دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

شش قانون کسب و کاری که می‌توانید زیرپا بگذارید

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

من «رنه شیمادا»، موسس شرکت High Tech Connect هستم. ممکن است ذاتا آدمی قانونمندی باشم، ‌اما زمانی که پای شرکتم به میان می‌آید خوب می‌دانم که چه وقت از قوانین سرپیچی کنم.

من اهل ریسک کردن نیستم. حتی زمانی که بچه بودم، اکثر اوقات هرچه معلم‌ها می‌گفتند، انجام می‌دادم و به حرف والدینم گوش می‌کردم. در دانشکده و اوایل کارم در شرکت‌های فناوری، برای رسیدن به سطح بعدی از مدیریت و ارتقا از یک مسیر خطی و قابل پیش‌بینی‌ پیروی می‌کردم.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

اما زمانی که کسب و کار خود را راه اندازی کردم، همه چیز تغییر کرد. عدم ریسک به معنی عدم دستیابی به سود و موفقیت بود. من متوجه شدم که گاهی اوقات قوانین استاندارد کاربردی ندارند، به خصوص قوانین زیر:

  1. «هرگز با خانواده و دوستان خود کار نکنید.» اولین کسانی که من استخدام کردم، خواهرم و بهترین دوستش بود. خواهر من لوری بسیار به جزئیات اهمیت می‌دهد و همسر او نیز در قسمت خدمات پس از فروش در فروشگاه زنجیره‌ای Nordstrom سابقه کار داشت. از آن زمان ۱۵ سال گذشته و آنها هنوز در شرکت من کار می‌کنند و بسیار کمک حال من هستند. مطمئنا ما اختلاف نظرهایی داشته‌ایم، ‌اما لوری و مایکل همواره به موفقیت شرکت متعهد بوده‌اند و برای من به عنوان مدیر شرکت احترام قائلند. ما به یکدیگر اعتماد داریم و در مورد مسائل مهم شرکت با هم بحث و گفت‌وگو می‌کنیم.
  2. «مدرک کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار (MBA) بگیرید.» همان طور که از استیو جابز، والت دیزنی و مارک زوکربرگ آموخته‌ایم، داشتن مدرک عالی تحصیلی کسب و کار برای کارآفرینی موفق لازم نیست. از افراد هوشمند بهره بگیرید، به داشته‌های خود اعتماد کنید و تنها کافی است که به جلو حرکت کنید. من با پیوستن به گروه فرشتگان نجات سرمایه‌گذاری به بینش و درک فوق العاده‌ای رسیده‌ام و دیده‌ام که چطور کارفرمایان شرکت شان را می‌گردانند و بازاریابی می‌کنند. فرشتگان کسب‌وکار، افراد توانمندی هستند که به طور غیررسمی‌ و غیرشرکتی فعالیت می‌کنند و علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری یا مشارکت باشرکت‌های کوچک نوپایی هستند که در مرحله اولیه باشند. سازمان‌های تخصصی و حرفه‌ای در صنعت مربوط به حرفه‌ام، مرا به کارفرمای موفقی تبدیل کرده‌اند. سازمانی به نام ویستیج که ارائه‌دهنده مشاوره به شرکت‌ها است، امکان دسترسی به متخصصان در هر زمینه‌ای از کسب و کار را برای من فراهم کرد.
  3. «فروش، کلید موفقیت است.» من به عنوان صاحب یک کسب‌و‌‌کار، سال‌ها موفق بودم. متاسفانه در قسمت فروش با مشکل مواجه بودم. از درخواست کردن برای پول متنفرم. بنابراین کارمندان فروش حرفه‌ای را استخدام کردم‌؛ اما همه آنها ناموفق بودند. حالا می‌فهمم به همان اندازه که من از فروختن متنفرم، مشتریانم هم از‌اینکه در معرض فروش قرار بگیرند متنفرند. آنها حقیقتا نیاز به همفکری کسی دارند که ناراحتی شان را درک کند و راه حلی را بیابد که حتی نیاز به کار بیشتر هم نباشد.
  4. «شما نیاز به طرح و برنامه دارید.» به مدت چند سال، گروه ما هیچ طرح کسب و کار رسمی‌ای نداشت. البته بدون نقشه ، ممکن است وقت و منابع را هدر دهید. حتی ممکن است متوجه نشوید چه زمان به اهدافتان دست می‌یابید. ‌اما گذراندن هفته‌ها به بحث و مذاکره برای نوشتن طرحی جامع که تازه قسمت کوچکی از آن اجرا می‌شود، سودآور و مفید نیست.

ما شروع ساده‌ای داشتیم و همان شیوه را ادامه دادیم؛ یک صفحه به منظور درآمد سالانه و یک موضوع اصلی که مورد توافق کل تیم بود، همچنین هر سه ماه، یک یا دو طرح برای هر نفر درنظر گرفته می‌شد. با ‌این طرح‌های ساده زمانی که بازار تکنولوژی در سال ۲۰۰۹ دچار رکود شد، روش ما‌ این ‌امکان را به ما داد که سریع تغییر موضع دهیم. ما حساب فروش خود را کاهش دادیم و سرمایه‌گذاری بزرگی را در رسانه‌های اجتماعی انجام دادیم. در نهایت، ‌این آن چیزی بود که ما را به سمت بهبودی سوق داد.

  1. «گستره مشتریان خود را متنوع کنید.» حقیقتا ما سال‌ها تلاش کردیم. ‌اما زمانی که یک غول صنعتی، بزرگ‌ترین مشتری شماست و مدیران با همکارانشان در بخش‌های دیگر در مورد شما حرف می‌زنند، چه جای شکایت باقی می‌ماند؟ بازاریابی دهان به دهان همیشه یک هدیه و مزیت محسوب می‌شود.‌ این نوع بازاریابی به گونه‌ای است که آوازه سرویس‌ها و خدمات خوب از طریق مردم دهان به دهان می‌گردد و باعث می‌شود که یک سرویس یا شرکت از این طریق بر تعداد مشتریان خود بیفزاید. مطمئنا، ما با سایرشرکت‌های بزرگ و همچنین با بسیاری از شرکت‌های کوچک نیز کار کرده‌ایم؛ ‌اما بزرگ‌ترین مشتری ما آن شرکتی است که باعث حفظ و پایداری کسب و کار ما می‌شود. بنابراین ما سخت کار می‌کنیم، تا بتوانیم تداوم همکاری خود را با‌این شرکت‌ها حفظ کنیم.
  2. «هرگز رایگان کار نکنید.» هنوز هم گاهی اوقات پیش می‌آید که ما خدمات خود را به صورت رایگان ارائه می‌دهیم. در حقیقت، ‌این شیوه‌ای بود که ما کسب و کار خود را آغاز کردیم. ما با دوستانی که نیاز به تبلیغات داشتند همکاری می‌کردیم و آنها هم تخصص مربوطه را در اختیار ما می‌گذاشتند.

