادب را راضی نگه دارید و با شرایطی مواجه خواهید شد که بسیار مشابه روزهایی است که سعی می‌کردید خودتان را با نوشیدن آب خنک آرام نگه دارید. در نهایت شما متوجه می‌شوید که افراد تمایل به مشاجره دارند و به این بستگی ندارد که در چه محیطی هستند.

دلایل متعددی وجود دارند که می‌توانند شما را از ورود به عرصه کارآفرینی باز دارند. اولین دلیل این است که پیدا کردن یک بازار مناسب برای فروش کالا یا خدمات بسیار دشوار است، پیدا کردن منابع مناسب برای راه انداختن یک کسب و کار نیز به همان اندازه دشوار است و پس از آن مسائل کوچک‌تر مطرح می‌شوند. شما به عنوان موسس یک کسب‌و‌کار کوچک، خواهید دید که شما مسوول همه چیز هستید. شما باید تسلط کامل بر تولید، توزیع، بازاریابی، فروش و سوددهی شرکت داشته باشید. باید فروشندگان و کارمندان را مدیریت کنید و اداره کوچک‌ترین جزئیات مانند حسابداری، مالیات، بیمه و مجوزها نیز بر عهده شماست.

کارآفرینان بالقوه‌ای که به دنبال ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی شان هستند، باید منتظر زنگ بیدارباش جدی‌ای باشند. حداقل برای چند سال اول، باید خودتان در تمام ساعات کاری حضور داشته باشید. اگر یک مشتری نیمه شب با مشکلی مواجه شود، شما کسی هستید که باید به مشتری پاسخ دهد و اگر شرکت با مشکل مالی مواجه شود، شما تنها مسوول آن هستید و باید زندگی مالی خود را فدای آن کنید. این روزها، دنیای کسب و کار سنتی دائما مورد انتقاد قرار می‌گیرد و کارآفرینی تشویق می‌شود. اما چند جنبه بسیار ارزشمند در کسب وکار سنتی وجود دارد که تا وقتی آنها را از دست ندهیم، به فکرشان نمی‌افتیم. آرامش، موقعیت اجتماعی و مزایای جانبی.

وقتی که یکی از هزار یا صدهزار پرسنل یک شرکت باشید، آرامش خیلی بیشتری دارید. شما قادر خواهید بود که تمام گرفتاری ‌های کاری‌تان را رها کنید و با آرامش خاطر به خانه بروید و به راحتی بدون اینکه آینده شرکت در خطر بیفتد موبایلتان را خاموش کنید. مسوولیت‌های تعریف شده‌ای دارید که اگر به درستی از عهده انجامشان برآیید و نتایج خوبی بگیرید، مطمئن هستید که سهم‌تان برای پیشبرد کسب‌وکار را محقق ساخته‌اید و بقیه مسوولیت‌ها بر عهده سایر افراد خواهد بود.

و اگر باهوش و خوش برخورد باشید، در یک سازمان بزرگ می‌توانید به مقامات بالایی برسید. وقتی با دوستان و خانواده‌تان درباره شغل‌تان صحبت می‌کنید، آنها نگرانی‌ای درباره کارتان ندارند. داشتن نام یک شرکت بزرگ در رزومه کاری به معنای اعتبار کاری شما است و می‌تواند درهای زیادی را به روی شما بگشاید.

درآخر، مزایای جانبی را فراموش نکنید. در یک سازمان بزرگ، بسته کاری‌ای که به شما ارائه می‌شود یک بسته است. علاوه بر دستمزد پایه، شرکت، پولی برای بیمه سلامتی و بازنشستگی شما می‌پردازد؛ اقلامی‌که برای زندگی در دنیای امروز بسیار ضروری هستند. همچنین ارزش مزایای دیگر را نیز دست کم نگیرید، مزایایی مانند ماشین، حق عضویت در باشگاه‌های ورزشی، مزایای بچه‌دار شدن، ناهار و بن‌های خرید از فروشگاه‌های بزرگ.

دنیای شرکت‌های بزرگ فرصت آشنایی با افراد بسیار زیادی را به شما می‌دهند، برخی از آنها مدیرانی در موقعیت‌هایی عالی هستند که می‌توانند شما را در مسیر کاریتان یاری کنند. آشنا شدن با افراد قدرتمند و پرنفوذ طی کار روزمره بهترین نحوه شناخت، ایجاد ارتباط و گسترش آن است.

زندگی به سبک یک کارآفرین، مناسب همه نیست. برای آقای کلیری مناسب نبود، شاید برای شما هم نباشد. قبل از اینکه تصمیم به پریدن بگیرید، درست و برای مدتی طولانی فکر کنید که قرار است چه کار کنید و برای انجام آن از چه چیزهایی باید چشم بپوشید.

* نویسنده «نقطه‌های کور: ۱۰ افسانه کسب و کار که برای قدم گذاشتن در راه موفقیت باید باورشان کنید.»

مترجم: طلیعه لطفی زاده

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۰
سلیم خلیلی

یک بازیگر قدرتمند در عرصه اقتصاد

سه شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ق.ظ

یک بازیگر قدرتمند در عرصه اقتصاد

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

 

«برترین رهبران کسب‌وکار در جهان»

«مردیت ویتنی» اهل جار و جنجال نیست. با این حال، او مستقیم به چشمان شما نگاه می‌کند و هر نکته‌ای را را بیان می‌کند که به ذهنش می‌رسد. زبان او روشن و ساده است. او بر محتوای گفت‌وگو تاکید می‌کند.

لحن و سبک او بسیار موجز و دقیق است. باید منتظر او بمانید تا تغییری در بحث ایجاد کند یا بر نکته‌ای خاص تاکید نماید. اما در نهایت برای مردیت فقط محتوا اهمیت دارد. او اهمیتی به ادا و اطوارها نمی‌دهد. منظور من این نیست که سخنان او تاثیری بر شما نمی‌گذارد. اتفاقا او با مهارت و اثرگذاری زیادی حرف می‌زند. درست مثل وقتی که او در ۳۱ اکتبر سال ۲۰۰۷ آینده را پیش‌بینی کرد.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

یک بازیگر قدرتمند در عرصه اقتصاد

منبع: کتاب

«برترین رهبران کسب‌وکار در جهان»

«مردیت ویتنی» اهل جار و جنجال نیست. با این حال، او مستقیم به چشمان شما نگاه می‌کند و هر نکته‌ای را را بیان می‌کند که به ذهنش می‌رسد. زبان او روشن و ساده است. او بر محتوای گفت‌وگو تاکید می‌کند.