بعد از دو سال متوجه شدیم که موقعیت کسب و کار واقعی نیز در ‌این حوزه وجود دارد و حالا ما به جایی رسیده‌ایم که هزینه‌های بیمه، مالیات، اجاره، حقوق کارمندان و سایر هزینه‌ها را پرداخت می‌کنیم، البته زمان‌هایی هم هست که نمی‌توانیم در برابر حمایت سازمان‌های غیرانتفاعی و به ویژه دوستان نزدیک مقاومت کنیم.

ممکن است من ذاتا پیرو قانون باشم. من همیشه چراغ راهنما می‌زنم و صبورانه در صف منتظر می‌شوم. ‌اما یکی از مهیج ترین چیزها در مورد یک کارآفرین و کارفرما، خلاقیت و نوآوری است و‌اینکه کشف کند چه چیزی بهترین است، حتی اگر برخلاف آن چیزی باشد که دیگران توصیه می‌کنند.‌ این است زیبایی رییس خود بودن.

مترجم: زهره همتیان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۹
سلیم خلیلی

روانشناسی ارتباط با مشتری

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۷ ق.ظ

روانشناسی ارتباط با مشتری

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

فروشندگانی که با مهارت‌های زبان بدن آشنا هستند و در دوره‌های یادگیری مهارت‌های غیرکلامی شرکت می‌کنند، به این توانایی دست می‌یابند که حتی با شنیدن تن صدای یک فرد از طریق تلفن، زبان بدن او را پیش‌بینی کنند.

فروشنده‌هایی که در مقابل مشتری با حالت دست به سینه ژست می‌گیرند و به نظر خود، ژست یک انسان مودب گرفته‌اند، به‌طور ناخودآگاه احساس ترس یا حالت مقاومت خود را در ذهن مشتری حک می‌کنند؛ هرچند که اکثر فروشنده‌ها از این نوع رفتار اطلاع چندانی ندارند و برای همین است که اکثر آنها در برخی فروش‌های خود ناموفق هستند و هرگز نخواسته‌اند علت عدم موفقیت خود را در یک فروش از زاویه دیگری بررسی کنند. اکثر آنها خرید نکردن مشتری را براساس پیش‌فرض‌های ذهنی خود توجیه می‌کنند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

برای بسیاری از ما اتفاق افتاده است که با خود این جملات را می‌گوییم: حدس می‌زنم که فروشنده دروغ می‌گوید؛ یا احساس می‌کنم آنچه فروشنده در مورد ویژگی‌های کارش یا محصولات بیان می‌کند، واقعیت ندارد. این گونه برداشت‌های مشتری زمانی اتفاق می‌افتد که زبان بدن فروشنده و گفتارش با هم مطابقت ندارند. فروشندگان هوشمند باید قادر باشند تضادهای بین گفتار و زبان بدن مشتری را تشخیص دهند. به طور مثال زمانی که مشتری از ارتباط با شما امتناع می‌کند یا حاضر به معامله با شما نیست؛ ولی دست‌هایش باز است و کف دست‌های خود را نشان می‌دهد، باید نتیجه بگیرید که وی مشتری بالقوه‌ای است که حالت تهاجمی ندارد و با چندین بار ارتباط با وی می‌توانید او را به مشتری بالفعل تبدیل کنید.

 

بازار پرازدحام و پیچیده امروزی

برای انجام یک فروش خوب، ممکن است کالای شما قیمت مناسب، کیفیت عالی، زمان تحویل سریع، خدمات پس از فروش، شرایط مناسب پرداخت و بسیاری از فاکتورهای مهم و تاثیرگذار در فروش را داشته باشد. حتی فروشنده دقیقا بتواند تیپ شخصیتی‌ مشتریان را به خوبی تشخیص دهد. چه بسا فروشنده در رعایت اصول مشتری‌مداری نیز تا سرحد وسواس اعتقاد داشته باشد و احترام قائل شود؛ به گونه‌ای که حتی معتقد باشد در دنیای تجارت امروزی، مشتری صاحب کسب وکار است؛ چرا که رضایت و خشنودی او باعث بقای کسب‌وکار می‌شود. این طور بیان کنم که از نظر خود فروشنده، همه چیز برای یک فروش موفق آماده و مهیا باشد؛ اما فروشنده به دریافت سفارش یا فروش، موفق نشود. چگونه ممکن است چنین اتفاقی بیفتد؟

در بازار ازدحام و پیچده امروزی، تسلط و مهارت در برقراری ارتباط، یکی از عناصر کلیدی موفقیت در فروش است. بدون آگاهی از مهارت‌‌های غیرکلامی (زبان بدن)، نمی‌توانید پیام‌های غیرکلامی مشتری را که ممکن است با پیام‌های شفاهی او همخوانی نداشته باشد، تشخیص دهید و در نتیجه نتوانید ارتباطی اثربخش با مشتریان برقرار کنید.

اکثر بازاریابان، فروشندگان و حتی مدیران، مهارت‌های غیرکلامی را جدی نمی‌گیرند. با جرات بیان می‌کنم بیشتر همین افراد، از علائم زبان بدن و تاثیر آن اطلاع‌ چندانی ندارند و به صورت حرفه‌ای نمی‌توانند زبان بدن طرف مقابل را بفهمند؛ حال آنکه درک و تفسیر زبان بدن در مذاکرات خرید و فروش، بسیار حائز اهمیت است.

 

نقش احساسات در تصمیم‌گیری

بسیاری از فروشندگان و بازاریابان نمی‌دانند که ضمیر ناخودآگاهشان با ضمیر ناخودآگاه مشتری ارتباط برقرار می‌کند. براساس تحقیقات انجام شده توسط متخصصان، حدود ۹۵ درصد از تمام تفکرات، احساسات و یادگیری‌ها در ضمیر ناخودآگاه- یعنی بدون آگاهی ما- صورت می‌پذیرد، یعنی، در آمیزه‌ای از خاطرات، احساسات و سایر فرآیندهای شناختی که ما از آنها آگاه نیستیم یا نمی‌توانیم آنها را بیان کنیم.

شاید برای شما زیاد اتفاق افتاده باشد که کالایی را خریده‌اید، بدون اینکه هیچ دلیل و منطقی برای آن خرید یا خرید از آن فروشنده داشته باشید. همچنین گاه پیش آمده که تصمیماتی گرفته‌اید و حتی هیچ دلیل خاصی برای آن نداشته‌اید، ولی بیان می‌کنید که در آن زمان حس می‌کردم تصمیم خوبی است یا خرید خوبی انجام داده‌ام یا از این فروشنده یا مشتری چقدر خوشم آمد، یا برعکس، به دلم بد افتاد و از انجام دادن کاری منصرف شده‌اید.

همه این موارد مانند خرید، تصمیم‌‌گیری، فروش و مواردی از این دست که بارها در زندگی من و شما اتفاق افتاده است، نمونه‌هایی از قدرت ضمیر ناخودآگاه و تاثیر شگرف آن در فعالیت‌های روزمره ما است. در واقع به این گونه است که دستورات از طریق ضمیر ناخودآگاه صادر می‌شود و ضمیر خودآگاه آن دستورات را به اجرا درمی‌آورد. با این حساب بازاریاب‌ها و فروشنده‌ها نباید بیش از این بر دلیل و منطق خرید مشتری تمرکز کنند. احساسات در تصمیم‌‌گیری نه تنها نقش دارند، بلکه تاثیر زیادی در خرید ایفا می‌کنند. متاسفانه اکثر فروشنده‌ها مجذوب آگاهی خود و دلیل و منطق می‌شوند و از ضمیر ناخودآگاه خود و مشتریان خود غافل می‌شوند.

 

تفاوت بین فروشنده سطح یک و فروشنده معمولی

حتما برای شما مواردی پیش آمده است که برای خرید به فروشنده‌ای مراجعه می‌کنید، و او شروع می‌کند به دادن اطلاعات درباره محصول و حتی شاید با نگاه به چشمان شما، از کالای مورد نظرش تایید و تمجید می‌کند. برای من و شما بارها پیش آمده است که گاه احساس می‌کنیم یا حدس می‌زنیم که فرد دروغ می‌گوید؛ یا اینکه می‌گویید: «نمی‌دانم چرا نمی‌توانم حرف‌هایش را باور کنم.» در واقع بین زبان بدن فروشنده و گفتارش سازگاری وجود نداشته است. فروشنده سطح یک، دارای مهارت‌ها و توانایی‌های لازم در این زمینه است و بین گفتار و زبان بدن او تضادی وجود ندارد. تفاوت بین فروشنده سطح یک و فروشنده معمولی، در مهارت‌های غیرکلامی او نهفته است. ممکن است فروشنده سطح یک، در مقایسه با فروشندگان دیگر باهوش‌تر نباشد و از دانش آکادمیک هم برخوردار نباشد؛ اما این فروشنده قادر است علائم زبان بدن و رفتارهای غیرکلامی مشتری را به خوبی و با مهارت هر چه تمام درک کند و بفهمد که منظور مشتری چیست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۷
سلیم خلیلی

چگونه مشتری را بشناسید و او را به دام اندازید

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: Fast Company

هر شرکتی این روزها تلاش می‌کند گروه هدف اصلی خود را تعریف کند. اگر آنها بتوانند این کار را انجام دهند، زندگی – یا حداقل کسب و کارشان – بسیار آسان‌تر خواهد بود. بعد از آن می‌توانند منابع شرکت را هدایت و انرژی خود را در مسیر درستی متمرکز کنند.

اما یک گروه هدف از عوامل نامتجانس زیادی تشکیل شده است. به عنوان مثال، مک دونالدز را در نظر بگیرید. این رستوران زنجیره‌ای چه کسی را می‌تواند گروه هدف اصلی خود بنامد؟ آنها روزانه به ۴۷ میلیون مشتری خدمات می‌دهند. در مورد اپل و نایک چطور؟ تعداد ۳۶۲ فروشگاه شرکت اپل در مدت ۳ ماه بسیار شلوغ‌تر از ۴ پارک تفریحی دیزنی در کل یک سال بوده است. بنابراین درست نیست که فکر کنیم گروه هدف به راحتی می‌تواند هر کسی باشد.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

برندهای زرنگ این واقعیت را می‌دانند. گروه هدف اصلی مک دونالدز خانواده‌ها هستند، نه نوجوانان. تجهیزات اپل را قبل از اینکه این برند از سوی عامه مردم مورد استقبال قرار بگیرد، فقط روی میز طراحانی که به دنبال فونت و رنگ خاص بودند، پیدا می‌کردید. گروه هدف شرکت‌هایی مثل نایک نیز ورزشکاران – حرفه‌ای و نیمه‌حرفه‌ای – هستند.

یک گروه هدف همان قدر که می‌داند روی چه چیزی متمرکز شود، همان قدر می‌داند چه چیزی را باید رد کند. برندها تمایل دارند تلاش کنند همه را راضی نگه دارند. بنابراین مدیریت ارشد به طمع درآمد احتمالی بیشتر که معتقد است از درخواست کردن از مردم و ایجاد جذابیت برای آنها به دست می‌آید، چشمش روی واقعیت بسته می‌شود. این یک اشتباه است. در واقعیت، هر چقدر میزان تمرکز محدودتر باشد و گروه هدف آرمانی به طور

خلاصه‌تری تعریف شود، وسعت گروه بیشتر است. این یکی از پارادوکس‌های عجیب برندگذاری است.

تقریبا هر برند موفقی که جذابیت پیدا می‌کند، آگاهانه یا به صورت تصادفی، کارش را با دو گروه هدفی که در نظر داشته انجام داده است. گروه هدف اول و اصلی، گروه آرمانی است که من به عنوان «آهن ربا» به آن اشاره می‌کنم. این گروه هر جا که باشند دیگران را به سوی خود جذب می‌کنند. گروه دوم که آنها را «جذب شونده» می‌نامم، کسانی هستند که خودشان جذب می‌شوند. جریان مهم درآمدی از طرف این گروه به دست می‌آید، اما نکته اینجاست که اگر آهن ربایی نباشد، جذب شونده‌ها نیز به کار نمی‌آیند.

بهتر است این اصطلاحات را واضح‌تر تعریف کنیم. تصور کنید یکی از جدیدترین رستوران‌های شهرتان را اداره می‌کنید. در یک بعدازظهر خاص، صفی از مردم خارج از رستوران جمع می‌شوند که همه صبورانه منتظرند فضایی خالی شود و به داخل بیایند. به طور طبیعی، از این صحنه تصور می‌کنید که محل خیلی شلوغ شده است. در نتیجه، افرادی که در صف ایستاده‌اند جذب شونده هستند. اما اگر از فاصله نزدیک‌تر به صحنه نگاه کنید، به طور شگفت‌آوری می‌بینید که ازدحام زیادی وجود ندارد. تعدادی از گروه‌ها پشت میزهای خود نشسته‌اند و در حال صحبت کردن و غذا خوردن هستند. این گروه بدون اینکه خودشان بدانند، دیگران را به داخل جذب می‌کنند. اینها همان آهن ربا محسوب می‌شوند.

یکی از یافته‌های کلیدی آزمایشی که در بخشی از تحقیق برای آخرین کتابم به دست آمد، این نکته بود که یک محصول مدت‌ها قبل از تاریخ ورود رسمی به بازار، باید برای همه آشنا باشد. این باعث می‌شود آهن رباها قبل از اینکه جذب شونده وارد کار شود، در مورد آن محصول صحبت کنند و نسبت به آن در بازار هیجان به وجود آورند. این آزمایش به ما یاد داد که ایجاد این آشنایی

در مورد محصول، قبل از ورود رسمی آن، جنبش مورد نیاز را در بازار ایجاد می‌کند. بهتر است ایجاد این آشنایی، چندین ماه – به طور مشخص حدود ۹ ماه – قبل از ورود آن کالا به بازار صورت گیرد.