لحن و سبک او بسیار موجز و دقیق است. باید منتظر او بمانید تا تغییری در بحث ایجاد کند یا بر نکته‌ای خاص تاکید نماید. اما در نهایت برای مردیت فقط محتوا اهمیت دارد. او اهمیتی به ادا و اطوارها نمی‌دهد. منظور من این نیست که سخنان او تاثیری بر شما نمی‌گذارد. اتفاقا او با مهارت و اثرگذاری زیادی حرف می‌زند. درست مثل وقتی که او در ۳۱ اکتبر سال ۲۰۰۷ آینده را پیش‌بینی کرد. او در آن زمان یک تحلیلگر بانک در اوپنهایمر بود. خانم ویتنی پیش‌بینی کرد که سرمایه بانک افزایش می‌یابد، دارایی‌ها فروخته می‌شوند و سود سهام تقسیم خواهند شد. موجودی شرکت سقوط چشمگیری کرد و بحران مالی به دنبالش اوج گرفت. به نظر می‌رسید او تنها تحلیلگری باشد که در میان همه تحلیلگران برجسته و همه مفسران اقتصادی گفت که «امپراتور لباس ندارد!». منظور مردیت ویتنی همان سرمایه بود. او بلندپروازی‌های زیادی در سر داشت و این ماجرا برای او آغاز راهی تازه بود.

مجله «نیویورک پست» او را یکی از ۵۰ زن قدرتمند در شهر نیویوک نامید. مجموعه «فوربز» در گزارش سال ۲۰۰۷ او را در رده دوم قرار داد. تقریبا همه از او به عنوان یکی از بهترین بورس‌بازان در بازار سرمایه یاد می‌کنند. نقطه‌نظر درخشان و منحصربه‌فرد خانم ویتنی سبب شد که روزنامه «فورچون» در ۱۸ آگوست سال ۲۰۰۸ صفحه اول خودش را کاملا به او اختصاص دهد. وی در اکتبر سال ۲۰۰۸ در لیست سالانه «فورچون» تحت عنوان «۵۰ زن قدرتمند در عرصه کسب‌وکار» قرار گرفت. در پایان سال ۲۰۰۸ بود که شبکه سی‌.ان.بی.سی وی را «بازیگر قدرتمند سال» نامید. از این همه افتخار و موفقیت تجاری شگفت‌زده و متاثر شده‌اید؟ همه را فراموش کنید. اجازه بدهید به شما بگویم که چه چیز خانم مردیت ویتنی را به چهره خاص تبدیل کرده است.

این شانس را داشتم که در وهله مختلف با مردیت همکاری داشته باشم. در آن زمان جنگ عراق داشت آغاز می‌شد. من هم به عنوان یکی از پایگاه‌های مهم اخبار، مصاحبه‌های زیادی با متخصصان خاورمیانه داشتم. طی چند دفعه با خانم ویتنی ملاقات داشتم.

او می‌آمد و درباره عرصه کسب‌وکار با ما سخن می‌گفت. او فوق‌العاده بود. انسانی خوش برخورد، مهربان و مطلع به نظر می‌آمد و مصاحبه با او لذت‌بخش و راحت بود. یک روز در اتاق انتظار نشسته بودیم. برنامه هفتگی‌مان داشت شروع می‌شد. ما داشتیم در پشت صحنه درباره مسائل مختلف جهان گفت‌وگو می‌کردیم.

ناگهان او از من پرسید که آیا کتابی درباره خاورمیانه می‌شناسم یا نه؟ تصورش را کنید. او و من داشتیم با هم صحبت می‌کردیم. یک چهره تحصیل‌کرده مشهور که در اوپنهایمر کار می‌کند. او در آن زمان رییس گروه پژوهش مالی در واچوویا بود. آن زمان اغلب می‌توانستی او را به طور منظم در برنامه‌های تلویزیونی ببینی. اما او می‌بایست خیلی زود به اوپنهایمر بازمی‌گشت تا به امور بانکی بپردازد و حق کمیسیون خودش را دریافت کند. او خیلی بیشتر از هر بانکداری درباره افت و خیزهای بانک، قدرت و ضعف ترازنامه‌های مالی و عرصه کسب‌وکار اطلاع دارد. چرا او می‌بایست درباره خاورمیانه نیز تحقیق کند؟ چون او کنجکاو است. او می‌خواهد چیزهای تازه و جذاب بداند. چراکه او می‌خواهد در فضای همگانی با صدایی بلند بگوید: «درباره این موضوع چندان اطلاعی ندارم. می‌خواهم بیشتر یاد بگیرم». او می‌خواهد درباره امور مختلف از ریزترین و حیاتی‌ترین جزئیات نیز باخبر باشد. مردیت ویتنی به این جهان پا گذاشت تا یک تحلیلگر باشد. او اگر صد بار دیگر هم به دنیا بیاید یقینا یک تحلیلگر قهار و چیره‌دست است. علاوه بر این، او کسی است که می‌توانید با آرامش به او اطمینان کنید.

گفته می‌شود که مردیت ویتنی می‌تواند بازار را تکان دهد. به راستی او چنین قدرتی دارد. او اتفاقات و بحران‌های مالی را همان‌طور پیش‌بینی می‌کند که در مقابل چشمانش می‌بیند. می‌توانید به او اطمینان کنید. به همین خاطر است که او مستقیم به چشمان شما نگاه می‌کند. او می‌گوید: «وقتی وارد حرفه‌تان می‌شوید، رفته رفته اعتماد و اعتبار بیشتری کسب می‌کنید؛ چون شما همان کسی هستید که باید باشید. وقتی به خودتان اطمینان داشتید، مطمئن باشید که در کارتان نیز همه به شما اطمینان خواهند داشت». این درسی بود که او به من آموخت.

 

بزرگ‌ترین اشتباه مردیت ویتنی به زبان خودش

در بیست و هشت سالگی به من پیشنهاد داده شد که کاری را راه بیندازم. باید مدیریت گروه پژوهش مالی را در واچوویا بر عهده می‌گرفتم. فکر می‌کنم در آن منطقه جوان‌ترین کسی بودم که چنین پیشنهادی به او شده بود. دوستان بسیار کمی از من چنین مسوولیت خطیری را بر عهده داشتند. راستش را بخواهید، هیچ کدام از دوستان من هیچ کسب‌وکار جدی‌ای نداشتند. پذیرش این مسوولیت از چند جهت برای من بسیار دشوار بود. اما به خوبی می‌دانستم که اکنون باید این کار را پیش ببرم. از پاییز سال ۱۹۹۸ تا زمستان سال ۲۰۰۲ در واچوویا بودم. آن کاری را کردم که برنامه‌اش را داشتم. یک نهاد مالی و پژوهشی به راه انداختم. بر سر یکی از ایده‌هایم سرسختی عجیبی داشتم. معتقد بودم که سهام‌های بسیاری از دور خارج خواهند شد؛ زیرا گردش پولی چندان زیادی ندارند. همچنین، بر این باور بودم که جریان‌های مالی قدرتمند در بورس به موقعیت‌های انباشت سرمایه بدل خواهند شد. این اعتماد و اطمینان من اعتبارها و نام‌های زیادی را با من همراه کرد؛ چراکه شرکت‌های زیادی در آن زمان گردش پولی پویایی داشتند.

تمام مدت از پیشرفت کارم خرسند بودم. حس می‌کردم دارم کارم را خیلی حرفه‌ای پیش می‌برم، اما پاسخ مناسبی از سوی مدیریت مجموعه دریافت نکردم. در سال ۲۰۰۱ از پذیرش مدیریت اجرایی چشم پوشیده بودم. بنابراین انتظار نداشتم که با من برخورد نامناسبی بشود. این پاسخ‌ندادن به پیشرفت کار بسیار به من ضربه زد. دوست ندارم به این موضوع اشاره کنم اما من یکی از قدرتمندترین تحلیل‌گران منطقه محسوب می‌شدم. در واقع، همه من را به عنوان یکی از برترین تحلیلگران عرصه تولید می‌شناختند.