از آنجایی که رسانه‌های اجتماعی به عنصری کلیدی در عرصه بازاریابی تبدیل شده‌اند، وقتی هر برندی وارد بازار می‌شود، اهمیت به حساب آوردن گروه‌های هدف آرمانی یک قاعده است. حقیقت این است که در آینده، هیچ برندی نمی‌تواند فقط با یک گروه هدف، به موفقیت برسد. در عوض، باید گروه‌های هدف را به صورت آگاهانه‌ای به آهن ربا و جذب شونده تبدیل کرد تا بتوانند از نظر استراتژیک دوام بیاورند. این کار نظم جدیدی را در میان مدیریت ارشد به وجود می‌آورد و آنها مجبور می‌شوند

صبور باشند.

هر مدیر اجرایی انتظار دارد یا امیدوار است روزی که برند جدید شرکتش وارد بازار می‌شود، هزاران مشتری بیرون در منتظر بمانند و اضطراب داشته باشند که آیا می‌توانند محصولات آنها را بخرند. این مساله تا حدی در مورد فروشگاه‌های اپل صدق می‌کند.

سوال اینجا است که شما چقدر تمایل دارید در طرح بازاریابی خود صبور باشید. آیا می‌توانید به مشتری «نه» بگویید؟ به جای این که سعی کنید همان روز اول که محصولتان وارد بازار می‌شود آن را به همه بشناسانید، بدانید طول عمر رابطه شما با مشتری عمیقا بستگی به این دارد که آنها حداقل برای مدتی در انتظار کالاهای شما بوده باشند.

مترجم: مریم رضایی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۵
سلیم خلیلی

رموز دستیابی به موفقیت

دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۲ ق.ظ

رموز دستیابی به موفقیت

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

چرا عده‌ای در رسیدن به برخی از اهدافشان موفق هستند و گروهی همواره با شکست مواجهه می‌شوند؟

در صورتی که پاسخ این سوال را نمی‌دانید، نگران نباشید چون تنها شما نیستید که دچار سردرگمی ‌هستید، حتی افراد بسیار بااستعداد و دانا هم گاهی دلیل موفقیت یا شکست خود را نمی‌دانند. در واقع، همه انسان‌ها دارای استعدادهای خاص و فاقد یک سری از قابلیت‌ها هستند که در واقع همین واقعیت، پاسخ مناسبی به سوال مطرح شده است. دستاورد چند دهه پژوهش اخیر که در مورد موفقیت انجام گرفته است، نشان می‌دهد که افراد موفق به دلیل کارهایی که انجام می‌دهند، به اهداف خود دست می‌یابند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

اهداف مشخص

زمانی که اهدافی را در نظر می‌گیرید سعی کنید تا جایی که امکان دارد این اهداف مشخص باشند. برای مثال اگر قصد کاهش وزن دارید، کاهش ۳ کیلوگرم از وزن خیلی بهتر از کم کردن مقداری وزن است، زیرا موفقیت آینده شما را به طور واضح به تصویر می‌کشد. اگر دقیقا از خواسته‌های خود مطلع باشید، انگیزه‌تان در دستیابی به آنها بالا می‌رود و آسا‌ن‌تر موفق می‌شوید. همچنین به انجام کارهای خاصی که برای رسیدن به هدف خود لازم است خوب فکر کنید. اگر صرفا قصد کمتر غذا خوردن و بیشتر خوابیدن داشته باشید خیلی مبهم است و باید خواسته‌هایتان دقیق و واضح بیان کنید. به عنوان مثال اگر تصمیم بگیرید که هر شب راس ساعت ده بخوابید، دیگر جای هیچ شبهه‌ای باقی نمی‌ماند.

 

استفاده از فرصت‌ها

جای تعجب نیست که معمولا فرصت‌های پیش آمده را برای رسیدن به اهداف از دست داده و بسادگی از کنار آنها می‌گذریم، زیرا اکثر افراد درگیر دستیابی به اهداف متعدد هستند. استفاده از فرصت‌ها در زمان مناسب خود نوعی رسیدن به هدف است. پیش از تصمیم‌گیری و انجام کار دلخواه به زمان و مکان انجام آن خوب فکر کنید. همیشه تا جایی که امکان دارد اهداف مشخصی را انتخاب کنید. تصمیم بگیرید در روزهای خاصی برای مثال دوشنبه، ‌چهارشنبه یا جمعه نیم ساعت قبل از شروع کار نرمش و ورزش کنید. مطالعات نشان می‌دهد که این نوع برنامه ریزی مغز شما را برای شناسایی فرصت‌ها آماده می‌کند و همچنین شانس رسیدن به موفقیت را تا ۳۰۰ درصد افزایش می‌دهد.

 

آگاهی از مسیر باقی مانده تا هدف

در مسیر دستیابی به هدف باید بر نحوه پیشرفت، نظارتی مستمر و صادقانه داشت. این نظارت می‌تواند توسط شما یا هر شخص دیگری صورت گیرد. اگر در مسیر موفقیت، ندانید تا چه حد کارها را درست انجام می‌دهید نمی‌توانید استراتژی و رفتار خود را متناسب با شرایط تعدیل کنید.

 

خوش‌بینی و واقع‌گرایی

به محض انتخاب هدف، سعی کنید افکار مثبتی در مورد چگونگی احتمال دستیابی به تصمیم خود داشته باشید. اعتقاد به توانایی‌ها در ایجاد و حفظ انگیزه و موفقیت به شما فوق‌العاده کمک می‌کند، اما در انجام هر کاری، مشکلات موجود در راه رسیدن به هدف را از یاد نبرید. دستیابی به اکثر اهداف ارزش صرف کردن زمان، برنامه‌ریزی، تلاش و پشتکار را دارند. اگر تصور می‌کنید همه کارها به راحتی و بدون انجام هیچ تلاشی انجام می‌شوند سخت در اشتباه هستید، در این صورت راهی که در پیش رو دارید برای شما دشوارتر خواهد شد و احتمال شکست به طور قابل توجهی افزایش می‌یابد.

 

تمرکز بر پیشرفت

اعتقاد به داشتن توانایی در رسیدن به اهداف بسیار مهم است، اما باور این که توانایی لازم جهت انجام کارها را هم می‌توان بدست آورد از اهمیت بیشتری برخوردار است. بسیاری معتقدند که هوش، شخصیت و استعدادهای فیزیکی شان غیرقابل تغییر است و دست به هرکاری می‌زنند هرگز موفق نمی‌شوند و پیشرفت نمی‌کنند. در نتیجه به جای پیشرفت و یادگیری مهارت‌های جدید، برای اثبات خود برروی اهداف دیگری تمرکز می‌کنند. خوشبختانه تحقیقات ثابت کرده که باور به توانایی‌های ثابت کاملا اشتباه است و همه افراد قادر به یادگیری مهارت‌های گوناگون هستند. پذیرفتن این حقیقت که قابلیت تغییر دارید به شما اجازه انتخاب‌های بهتر در زندگی و پی بردن به استعداد‌های ذاتی را می‌دهد. افرادی که اهداف آنها، بهبود کیفیت زندگی است از کل مسیر به اندازه دستیابی به هدف لذت می‌برند.