اولین بار تصمیم گرفتم که از کار انصراف دهم. اما آنها برای یک سال باقیمانده از دوره سه ساله کاری پیشنهاد حقوق و مزایای بالاتری را دادند. خیلی در مورد این مساله تردید داشتم. در نهایت پیشنهادشان را پذیرفتم و ماندم. اما دیگر این فضای کاری را دوست نداشتم. آنها اطمینان و آرامش مناسب را از من سلب کرده بودند. مساله ابدا بر سر پول نبود. همواره دوست داشتم تا یکی از کارمندان شادمان شرکتم باشم. اما این موضوع از من دریغ شده بود. در نهایت یک سال گذشت و من از کار انصراف دادم. قلبم شکسته بود و نمی‌توانستم بیش از این ادامه بدهم. این بزرگ‌ترین اشتباه زندگی من بود! از کار خارج شدم. همه می‌گفتند اگر از مجموعه وال‌استریت خارج شوم دیگر نمی‌توانم کار جدیدی بیابم. باید بسیاری از هزینه‌ها و موجودی‌های پیشینم را بی‌خیال می‌شدم. ایده من همین بود. دیگر نمی‌خواستم یک قرارداد سه ساله ناتمام امضا کنم تا با احساساتم بازی شود. به خانه برگشتم. همسرم را دیدم. همه چیز مستقل‌تر و متفاوت‌تر از قبل به نظر می‌رسید. احساس می‌کردم زندگی نیز متفاوت شده است. به خودم گفتم: «به خانه می‌روم و به زندگی ادامه می‌دهم؛ چراکه وال‌استریت مرکز جهان نیست!».

در سال ۲۰۰۶ دوباره به عرصه کسب‌وکار بازگشتم. این بار قابلیت‌ها و توانایی‌های جدیدی کسب کرده بودم. در زمان فراغت به مسافرت رفته بودم و تجربه‌ها و اطلاعات زیادی کسب کرده بودم. همه چیز را از نو آغاز کردم. هیچ موقعیت مشخصی برای من وجود نداشت. پس تلاش کردم تا همه چیز را خودم بسازم. مدتی نگذشت که در وال‌استریت خواندم: «مردیت ویتنی، یکی از برترین بورس‌بازان جهان به عرصه کسب‌وکار بازگشت!». خوب به خاطر دارم که وقتی کارم را ترک می‌کردم، بهترین تحلیلگر اقتصادی بودم. اما از آن زمان گذشته است و من تغییرات زیادی کرده‌ام. دوباره اعتماد و اطمینانم را کسب کردم. صرفا تصمیم گرفتم که دیگر به هر فضایی وارد نشوم. در واقع، مساله بر سر فرهنگ ارتباط و فرهنگ کسب‌وکار است. دغدغه حقیقی من این است که با هر فرهنگی نمی‌توان کار کرد.

 

درباره مردیت ویتنی

مردیت ویتنی هم‌اکنون مدیر «گروه مشاوره مردیت ویتنی» است. این شرکت پیشنهادهای مشاورتی در زمینه سرمایه‌گذاری و کسب‌وکار ارائه می‌دهد و نسبت به سقوط بازار سهام پیش‌بینی‌های منحصربه‌فردی دارد. خانم ویتنی و گروهش بر موضوعات گسترده‌ای در زمینه‌های مالی تمرکز دارند؛ برای مثال می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: بانک‌های بزرگ، بانک‌های کوچک، دلالی‌ها، بازارهای بورس، مسائل تبلیغاتی، خدمات مشتریان، شرکت‌های مالی و غیره. او قبلا مدیر اجرایی و تحلیلگر ارشد امور مالی در شرکت اوپنهایمر بود. در سال ۲۰۰۹ از او به عنوان یکی از «صد شخص تاثیرگذار و بانفوذ جهان» یاد شد. روزنامه «تایمز» از وی به عنوان فرد شماره یک در تحلیل اقتصادی و سرمایه‌گذاری نام برد. مجله «اسمارت مانی» نیز او را به عنوان سی‌امین چهره برجسته زن در مسائل اقتصادی در آمریکا انتخاب کرد. او در سال ۲۰۰۸ در زمره گروه برتر اقتصاد آمریکا جای گرفت. خانم ویتنی فارغ‌التحصیل دانشگاه براون و متولی دانشکده لارنسویل است.

مترجم: سیمین راد

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۴
سلیم خلیلی

از تعلل در کار دست بردارید

دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ق.ظ

از تعلل در کار دست بردارید

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: HBR

به نظر می‌آید که همه به نوعی میل به تعلل در کارها دارند. وقتی شخصی از ارنست همینگوی پرسید چگونه می‌توان یک رمان نوشت، او در جواب گفت «اول باید یخ‌هایتان آب شود». اما تاخیر در کارها می‌تواند اثرات بسیار منفی بر بهره‌وری و روح کار داشته باشد. تعلل درکار اجتناب ناپذیر نیست.

فهمیدن علت به تعویق انداختن کارها در ابتدا و سپس برداشتن قدم‌های درست برای جلوگیری از آن کمک می‌کند که بتوانید کار بیشتری انجام دهید و نسبت به خود احساس بهتری داشته باشید.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

از تعلل در کار دست بردارید

منبع: HBR

به نظر می‌آید که همه به نوعی میل به تعلل در کارها دارند. وقتی شخصی از ارنست همینگوی پرسید چگونه می‌توان یک رمان نوشت، او در جواب گفت «اول باید یخ‌هایتان آب شود». اما تاخیر در کارها می‌تواند اثرات بسیار منفی بر بهره‌وری و روح کار داشته باشد. تعلل درکار اجتناب ناپذیر نیست.

فهمیدن علت به تعویق انداختن کارها در ابتدا و سپس برداشتن قدم‌های درست برای جلوگیری از آن کمک می‌کند که بتوانید کار بیشتری انجام دهید و نسبت به خود احساس بهتری داشته باشید.

 

متخصصان چه می‌گویند

«ند‌هالوول» روانپزشک و نویسنده ۱۲ کتاب، معتقد است تاخیر در کار، اغلب نشان دهنده این مساله است که کارتان بسیار زیاد است. او می‌گوید «ما کارها را به تعویق می‌اندازیم چون کارهای زیادی برای انجام دادن داریم» و البته می‌خواهیم ازآنچه انجام آن را دوست نداریم، طفره برویم.

ترسا آمابیل، استاد مدیریت کسب و کار در دانشکده بازرگانی‌هاروارد می‌گوید «بسیاری از افراد به این علت در کار تعلل می‌کنند که از کار سخت، بیم دارند.» اما همانطور که خودتان هم می‌دانید، این توجیهی برای تلف کردن وقت نیست.