 

داشتن پشتکار

پشتکار، داشتن رضایت برای انجام اهداف بلندمدت و پا فشاری در مواجهه با مشکلات است. بر اساس مطالعات، افراد با پشتکار از تحصیلات بالاتریی برخوردارند و در دانشگاه هم نمرات عالی‌تری کسب می‌کنند. راه‌حل‌هایی برای دیگر افراد نیز وجود دارد. افرادی که دارای ثبات نیستند اغلب بر این باورند که از توانایی‌های ذاتی افراد موفق بی‌بهره هستند. اگر شما هم دارای چنین طرز فکری هستید، سخت در اشتباه هستید. همان‌طور که قبلا هم اشاره شد، تلاش، برنامه‌ریزی و پشتکار روش‌های خوبی هستند که در نهایت به موفقیت ختم می‌شوند. پذیرفتن این که دارای چنین خصایصی هستید، نه تنها به شما کمک خواهد کرد تا اهداف و خود را دقیق‌تر بشناسید، بلکه باعث شگفتی‌تان می‌شود که داری چنین پشتکاری هم هستید.

 

تقویت نیروی اراده

نیروی اراده هم مانند دیگر عضله‌ها در بدن شما عمل می‌کند. بدین معنا که در صورت عدم استفاده و به مرور زمان ضعیف‌تر می‌شود، اما به هنگام استفاده مرتب و مناسب، اراده‌تان تقویت خواهد شد و به شما کمک می‌کند تا بهتر به اهداف خود دست پیدا کنید و موفق شوید. به منظور ایجاد و تقویت نیروی اراده، سعی کنید کاری را به درستی انجام دهید. برای مثال در مورد کاهش وزن و تناسب اندام، خوردن خوراکی‌های با کالری بالا را کنار بگذارید، روزی ۱۰۰ بار دراز نشست بروید، سعی کنید به جای خمیده بودن راست بایستید و مهارت‌های جدید یاد بگیرید و هرگز تسلیم و منصرف نشوید. کار را با انجام یک فعالیت شروع کنید و برای چگونگی مواجه شدن با مشکلات برنامه‌ریزی کنید. ممکن است این کار در ابتدا بسیار مشکل باشد، اما پس از مدتی آسا‌ن‌تر خواهد شد. همان‌طور که قدرت و نیروی اراده شما افزایش می‌یابد، می‌توانید چالش‌های بیشتری انجام دهید و خویشتنداری خود را بالا ببرید.

در این مسیر با انجام دو کار سنگین و چالش برانگیز به طور همزمان خود را اذیت نکنید. (برای مثال ترک سیگار و شروع رژیم غذایی). بسیاری از افراد نسبت به توانایی و مقاومت خود در برابر وسوسه‌ها خیلی مطمئن هستند و خود را در شرایطی قرار می‌دهند که با وسوسه‌های فراوان مواجه شوند. افراد موفق معتقدند که دستیابی به هدف از آنچه تصور می‌شود، آسان‌تر است.

 

تمرکز بر توانایی انجام کار

آیا واقعا تمایل دارید تا به طور موفقیت‌آمیزی وزن خود را کم کنید، مصرف سیگار را ترک کرده یا عصبانیت خود را مهار کنید؟ پس طی برنامه‌ریزی‌هایی، عادات خوب را جایگزین عادات بد کنید. زمانی که فکر خود را سرکوب می‌کنید و سعی دارید به موضوع خاصی فکر نکنید، بیشتر برروی آن متمرکز می‌شوید و این امر در مورد رفتار افراد هم صادق است.

اگر مایلید روش زندگی‌تان را عوض کنید، ببینید برای بهبود وضعیت موجود چه کارهایی باید انجام دهید. برای مثال اگر می‌خواهید به اعصاب خود مسلط شوید و عصبانیت را کنترل کنید، سه نفس عمیق بکشید تا احساس آرامش داشته باشید. به همین ترتیب که نفس عمیق را جایگزین عصبانیت می‌کنید، عادت بد شما در طول زمان کمرنگ‌تر شده تا اینکه کاملا از بین می‌روند. احتمالا با خواندن این نکات متوجه اشتباهاتی که شما را از مسیر صحیح زندگی خارج کرده‌اند، شده‌اید. از این پس تلاش کنید از اطلاعات جدید در جهت بهبود وضعیت زندگی استفاده کنید و همواره به یاد داشته باشید برای اینکه فرد موفقی باشید لازم نیست که خیلی متفاوت باشید آنچه از شما فرد موفقی می‌سازد تنها اعمال و رفتار شما است.

منبع :HBR

مترجم: هوتسا عسکری نسب

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۲
سلیم خلیلی

شیوه‌های مدیریتی در ۹ کشور دنیا

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۰۱ ق.ظ

شیوه‌های مدیریتی در ۹ کشور دنیا

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

مالزی

کسانی که قصد دارند در مالزی مدیریت موثری بر دیگران اعمال کنند باید از موارد کلیدی مشخصی آگاهی داشته باشند که ممکن است نسبت به آنچه در کشور خود با آن سر و کار داشته‌اند، تفاوت‌های عمده‌ای داشته باشد.

نخست‌اینکه در سیستم سلسله مراتبی مالزی، از مدیران انتظار می‌رود اشخاصی باشند که لایق احترام هستند و‌این احترام بیشتر بر مبنای ویژگی‌های شخصیتی است تا موارد کاری. اشخاصی لایق احترامند که مسن تر باشند و دانایی که سن بالا به ارمغان می‌آورد را به همراه داشته باشند. همچنین اشخاص وقتی شایسته احترامند که رو در روی دیگران رفتار احترام‌آمیز از خود نشان دهند. بنابر‌این، یک مدیر نباید هیچ گاه کاری انجام دهد که موجب خدشه‌دار شدن وجهه زیردستان خود شود. بهترین راه برای تذکر دادن به دیگران استفاده از یک شخص ثالث است. احترام گذاشتن به اشخاصی که بسیار صریح و بی پرده صحبت می‌کنند نیز کار دشواری است – سر بسته سخن گفتن و با سیاست بودن نوعی هنر است، در حالی که صراحت بیان می‌تواند به عنوان رفتار نامودبانه و سطح پایین تلقی شود.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

از مدیر انتظار می‌رود تا سلامت زیردستان خود را به طور کامل مورد توجه قرار دهد – هم در محیط کار و هم در خارج از آن. ‌این رابطه را بیشتر می‌توان به رابطه پدر و فرزندی تعبیر کرد تا رابطه رییس و مرئوس در دیدگاه غربی آن.

دوم‌اینکه از آنجایی که اشخاص رویکرد گروهی به کار دارند، مایلند بخشی از یک تیم دانسته شوند و توقع دارند که کار در جهت رسیدن به اهداف تیم، باعث تعالی اهداف شخصی آنها شود. مدیران باید‌این همکاری درون گروهی را تقویت کنند به جای اینکه رقابت درون گروهی ‌ایجاد کنند که به عدم هماهنگی و نارضایتی

خواهد انجامید.