در اینجا به پنج اصل اشاره می‌کنیم که به شما کمک می‌کند کارهای خود را مدیریت کنید واگرزمانی خواستید یک کار مهم را به تاخیر بیندازید، این اصول را به یاد بیاورید.

۱- بفهمید چه موضوعی شما را از انجام کار باز می‌دارد

وقتی متوجه شدید که یک کار را به تعویق انداخته اید، ازخودتان بپرسید چرا. ‌هالوول اشاره می‌کند که معمولا دو نوع از کار وجود دارد که افراد از انجام آن طفره می‌روند:

  • کاری که انجام آن را دوست ندارید. این رایج‌ترین علت تعلل است. همانطور که‌‌ هالوول می‌گوید «شما هرگز خوردن غذای مورد ‌

علاقه‌تان را به تاخیر نمی‌اندازید».

  • کاری که نمی‌دانید چگونه انجام دهید. وقتی دانش لازم را برای کاری ندارید یا مطمئن نیستید کاری را چگونه شروع کنید، در این صورت بیشتر احتمال دارد که از انجام آن اجتناب کنید.

وقتی متوجه شوید که چرا کاری را به تاخیر می‌اندازید، می‌توانید این چرخه را متوقف کنید و از پیامد تاخیرهای آینده جلوگیری

کنید.

۲- برای خودتان ضرب‌الاجل تعیین کنید.

یکی از ساده ترین کارهایی که می‌توانید انجام دهید این است که یک برنامه زمانی برای خود تهیه کنید که در آن زمان و تاریخ سررسید هر بخش از کار مشخص شده باشد. آمابیل توصیه می‌کند «به محض اینکه پروژه را گرفتید، آن را به چند بخش که قابل مدیریت باشد، تقسیم کنید تا بتوانید آن را به طور متوالی تکمیل کنید».

سپس برای هر قسمت ضرب‌الاجل تعیین کنید. او می‌گوید «در تقویم کاریتان مشخص کنید که هر روز چه قسمتی از کار روز بعد را انجام دهید تا این امکان برایتان فراهم شود که بخشی از کار همیشه انجام شده باشد.

این «بخش‌های کوچک» باعث می‌شود کار بیشتر قابل مدیریت شود و به پیشرفت کار کمک خواهد کرد. انجام قسمت‌های کوچک‌تر پروژه همیشه بسیار آسان‌تر از پرداختن به کل پروژه است.

تعیین ضرب‌الاجل برای پروژه در عین حال اطمینان می‌دهد که کار به فراموشی سپرده نخواهد شد.

برای آنچه احتمال می‌دهید که در آن تعلل کنید در تقویم خود یادآوری بگذارید یا یک کاغذ کوچک روی صفحه کامپیوترتان بچسبانید. از هیچ نشانه بصری که به شما اطمینان دهد پروژه را فراموش نخواهید کرد، مضایقه نکنید.

۳- انگیزه‌ها را افزایش دهید

ما اغلب به این دلیل از کار طفره می‌رویم که پاداش انجام یک کار خاص برایمان بسیار دور است. رجینا کانتی، استادیار روانشناسی دانشگاه کولگیت، مثالی را درباره پرداخت مالیات ارائه می‌دهد.

او می‌گوید «یک شخص ممکن است به خاطر اجتناب از جریمه‌های قانونی عدم پرداخت مالیات، نسبت به پرداخت آن به موقع اقدام کند، اما از آنجایی که این جریمه‌ها مربوط به آینده دور هستند و این کار از نظر او کاری خسته کننده است، ممکن است انگیزه کافی برای انجام آن نداشته باشید».

برای آنکه به یک کار به صورت فوری بپردازید، بر پاداش‌های کوتاه مدت تمرکز کنید.

می‌توانید این پاداش‌ها را خودتان ایجاد کنید. مثلا به خودتان یک استراحت با صرف چای بدهید یا یک صحبت کوتاه با یک همکار، وقتی که کار را به اتمام رساندید.

همچنین می‌توانید با ایجاد کمی‌تفریح در کار آن را دلپذیرتر کنید. مثلا همکاری با یک شخص برای یک پروژه مشکل یا ایجاد یک تفریح برای خودتان تا کار برایتان خسته‌کننده نشود.

۴- دیگران را در کار دخالت دهید.

یکی از اصولی که ‌هالوول همیشه در کار بر آن تاکید دارد این است که «هیچ‌وقت به تنهایی نگران نشوید».

اگر نمی‌دانید کاری را چگونه انجام دهید، کمک بخواهید. از یک همکار یا دوست بخواهید راهنمایی تان کند یا ببینید پروژه‌های مشابه آنچه شما روی آن کار می‌کنید چگونه عمل می‌کنند و از کجا شروع کرده‌اند.

کانتی می‌گوید «دیگران بهترین منبع ایجاد انگیزش برونی هستند». اینکه شما از کسی بخواهید کارتان را باز بینی کند می‌تواند برای شما انگیزه ایجاد نماید چون می‌دانید که آن شخص انتظار دارد شما این کار را انجام دهید.

همچنین می‌توانید برای جلوگیری از تعلل در کار، با همکارتان تعامل داشته باشید: آنچه انجام می‌دهید را با او در میان بگذارید و با هم مهلت پایان کار را مشخص کنید.

۵- برای خودتان عادت ایجاد کنید

هالوول می‌گوید «بعضی‌ها طوری شانه‌هایشان را بالا می‌اندازند و می‌گویند «کارهای من همیشه به تعویق می‌افتد» گویی که هیچ کنترلی بر این مساله ندارند.»

اما او در ادامه می‌گوید «البته که شما بر این مساله کنترل دارید و اگر بتوانید آن را تغییر دهید بسیار به خودتان افتخار خواهید کرد». او می‌گوید خودش نیز کارهایش را به تعویق می‌انداخته، اما خودش را تعلیم داد که این گونه نباشد.

او می‌گوید «من دیگر کارها را به هیچ وجه به تاخیر نمی‌اندازم بلکه فقط آن را انجام می‌دهم».

وقتی کاری را فورا انجام می‌دهید، در این کار منافع زیادی وجود دارد و عادتی است که می‌توانید آن را اشاعه دهید. آمابیل می‌گوید «فقط پنج دقیقه از روز را به پیشرفتی که داشته‌اید فکر کنید.

همچنین هرگونه تعللی که داشته اید را نیز به حساب آورید و فکر کنید روز بعد برای پیشرفت بیشتر چه قدم‌هایی می‌توانید بردارید». او پیشنهاد می‌کند که این کاررا وظیفه روزانه خود تلقی کنید.

بعد خودتان را ارزیابی کنید و نظر دیگران را نیز جویا شوید. آمابیل می‌گوید «مهم‌ترین کاری که برای مثبت نگه داشتن زندگی کاری خود می‌توانید انجام دهید ادامه پیشرفت در کار به شکل معنادار است».

اصولی که باید به خاطر داشت:

  • مشخص کنید که در کدام کارها بیشتر احتمال دارد که تعلل و تاخیر داشته باشید.
  • برای آنکه کارها را در یک قالب زمانی مشخص انجام دهید، با مشخص کردن ضرب‌الاجل انجام کار برای خود انگیزه ایجاد کنید.
  • برای رسیدن به اهداف، به خودتان جایزه بدهید.

آنچه نباید انجام شود:

  • نگویید که به تعویق انداختن کارها به طور ذاتی در وجودتان هست.
  • کارهای مشکل را به تنهایی بر عهده نگیرید، از دیگران بخواهید که به شما در انجام آن کمک کنند.
  • سعی نکنید پروژه را یکجا تمام کنید، آن را به قسمت‌های کوچک‌تر و قابل انجام تقسیم کنید.
  • در زیر در این خصوص دو مورد کاوی آورده شده است.

 

موردکاوی شماره ۱:

بدانید چرا

لیزا فرایتاگ که مشاور بازاریابی یک شرکت اینترنتی در سیلیکون ولی است، متوجه شد که دائما برنامه‌ریزی برای یک رویداد بزرگ بازاریابی را به تاخیر می‌اندازد. هر وقت فکر می‌کرد که چه کارهایی لازم است که برای این رویداد انجام شود، از آن طفره می‌رفت و تصمیم می‌گرفت به کار دیگری بپردازد. این مساله برای خودش هم عجیب بود: او به انجام پروژه‌های بزرگ عادت داشت و کارها هر چقدر هم که پیچیده بودند، او باز هم از عهده آن برمی‌آمد. اما این پروژه از این جهت متفاوت بود که افراد دیگری از جمله روسای ارشد سازمان نیز در آن حضور داشتند. او می‌گوید «وقتی در انجام کار به افراد دیگر وابسته می‌شوم، از انجام آن طفره می‌روم. ترجیح می‌دهم فقط یک کار را بر عهده بگیرم و فقط آن را انجام دهم.» در مورد این پروژه، از اینکه به دیگران وابسته باشد نگران بود، به خصوص در مورد مدیران پرکار که تعهدات زیادی دارند.

نگرانی لیزا کمکی به حل مساله نمی‌کرد و باید این کار را انجام می‌داد. او می‌گوید: «لیستی از همه کارهایی که باید انجام می‌شد تهیه کردم و سپس مشخص کردم که کدام کارها را باید اول انجام دهم». از آنجایی که بیشتر کارها نیاز به اطلاعاتی از طرف دیگران داشت، او اطلاعاتی را که از آنها می‌خواست به همراه زمان آن یادداشت کرد. این کار باعث شد که درخواستش از دیگران کاملا مشخص شود. او می‌گوید: «من متوجه شدم که نقش بسیار مهمی‌ در دخیل کردن افراد در پروژه دارم و مدیران ارشد نیز این کار من را تشویق می‌کردند.» البته پروژه هنوز هم برای لیزا پر استرس بود، اما او آن را انجام می‌داد. او می‌گوید: «من با خودم یک قرار گذاشتم. هر روز به خودم قول می‌دادم که اکنون ۲۰ دقیقه روی این پروژه کار کنم و ۲۰ دقیقه را هم بعد از ظهر به آن خواهم پرداخت.» بعد از آنکه او مدتی روی پروژه کار کرد، فهمید که هر روز کار آسان‌تر می‌شود. او در عین حال، یک پاداش طولانی مدت برای خود در نظر گرفت. وقتی پروژه تکمیل شد، او تیم رابه شام دعوت خواهد کرد.

 

 

موردکاوی شماره۲:

ایجاد اولویت در ذهن

ژانت بنتون، دستیاراجرایی در یک شرکت تجهیزات پزشکی بود تا اینکه رییسش یک پروژه مهم اما با اولویت کم را برای انجام به او سپرد که ژانت در تکمیل آن به مشکل برخورد.ژانت خیلی زود متوجه شد که این پروژه را بیش از حد به تعویق

انداخته است.

او با وجود همه کارهای فشرده‌ای که داشت حتی فرصتی پیدا نکرده بود که این پروژه را شروع کند. اما از آنجا که هیچ کس دیگری نبود که پروژه به او محول شود، تصمیم گرفت که آن را به قسمت‌های کوچک‌تر تقسیم کند. او می‌گوید: «موضوع اصلی این است که درک کنیم می‌توانیم قدم‌هایی برداریم حتی اگر همان روز به مقصد نهایی دست نیابیم». او پروژه را به بخش‌های کوچکی تقسیم کرد که بتواند هر بخش را طی ۱۵ دقیقه انجام دهد.

او توسط یک نرم‌افزار برای خود یادآوری گذاشت که یک بار صبح و یک بار بعد از نهار به پروژه بپردازد و هر روز دو کار را به انجام رساند. قبل از آنکه هر روز شرکت را ترک کند، دو کاری را که باید روز بعد انجام می‌داد، یادداشت می‌کرد و به این ترتیب توانست پروژه را پیش ببرد و این کار تبدیل به اولویت روزانه او شد. او می‌گوید به

این ترتیب «توانستم این پروژه را خیلی زود تکمیل کنم و از اینکه این پروژه از روی میز من برداشته شد خیلی خوشحال بودم».

همچنین ژانت روش‌های دیگری نیز برای خود در پیش گرفت تا مطمئن شود که در هیچ کاری تعلل نخواهد کرد. او می‌گوید: «من همیشه پروژه‌های پر زحمت را در یک پوشه شفاف قرار می‌دهم و آخر وقت اداری آن را روی صفحه کلید کامپیوتر می‌گذارم». به این ترتیب، وقتی او روز بعد وارد شرکت می‌شود به او یادآوری می‌گردد که کارهایی را باید انجام دهد که نمی‌تواند از انجام آن

طفره برود.

مترجم: رویا مرسلی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۴
سلیم خلیلی

کارآفرینی

يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ق.ظ

کارآفرینی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

کارآفرینان مسن یا جوان؟ کدام یک موفق‌ترند؟

کارآفرینان نیروی حیاتی اقتصاد هستند. آنها نوآوران، آزمایشگران و ریسک‌کنندگان هستند. جوزف شومپیتر اقتصاد‌دان از آنها به نام «نیروی محرک سرمایه‌داری» یاد می‌کند. در تصور آمریکایی‌ها، کارآفرینان افرادی جوان و جسور هستند.

به بیل گیتس از مایکروسافت و مایکل دل که انقلابی در ایجاد رایانه‌های شخصی در دهه ۱۹۸۰ به وجود آوردند و همچنین مارک زوکربرگ از فیس بوک و جک دورسی از توئیتر که در سال‌های ۲۰۰۰ روی ساخت شبکه‌های اجتماعی سرمایه‌گذاری کردند، فکر کنید، آنها مدیرانی جوان بودند.