هند

 

 

هند یک جامعه شدیدا سلسله‌مراتبی دارد (شاید سلسله مراتبی‌ترین در دنیا) و‌این امر به وضوح بر رویکرد مدیریتی تاثیرگذار است. الزاما باید رییسی وجود داشته باشد و ‌این مدیر در نقش یک رییس رفتار کند. جایگاه یک مدیر مستلزم میزان مشخصی از نقش «رییس» را بازی کردن و مقدار معینی رفتار متفاوت نسبت به زیردستان است. قطعا از مدیر انتظار نمی‌رود هیچ گونه وظیفه خدمتکاری انجام دهد مانند قهوه درست کردن برای همه یا جا به جا کردن صندلی ها در یک اتاق کنفرانس! مفاهیم مساوات انسانی آنگلوساکسونی که در آن رییس به عنوان رهبری مساوی با سایر اعضای گروه تلقی می‌شود در جامعه‌ای که هنوز تحت تسلط سنت‌های تاریخی قرار دارد، عملا غیر قابل درک است. بنا بر‌این از رییس انتظار می‌رود دستورالعمل‌های مشخصی بدهد که به طور دقیق باید مورد اجرا قرار بگیرند – حتی اگر همه یقینا بدانند که دستورات نادرست هستند. تقاضاهای نامشخص برای انجام کارها، با‌این انتظار که کارمندان از توانایی های خود استفاده خواهند کرد، ممکن است به عدم انجام کار بینجامد؛ چرا که کارمندان از خواسته مدیر آگاهی کامل ندارند.

مدیریت کردن اشخاص در هند به سطحی از مدیریت خرد نیازمند است که در غرب بسیاری با آن راحت نیستند، اما احتمالا بهترین نتایج را به دنبال خواهد داشت.

اسپانیا

 

 

در اسپانیا پرستیژ یک مدیر بسیار مهم است و ویژگی های شخصیتی مدیر از اهمیت بالاتری نسبت به خبرگی او در کار برخوردار است. میزان احترامی که از سوی زیردستان به یک مدیر گذاشته می‌شود نسبت مستقیمی با شخصیت مدیر دارد. ویژگی‌های شخصیتی عمده‌ای که مورد ستایش سایرین قرار می‌گیرد، می‌تواند ترکیب نیرومندی از شرافت، شجاعت، جدیت، قابل اطمینان بودن و پذیرش چالش‌های جدی مدیریت باشد.

از مدیران انتظار می‌رود که مدیریت کنند. مدیران اسپانیایی به عنوان فرمانروایان نیک‌اندیش شناخته می‌شوند. از رییس انتظار می‌رود شجاع باشد و مشورت ممکن است به عنوان ضعف تلقی گردد: «آیا او راه حل را نمی‌داند؟»‌این بدان معنا نیست که بحث کردن ممنوع است، درست بر عکس. تا وقتی که همه به‌این امر واقف باشند که چه کسی نهایتا رییس است و چه کسی حرف آخر را می‌زند، هر کاری مجاز است.

دستورالعمل‌های کاری وظیفه محور و خاص هستند به همراه توضیح جزئیات‌اینکه چگونه هدف نهایی باید حاصل شود. مدیران در هنگام رخ دادن اشتباهات آنها را متذکر می‌شوند و دیگر حرفی از آنها زده نمی‌شود. سیستم‌های سنجش و ارزیابی رسمی آن گونه که در بسیاری کشورها مورد استفاده گسترده است، در اسپانیا امری جدید محسوب شده و همیشه از آنها استقبال نمی‌شود.

مصر

 

 

بیشتر شرکت‌های مــــصری بــه ساختارهای شدیدا سلسله‌مراتبی گرایش دارند و‌ این امر در شیوه مدیریتی که اغلب درون‌این شرکت‌ها ظهور پیدا می‌کند، دیده می‌شود. رویکرد آنها با عنوان «اعمال مدیریت به طریق مشاوره‌ای» شناخته شده است که بیانگر نیاز به بحث و گفت‌وگو است، بدون از دست دادن‌ شان یا قدرت مدیر. مدیران مصری (که اکثر قریب به اتفاق آنها مرد هستند) با همکاران خود مدام مشورت می‌کنند، اما از آنها انتظار می‌رود تصمیم نهایی و قطعی را خودشان بگیرند. اتخاذ‌ این تصمیم به ندرت از سوی یک مدیر به یک زیردست محول می‌شود، حتی اگر آن زیردست از اعضای خانواده باشد.

پس از ‌اینکه تصمیمی اتخاذ می‌شود، انتظار از زیردستان آن است که دستورات را مو به مو اجرا کنند و توقع هیچ گونه بحث یا انتقادی نمی‌رود. بنا براین مشورت در واقع نقش تحکیم روابط اجتماعی را درون یک سازمان دارد و سوال‌ها باید با توجه به تاثیر واقعی آنها بر تصمیم‌های نهایی پرسیده شوند. از مدیران انتظار می‌رود که هوشیار باشند و زیاد ریسک نکنند. از‌این رو فرآیند تصمیم‌گیری از نگاه استانداردهای آمریکایی بسیار کند و خسته‌کننده به نظر می‌رسد. ذکر‌ این نکته نیز حائز اهمیت است که ملاحظات مذهبی عنصر مهمی در رسیدن به تصمیم نهایی به حساب می‌آید، آنچه اغلب در فرآیند مذاکره توسط بازرگانان غربی نادیده گرفته می‌شود. در نظر گرفتن ‌این عامل در هر شرایطی از مذاکره اهمیت بالایی دارد.

اتریش

 

 

همانگونه که از یک فــرهنگ کـــاری عمــدتا سلسله‌مراتـــبی انتظار می‌رود، مدیران در‌این کشورها نسبت به کشورهایی که رویکردی فراگیرتر دارند، کمتر در فکر جلب توافق کارمندان هستند. بنابر‌این مدیران می‌توانند به سمتی گرایش پیدا کنند که دستورات مستقیمی به زیردستان خود بدهند. کارمندان، دستورات را با دقت کامل اجرا خواهند کرد.

این امر همچنین بدین معنا است که از مدیران انتظار می‌رود که تصمیمات را اتخاذ کنند و در مقایسه با کشورهایی مثل سوئد یا هلند که تصمیمات به صورت توافقی گرفته می‌شود، بسیار کمتر همکاران خود را در فرآیند تصمیم‌گیری شریک می‌کنند. ‌این نوع مدیریت دستوری در کنار رفتاری حاکی از ادب و احترام اجرا می‌شود. رییس مستبد و ظالمی را تصور نکنید که دستورات خود را با خشم و قهر فراوان به زیردستان وحشت زده خود تحمیل می‌کند، تمام فعالیت‌ها با جذبه و خوشرویی زیاد انجام می‌شود. در واقع «جذبه» به عنوان یکی از صفات یک مدیر خوب تلقی می‌گردد.

برزیل

 

 

پرستیژ شخصی یک مدیر از اهمیت بالایی برخوردار است و تقریبا می‌توان گفت که رفتار و منش وی به اندازه توانایی‌های کاری او مهم است. احترامی که از طرف کارمندان به مدیر گذاشته می‌شود، رابطه مستقیمی با شخصیت او دارد. روابط بین انسانی در‌این فرهنگ آمریکای لاتین حائز اهمیت بالایی است و رییس و زیردستانش سخت تلاش می‌کنند تا روابطی بر پایه اعتماد و احترام به شان اشخاص را شکل دهند.