اما مساله‌ای وجود دارد: آمریکا در حال پیر شدن است و پیش‌بینی کنندگان بدبین پیر شدن جمعیت را عاملی منفی در اقتصاد ارزیابی می‌کنند. مدافعان این نظریه معتقدند تصورات کارآفرینان مسن‌تر به ندرت مانند تصورات کارآفرینان جوان پر انرژی و جاه طلب است. شهرت آنها در عمل کردن به راه و روش خود، به چالش نکشیدن قوانین موجود، نداشتن علاقه زیاد به آخرین فن‌آوری‌ها و ایده‌های سازمانی و پرداختن بیشتر به بازنشستگی تا راه‌اندازی یک سرمایه‌گذاری جدید است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

کارآفرینی

کارآفرینان مسن یا جوان؟ کدام یک موفق‌ترند؟

کارآفرینان نیروی حیاتی اقتصاد هستند. آنها نوآوران، آزمایشگران و ریسک‌کنندگان هستند. جوزف شومپیتر اقتصاد‌دان از آنها به نام «نیروی محرک سرمایه‌داری» یاد می‌کند. در تصور آمریکایی‌ها، کارآفرینان افرادی جوان و جسور هستند.

به بیل گیتس از مایکروسافت و مایکل دل که انقلابی در ایجاد رایانه‌های شخصی در دهه ۱۹۸۰ به وجود آوردند و همچنین مارک زوکربرگ از فیس بوک و جک دورسی از توئیتر که در سال‌های ۲۰۰۰ روی ساخت شبکه‌های اجتماعی سرمایه‌گذاری کردند، فکر کنید، آنها مدیرانی جوان بودند.

اما مساله‌ای وجود دارد: آمریکا در حال پیر شدن است و پیش‌بینی کنندگان بدبین پیر شدن جمعیت را عاملی منفی در اقتصاد ارزیابی می‌کنند. مدافعان این نظریه معتقدند تصورات کارآفرینان مسن‌تر به ندرت مانند تصورات کارآفرینان جوان پر انرژی و جاه طلب است. شهرت آنها در عمل کردن به راه و روش خود، به چالش نکشیدن قوانین موجود، نداشتن علاقه زیاد به آخرین فن‌آوری‌ها و ایده‌های سازمانی و پرداختن بیشتر به بازنشستگی تا راه‌اندازی یک سرمایه‌گذاری جدید است.

با این حال نتایج نشان می‌دهد، اگرچه شکل‌گیری یک کسب‌وکار جدید توسط گروه سنی ۵۵ تا ۶۵ سال در سال ۲۰۱۱ کاهش یافته است، اما سهم کارآفرینی آنها در ۱۵ سال اخیر از ۳/۱۴ درصد در سال ۱۹۹۶ به ۹/۲۰ درصد در سال ۲۰۱۱ افزایش داشته است. به گفته رابرت دبلیو فیرلی در موسسه آمار، در همین مدت مشابه، کمترین میزان ایجاد کسب و کار در میان جوان‌ترین گروه سنی از ۲۰ تا ۳۴ بوده است. اطلاعات دیگر هم داستانی مشابه دارند. برای مثال، طبق برآورد ادوارد جی. روگوف اقتصاددان، با نگاهی به آمار سال ۲۰۰۳، درمی‌یابیم افراد ۶۵ ساله و بیشتر دارای نرخ خوداشتغالی ۹/۲۶ هستنند که در مقایسه با گروه سنی ۲۵ تا ۳۴ سال این رقم ۲/۷ درصد بوده است.

دن استانگلر، محقق موسسه کافمن با تاکید براین ارقام می‌گوید: «آمریکا در اوج رونق کارآفرینی قرار خواهد گرفت که دقیقا به علت همین پیر شدن جمعیت است.» تینگ ژانگ، اقتصاددان انستیتوی فرنس جیکوب اضافه می‌کند: «افراد مسن‌تر در یک اقتصاد دانش محور دارای تجربه و مهارت بیشتری در زمینه کارآفرینی هستنند.»

نگاهی می‌اندازیم به تجربه یک کارآفرین به نام مک لویس. او مدیر اجرایی و یکی از بنیانگذاران شرکت فیلد سلوشنز است. این شرکت با شبکه‌ای بیش از ۲۷ هزار پیمانکار کار می‌کند که تکنسین‌های خدماتی را برای شرکت‌های بزرگ فناوری در سراسر شمال آمریکا فراهم می‌کند.

لویس این شرکت را در سال ۲۰۰۶ و در سن ۶۰ سالگی راه‌اندازی کرده است. او در‌ ای بی ام در زمینه‌های متفاوت کار کرده بود. وقتی‌ای بی ام را ترک کرد، شرکت‌های با تکنولوژی برتر (high tech) ایجاد و راه‌اندازی کرد. او قبل از راه اندازی شرکت فیلد سلوشنز، ده سال را در شرکت‌های سرمایه گذاری گذراند. او می‌توانست به آسانی بازنشسته شود و تنها سرمایه‌اش را مدیریت کند، اما او می‌گوید: «بیشتر از سرمایه گذاری در کاری، من می‌خواستم خودم هم دستی در آن کار داشته باشم. من در کسب‌وکار بودن را بیشتر از در سفر بودن دوست داشتم.»

البته اینکه افراد کارآفرین می‌شوند گاهی به علت این است که خودشان می‌خواهند و گاهی هم به اجبار این کار را انجام می‌دهند. گروه اول تمایل به ایجاد شرکت‌های با دوام‌تر با بخش‌های منابع انسانی و بودجه‌ای در طیف گسترده‌ای از تجارت و کسب‌وکار دارند. آنها سرمایه گذاران و حتی سرمایه‌های دیگر را هم جذب می‌کنند. بر اساس مطالعه محققان موسسه ویوک، به طور مثال، در بین بنیان گذاران فن‌آوری در آمریکا، تعداد کسانی که سن آنها از ۵۰ سال بیشتر است، دو برابر افراد جوان‌تر از ۲۵ سال هستند. کارآفرینان مسن‌تر برتری را در جایی که روابط و تجربه بسیار با ارزش است می‌جویند. لویس می‌گوید: «افراد با تجربه می‌دانند چطور از مشتریان خود حمایت کنند و چطور محصولاتشان را قیمت‌گذاری کنند.» هنوزهم، شرکت‌های تاسیس شده توسط کارآفرینان مسن‌تر از آن دسته کسب‌وکارهای کوچک معروف اشتغال‌زا مانند سیلیکون ولی، بوستون روت ۱۲۸ و آستین تک هاب نیستند؛ بلکه آنها موسسس شرکت‌های شناخته شده‌ای چون schedule Cs هستند که توسط یک حسابدار مسن، یک مدیر رده متوسط که کارش را از دست داده بود و یک مشاور پایه ریزی شده است.

با توجه به مطالعات رابرت دبلیوفرلی، اقتصاددان از دانشگاه کالیفرنیا در سانتاکروز، تعداد این موسسات به موازات بالا رفتن نرخ بیکاری به علت رکود بیشترمی‌شود. روگوف می‌گوید: «تفاوت اساسی در سن ۵۰ سالگی است. شما یک شغل خوب را در سن ۵۰ سالگی از دست می‌دهید و شانس به دست آوردن یک شغل دیگر بسیار بعید به نظر می‌رسد، بنابراین شما کار دیگری می‌کنید، شروع به راه اندازی کسب و کار خود می‌کنید.» با این وجود، چه در حالتی که نیاز به کسب و کار دارید و چه در حالتی که تمایل به راه اندازی کسب و کار جدید دارید، کارآفرینان مسن‌تر دارای برتری‌های رقابتی بیشتری هستند. آنها در زمینه کاری خود افراد آگاهی هستند و دارای شبکه‌های غیررسمی عمیقی هستند.

امروزه تکنولوژی‌های اطلاعاتی، کار در خارج از خانه را راحت تر کرده است. ژانگ می‌گوید: «بعضی از کارمندان مسن تر رویایی در سر می‌پرورانده‌اند ‌و همیشه آرزویشان راه‌اندازی کسب‌وکار خود بوده است و حالا زمان آن فرا رسیده است.» استانگلر اضافه می‌کند: «بسیاری از زمینه‌ها و رشته‌های مختلف در دنیای کسب‌وکار توسط کارآفرینان مسن‌تر به فعالیت‌های تجاری اضافه می‌شوند.» امروزه بیشتر نیمه تاریک بالا رفتن سن متولدین سال‌های دوره رشد جمعیت، در اقتصاد آمریکا و بحث‌های سیاسی مورد توجه است. این درحالی است که شواهد حاکی از آن است رتبه کارآفرینان مسن بالا خواهد رفت. فعالیت‌های آنها فقط برای پرداخت آسانتر صورت حساب خدمات درمانی و بیمه اجتماعی خود نیست، بلکه کارآفرینی بسترهای اقتصادی جامعه را ترقی خواهد داد. این خبر خوبی برای همه نسل هاست. هم برای جوانان و هم برای افراد مسن‌تر.

مترجم: آذرخش پژوهش

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کارTelegram-salimkhalili

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۷
سلیم خلیلی

مهارتهای کسب و کار SLS

شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۴ ب.ظ

دوره تخصصی۲ هفته ای
مهارتهای کسب و کار
در شهر یورک
  انگلستان

دوره تخصصی2 هفته ای مهارتهای کسب و کار در شهر یورک – انگلستان

دوره تخصصی۲ هفته ای مهارتهای کسب و کار در شهر یورک – انگلستان

پیام مدیر اجرایی برنامه های  SLS ایران

به دنبال توافق تاریخی هسته ای ایران با غرب در ۲۳ تیرماه ۹۴ و بر داشته شدن تحریم های یکجانبه اقتصادی غرب علیه ایران و حضور دوباره شرکت های چند ملیتی در ایران، شرکت های ایرانی با فشار رقابتی بسیار شدیدی مواجه خواهند شد که این رقابت قوانین و قواعد بازی بازار را به طرز شگفت انگیزی تغییر خواهد داد.

در پس هر تهدیدی یک فرصتی نهفته است. شرکت های ایرانی می توانند از این فرصت خارق العاده برای افزایش قدرت و توان رقابتی خود از طریق استراتژی های جهانی، الگوبرداری، ایجاد ارتباطات قدرتمند بین المللی، انتقال دانش مدیریتی غرب  و …. بهره مند شده و تهدیدات را به فرصتهایی برای پیشرفت کسب و کار خود تبدیل نمایند.

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور مهد مدیریت و اقتصاد، انگلستان برای مدیران موفق ایرانی طراحی شده، تا آموزش های نوین مدیریتی را توسط اساتید برجسته این کشور به صورت تئوریک و عملی به مدیران ایرانی، منتقل نمایند.

در کنار آموزش مباحث مدیریتی، اساتید دوره می کوشند تا دانش زبان انگلیسی مدیران ایرانی را افزایش داده و این عزیزان آماده حضور در عرصه تجارت بین المللی شوند.

من و تیم SLS ایران، در این مدت تلاش کردیم تا بهترین بستر آموزشی  و به روز دنیا را برای مدیران ایرانی مهیا نماییم. امیدوارم این عمل سبب پیشرفت دانش مدیریت و کسب و کار کشور عزیزمان ایران شود.

سلیم خلیلی

SLS-PopUP

درباره SLS

SLS فعالیت تخصصی خود را از سال ۱۹۷۵ (بیش از ۴۰ سال) آغاز نموده است. هر ساله تعداد زیادی از مدیران موفق کشور های مختلف جهان در دوره های آکادمی SLS ثبت نام کرده و دانش مدیریت و زبان انگلیسی خود را افزایش می دهند.

 

برخی از مشتریان بین المللی دوره SLS یورک انگلستان

  • شرکت خودرو سازی Rolls Royce
  • رادیو و تلویزیون ایتالیا RAI
  • شرکت خودرو سازی Lamborghini
  • شرکت بین المللی دارویی EBV Elektronik
  • شرکت خودرو سازی Porsche
  • بانک بین المللی BBVA
  • شرکت خودرو سازی Bugatti
  • شرکت بین المللی برق و انرژی ON
  • شرکت خودرو سازی AUDI
  • شرکت بین المللی تجهیزات پزشکی BD
  • شرکت خودرو سازی Volkswagen
  • گروه ریلی Rhomberg Sersa
  • و هزاران شرکت بین المللی دیگر که نام تعدادی از آنها در کاتالوگ آمده است

منافع و مزایای دوره:

  • ۲ هفته آموزش مباحث مدیریتی به زبان انگلیسی توسط اساتید برجسته کشور انگلستان
  • آموزش زبان انگلیسی حین دوره در چهار بخش شنیداری، خواندنی، نوشتاری و مکالمه
  • اخذ ویزای کشور انگلستان
  • یادگیری جدیدترین ابزارها و تکنیک های مدیریتی
  • ارتقا سطح زبان انگلیسی مدیریتی و تجاری
  • آشنایی و ایجاد شبکه تجاری، اقتصادی و سازمانی با جمعی از مدیران برجسته بین المللی
  • تسهیل و هموار شدن مسیر تجارت بین المللی
  • امکان دریافت کلیه مطالب درسی و جلسات مربوطه خودتان در قالب USB Memory
  • و بسیاری مزایای دیگر ….

SLS-PopUP

سر فصل های دوره:

  • رهبری کسب و کار
  • برنامه ریزی کسب و کار
  • تیم سازی در کسب و کار
  • مذاکرات تجاری
  • ارتباطات با فرهنگ های مختلف
  • تصمیم سازی در کسب و کار
  • چرخه کار و مکاتبات اداری
  • نقش کیفیت در کسب و کار
  • گزارش گیری در کسب و کار
  • آموزش و توسعه کسب و کار

 

گواهینامه اهدایی:

  • دریافت گواهینامه بین المللی از SLS انگلستان

هزینه دوره:

  • ۲۹۰۰ پوند انگلستان
    • خدمات آموزشی دوره SLS انگلستان
    • تجربه زندگی و اسکان در کنار خانواده Native انگلیسی
    • صبحانه، ناهار، شام و میان وعده


کاتالوگ دوره تخصصی ۲ هفته ای  مهارتهای کسب و کار در شهر یورک 
انگلستان

SLS-catalog

جهت ثبت نام و کسب  اطلاعات بیشتر به با شماره ۰۹۱۲۱۹۸۲۸۷۵ و ۰۲۱۸۸۲۱۳۰۲۸ تماس حاصل نمایید.