پیش از هر چیز از مدیران انتظار می‌رود که مدیریت کنند. رییس باید دستورات مستقیم صادر کند و انتظار می‌رود‌ این دستورات بدون بحث و صحبت زیاد اجرا گردند. (در صورتی که نیاز به بحث است، باید به صورت خصوصی انجام شود تا بی توجهی به سلسله مراتب در ملاء عام به نمایش گذاشته نشود.)

اگر می‌خواهید به کارمندان برزیلی خود دستوراتی بدهید، سعی کنید تا آنجا که می‌توانید ‌این کار را واضح، دقیق و جامع انجام دهید. اگر خواسته‌اید کاری انجام شود و آن کار انجام نشده باقی مانده است، با طرح پرسش‌هایی از خود آغاز کنید.‌ آیا دستورات من به طور شفاف بیان شدند؟ آیا خیلی نامفهوم بودند؟ اگر شما دستورات جزئی بدهید، تنها بخشی از کار انجام می‌شود. (همانگونه که در فرهنگ‌های به شدت سلسله مراتبی مرسوم است، زیردستان دقیقا کارهایی که به عهده‌شان گذاشته می‌شود را انجام می‌دهند و فراتر رفتن از‌این حد می‌تواند سرپیچی از رییس تلقی شود!)

چین

 

 

در فـــلسفه کنــــفوسیوس تـــمام روابط نابرابر فرض می‌شوند. رفتار اخلاقی‌ایجاب می‌کند که به‌این نابرابری‌ها احترام گذاشته شود. بنا بر‌این شخص مسن تر باید خود به خود از شخص جوان تر احترام ببیند و همچنین شخص عالی رتبه از زیردست خود. ‌این رویکرد کنفوسیوسی باید به عنوان اساس و بنیان تفکر مدیریتی در نظر گرفته شود و مسائلی چون توانمند‌سازی و دسترسی آزاد به تمام اطلاعات توسط چینی‌ها در بهترین حالت به عنوان عقاید عجیب غربی تلقی می‌شوند.

(باید در نظر داشت که بسیاری در چین مانند خیلی کشورهای دیگر آسیایی علت اصلی مشکلات غرب را عدم توجه به ارزش‌های سلسله مراتبی می‌دانند.)

بنابر‌این، رویکرد مدیریتی در چین تمایل به شیوه دستوری دارد. مدیر ارشد دستورات را به زیردستان خود داده و آنها نیز به نوبه خود دستورالعمل‌ها را به زیردستان خود منتقل می‌کنند. انتظار نمی‌رود که زیردستان تصمیمات مافوق خود را زیر سوال ببرند، ‌این کار نشانه بی‌احترامی بوده و دلیل اصلی از بین رفتن وجهه تمام کسانی است که با‌ این امر درگیرند.

مدیر باید به عنوان پدری در نظر گرفته شود که توقع وفاداری و اطاعت از کارمندان خود دارد. در عوض از مدیر انتظار می‌رود که به سلامت کارمندان خود اهمیت دهد. ‌این رابطه، رابطه‌ای دو طرفه است که برای هر دو طرف سودمند است.

دانمارک

 

 

 

ساختارهای کاری در دانمارک بسیار مسطح هستند که بسیار مناسب کشورهای اسکاندیناوی است که به یک رویکرد تساوی‌گرا و رسیدن به توافق تمایل دارند. یک مدیر نمی‌خواهد به عنوان شخصی جاه طلب دیده شود که به تنهایی تصمیم دشواری را به عهده گرفته و بخش عمده کار را شخصا انجام داده است. در جامعه‌ای که از اعضای خود می‌خواهد که گفتار‌های مشهور دانمارکی را الگوی کار خود قرار دهند، مانند «فکر نکن که کسی هستی»، «فکر نکن که از ما عاقل‌تری» و «فکر نکن که از ما بهتری»، بسیار دشوار است که یک مدیر نقش سنتی پدرانه خود را بازی کند.

بنا بر‌این یک مدیر خوب کسی است که تشویق کرده و هدایت می‌کند، کسی که کارها را به همکاران با کفایت و توانمند محول می‌کند و شفاف و بدون ابهام ارتباط برقرار می‌کند. مدیر از طریق یک نظام شایسته سالار که به توانایی‌های فرد در یک زمینه خاص پاداش می‌دهد، به سمت خود رسیده است. بنا بر‌این برای پیشرفت کردن باید کارآمد و سخت کوش جلوه کرد. خبرگی مشهود در کار نسبت به روابط بین انسانی از اهمیت بالاتری برخوردار است. نتیجه مشخص ‌این انتظارات مدیریتی ‌این است که هر کسی که به همکاران خود در دانمارک از دید یک رییس مستبد بنگرد، به احتمال زیاد بی ادب و متکبر دانسته می‌شود و بنابر‌این از دریافت مقدار ضروری پشتیبانی و کمک باز می‌ماند.

سنگاپور

 

 

مدیران بیشتر مسن هستند که ‌این امر آنها را صاحب نفوذ می‌کند، همانگونه که در خور یک ساختار سلسله مراتبی است. به مانند بقیه کشورهای آسیایی، سن بالاتر هنوز به معنای خرد و دانایی است و اشخاص راحت‌ترند با یک مدیر مسن سر و کار داشته باشند تا با یک جوان مستعد و کار بلد. مدیران اتخاذ تصمیم‌ها را به تیم‌ها محول می‌کنند و انتظار احترام واضح به تصمیمات را دارند، اما ‌این امر بدان معنا نیست که منطق پشت یک تصمیم هرگز مورد بحث قرار نمی‌گیرد. هر اختلافی به صورت خصوصی مطرح می‌شود به جای ‌اینکه در مقابل حاضران یک جلسه به بحث گذاشته شود. (این امر ممکن است در مورد شرکت‌های چند ملیتی که در سنگاپور تاسیس شده‌اند، صدق نکند.)

مانند تمام فرهنگ‌های کاری کنفوسیوسی، مدیر انتظار دارد که به او احترام گذاشته شود و از او اطاعت شود و در عوض وفاداری و فداکاری، او توجه کاملی به سلامتی اعضای تیم خود معطوف می‌دارد. ‌این توجه شامل نگاهی پدرانه به بسیاری از جنبه‌های زندگی زیردست می‌شود. رابطه مدیر با تیم خود ضرورتا پس از اتمام روز کاری به پایان نمی‌رسد.

خارج از روابط فامیلی، ترفیع بر اساس لیاقت و معیارهای عملکردی صورت می‌گیرد نه بر اساس روابط، اما معیارهای عملکردی ممکن است نسبت به مشابه خود در غرب متفاوت باشد و در بالای لیست ممکن است توانایی خلق تیمی هماهنگ که اشخاص در آن احساس راحتی کنند جای گرفته باشد.