 

محل برگزاری کلاس ها در گوگل Maps:

 

Specialist Language Services

Specialist Language Services

 

 

Specialist Language Services

Welcome to SLS (Specialist Language Services)  York…

SLS (Specialist Language Services) works exclusively with business and professional people providing intensive tailor-made one-to-one and group courses

Our courses are completely tailored to the individual or group needs and produce exceptional results.

At SLS (Specialist Language Services) we are so confident in our ability to deliver, we are prepared to guarantee all our tailor-made courses.

Click here to view our courses >> 
Click here to download our sales brochure >>

Your stay

Your comfort and enjoyment during your time at SLS (Specialist Language Services) is a priority for us. We like to offer whatever help we can with your individual requirements.

We can arrange a taxi to meet you at your arrival destination to take you to your accommodation. Many of our course participants choose to stay with one of our host families while they are with us. This is a great arrangement, combining the benefits of home cooking and a comfortable environment with plenty of opportunities to speak English! Each family is personally approved by SLS (Specialist Language Services) and we endeavour to provide an environment in which you will feel comfortable by finding out a little about you – your interests, whether you smoke, if you would be happy around children or pets.

Accommodation includes breakfast and evening meal on weekdays with full board at weekends, plus transport to our Executive Training Centre each day. Many participants strike up lifelong friendships with their host families and it makes their time at SLS even more memorable. Accommodation is not included in the course price.

If you prefer, we can arrange for you to stay in a hotel. We are able to recommend a number of hotels in York and can accommodate all budgets. Cost of transport between your hotel and SLS (Specialist Language Services) is not included but can be arranged on request.

Please contact us before or during your stay if we can be of any further assistance.

Our courses at SLS (Specialist Language Services)  York

Many businesses choose SLS’s one-to-one courses, which are completely tailored to individual needs, or our group courses which also offer exceptional results.

SLS (Specialist Language Services) Premier courses are an excellent way to learn, with intensive, one-to-one training totally focused on your individual business objectives. These courses achieve excellent results with our participants frequently giving the maximum overall score on their course evaluations. The focus is entirely on your specific language needs, with the opportunity to practise English in situations you typically have to deal with. That’s why we encourage participants to bring examples of work-related tasks such as a presentation, a project plan, or an agenda for a meeting with them.

Our group courses offer the opportunity of taking part in a Jobtalk programme at SLS (Specialist Language Services)  or specialised group courses on your company’s premises. The courses are based on realistic business situations and provide an ideal environment for participants to improve their English skills in for example group discussions, telephoning, and presenting in front of a group.

Who we are

Business people are increasingly aware of the need to be able to communicate fluently and confidently in English and SLS (Specialist Language Services)  exists to equip you with these skills.

SLS (Specialist Language Services)  is a well-established and highly respected training provider. We are specialists in equipping business professionals with the English language skills they need in order to work more effectively. Corporate clients around the world choose us because they know that the quality of our courses is guaranteed and that we provide a professional, efficient and friendly service. Based in York, our Executive Training Centre is dedicated exclusively to business people.

We believe training is an on-going investment in your future and a good knowledge of English is vital today. Investing in English language training will reduce your costs, save you time and bring greater efficiency to the way your organisation conducts its business activities in English

The SLS (Specialist Language Services) way

At SLS (Specialist Language Services), we like to do things a little differently, which is what sets us apart from our competitors. The SLS(Specialist Language Services) profiler is at the heart of what we do and enables you to see the added value that we bring throughout your training experience.

All our courses are customer-focussed, starting with pre-course consultancy and ending with a post-course assessment and follow-up. In our initial discussions with you we establish your specific training needs and help you select the most suitable training option. We work in partnership with you to deliver English language training which is not only interactive and engaging but also results-driven.

The SLS (Specialist Language Services) Profiler is part of the way we work

We understand that you want to be able to track the results of your learning experience, so we have developed the SLS (Specialist Language Services) Profiler to show the value added by our one-to-one courses.

The SLS (Specialist Language Services) Profiler helps to ensure that the course is driven by you, the participant. It facilitates a clear understanding of your precise training needs and enables us to deliver a tailored course to meet those needs.

How the SLS (Specialist Language Services)  Profiler works

You will be asked to give your own assessment of how effectively you feel you perform your job in English at the start of the course, how you feel at the end of the course and again three months after your SLS(Specialist Language Services) course has been completed.

The SLS (Specialist Language Services)   profiler is at the heart of what we do and enables you to see the added value that we bring throughout your training experience.

Our facilities

The SLS (Specialist Language Services) dedicated training centre provides a friendly and professional atmosphere in which to learn.

Our participants tell us they enjoy the professional and friendly atmosphere at our training centre. Our training rooms reflect a modern business environment.

Our instructors combine the latest technology including meeting facilities and internet access – with proven training methodology to provide high impact courses.

Every training room has a full multimedia PC with broadband access and each participant is given a personal e-mail address. Participants are welcome to bring their own laptops and take advantage of our wireless internet connections.

The centre has areas for relaxation, with complimentary drinks in our comfortable lounge. Break times are ideal opportunities to practise English conversation with other participants and instructors. We also provide a range of English language newspapers and magazines – it’s all a learning experience and one that we are sure you will enjoy!

Refreshments are available throughout the day. Please note that in line with UK legislation, smoking is not allowed inside our buildings.

Our courses at SLS York

Many businesses choose SLS’s one-to-one courses, which are completely tailored to individual needs, or our group courses which also offer exceptional results.

SLS (Specialist Language Services) Premier courses are an excellent way to learn, with intensive, one-to-one training totally focused on your individual business objectives. These courses achieve excellent results with our participants frequently giving the maximum overall score on their course evaluations. The focus is entirely on your specific language needs, with the opportunity to practise English in situations you typically have to deal with. That’s why we encourage participants to bring examples of work-related tasks such as a presentation, a project plan, or an agenda for a meeting with them.

Our group courses offer the opportunity of taking part in a Jobtalk programme at SLS (Specialist Language Services)  or specialised group courses on your company’s premises. The courses are based on realistic business situations and provide an ideal environment for participants to improve their English skills in for example group discussions, telephoning, and presenting in front of a group.

About York

The excellence of the SLS (Specialist Language Services)  courses is matched by our superb location – York. York is a fantastic place to visit, full of history and surrounded by beautiful countryside.

The city has something for every business person away from home – museums and galleries to absorb the local culture, a vibrant nightlife with a huge choice of restaurants and bars and great shops for those essential presents to take home. Whether you are staying for a week or more, York’s historic city walls, Minster and ancient streets will leave you with a lasting impression of this lively city.

York is easy to reach and is half way between London and Edinburgh. You can fly to Manchester, Leeds, Newcastle or London and come by train or taxi. You can also come by car and take the ferry to Hull or Newcastle.

We want to make your stay in York as enjoyable as possible and we believe that having fun is part of the learning experience! We arrange optional evening and weekend activities to show you the sights and give you opportunities to socialise. We cater for all tastes, from ghost walks to theatre trips, go-karting to tours of York’s world-famous Minster.

York 360°

SLS brochure

Please click the image below to download a copy of the SLS sales brochure.

If you would like a hard copy, please contact us >


sls-brochure

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۴
سلیم خلیلی