منبع : worldbusinessculture.com

مترجم: آزاده معدنیان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۴ ، ۱۰:۰۱
سلیم خلیلی

از شکل‌گیری ایده تا ایجاد کسب و کار

شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ق.ظ

از شکل‌گیری ایده تا ایجاد کسب و کار

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

یک جنبه مهم کسب‌وکار موفق چگونگی ارزیابی شما از یک ایده یا مفهوم (پروژه) تجاری و نیز نحوه پیشبرد پروژه و ایجاد کسب‌وکار ( در صورت اتخاذ تصمیم برای اجرا) است. ۵ گام زیر فرآیند ساده‌ای را که شما می‌توانید دنبال کنید، بیان می‌کند. این گام‌ها یک ساختار غیرقابل انعطاف که لزوما بایستی از آنها پیروی کرد، نمی‌باشند. بلکه آنها موضوعاتی را که نیاز است شما مورد توجه قراردهید و نیز زمان توجه به این موضوعات را تعیین می‌کنند.

گام ا- کشف، شناسایی و ارزیابی ایده اولیه

ایجاد یک ایده تجاری جدید می‌تواند منابع متنوعی داشته باشد. فارغ از زمینه پیدایش ایده، شما ممکن است تمایل به استفاده از روش ذیل برای اجرای ایده تجاری خود داشته باشید. (این نکته نیز قابل ذکر است که) در هر لحظه طی گام‌های ۱ و ۲ شما ممکن است به این نتیجه برسید که ایده شما مناسب نبوده و آن را کنار بگذارید.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

  • از طریق کمیته پروژه: ایجاد یک کمیته پروژه خوب مستلزم گرد هم آوردن افرادی است که در توسعه کسب و کار مهارت دارند. این کمیته پس از بررسی ایده/ فکر، در صورت مناسب بودن آن اقدام به ایجاد و تکمیل کسب و کار خواهند کرد.
  • فرمول بندی ایده(ها) یا فکر(ها): ایده/ فکر تجاری خود را تعریف و مزیت‌های آن را تشریح کنید. ایده شما ممکن است شامل تکمیل یک نیاز ارضا نشده (تکمیل نشده) در بازار باشد. این نیاز می‌تواند از طریق ارائه یک محصول جدید، ارائه محصول موجود با شکل جدید، تولید یک محصول بهتر یا ارزان‌تر نسبت به رقبا یا سایر روش‌هایی باشد که می‌تواند منجر به ایجاد ارزش افزوده شود. به خاطر داشته باشید یک ایده فقط زمانی مناسب است که مردم برای خدمات یا محصولاتی که این ایده به آنها عرضه می‌کند، حاضر به پرداخت پول به شما باشند.
  • شناسایی مدل‌های کسب و کار یا سناریوهای جانشین برای ایده(ها): یک مدل کسب و کار تشریح می‌کند که کسب و کار در تولید یک محصول یا خدمت و ارائه آن به مشتری چگونه عمل خواهد کرد. یک سناریوی کسب و کار تدوین منطقی از عناصر اصلی کسب و کار است که از تدارک مواد اولیه شروع و به فروش محصول نهایی منتهی می‌شود و تمامی‌مراحل بین آنها را نیز در برمی‌گیرد.
  • بررسی ایده/ فکر و سناریوهای کسب و کار جانشین: یک بررسی غیررسمی‌اولیه در مورد صحت ایده‌تان انجام دهید. در ابتدا این پروسه ممکن است که بیش از یک سری تلفن زدن به افراد مطلع بیشتر نباشد. (در این حالت متوجه می‌شوید) آیا ایده تان دارای معنا و مفهوم است؟ سناریوها و مدل‌های کسب‌و‌کار را برای مطالعه بیشتر شناسایی کرده و آنهایی را که مناسب نیستند، حذف کنید.
  • بررسی رسمی: شما ممکن است برای ارزیابی رسمی‌ایده و سناریوها یا مدل‌های مختلف خود از ارزیابی‌های رسمی‌مانند مطالعات مقدماتی امکان سنجی یا مطالعات بازاریابی استفاده کنید. این موضوع ممکن است مستلزم استفاده از مشاوران بیرونی برای بررسی جنبه‌های مختلف پروژه باشد. این امر نیز ممکن است باعث حذف سناریوها/ مدل‌های اضافی یا شناسایی سناریوها/ مدل‌های جدید شود.
  • پالایش سناریوها: سناریوهایی را که مناسب هستند برای مطالعه بیشتر انتخاب کرده و سایر سناریوها را حذف کنید. همان‌طور که شما در گام (۱) حرکت می‌کنید، باید دو اقدام را انجام دهید.

۱- از طریق فرآیند حذف شما تعداد سناریوها/ مدل‌های مدنظر را کاهش خواهید داد.

۲- پالایش کنید و سناریوها/ مدل‌های باقیمانده را به صورت تفصیلی تشریح کنید.

 

گام ۲- بررسی و ارزیابی ایده/ مفهوم و سناریو/ مدل

  • پالایش بیشتر سناریوها/ مدل‌های کسب و کار: چنانچه شما هر یک از ارزیابی‌های رسمی‌فوق الذکر را انجام داده باشید، اطلاعاتی کسب می‌کنید که می‌توانید برای پالایش بیشتر سناریوها/ مدل‌های خود استفاده کنید.
  • انجام مطالعات امکان سنجی: مطالعه امکان سنجی یک ارزیابی جامع و تفضیلی از پروژه کسب‌و‌کار شما در جنبه‌های مختلف بازار، عملیات، فنی، مدیریتی و مالی ارائه خواهد داد. این عوامل در ارزیابی اقتصادی پروژه شما مدنظر قرار خواهند گرفت.
  • تحلیل مطالعه امکان سنجی: زمانی که شما مطالعه امکان سنجی را دریافت کردید اولین گام این نیست که بررسی کنید که آیا پروژه را شروع کنید یا خیر، بلکه شما نیاز دارید جامعیت و صحت این مطالعه را تعیین کنید. آیا این مطالعه موضوعاتی را که شما می‌خواستید، بیان کرده است؟ آیا در این مطالعه بررسی کاملی در مورد موضوعات اصلی انجام شده است؟ فرضیات و نتایج این مطالعه را به چالش بکشید. تنها زمانی که شما بپذیرید این مطالعه کامل و جامع می‌باشد، می‌توانید به گام سوم بروید.
  • پالایش بیشتر ایده و سناریو/ مدل: قبل از اقدام به اجرا، ممکن است شما به مطالعه بیشتری در خصوص جنبه‌های گوناگون پروژه کسب‌و‌کار نیاز داشته باشید. این احتمال وجود دارد که مطالعه امکان سنجی موضوعات جدیدی را که شما نیاز دارید، پوشش نداده باشد. این امر ممکن است نیازمند این باشد که با مشاورانتان برای توسعه و گسترش محدوده اولیه مطالعه امکان سنجی مذاکره کنید.

 

گام ۳- تصمیم به اجرا یا عدم اجرا

این مهم‌ترین گام در کل فرآیند توسعه کسب‌وکار می‌باشد. شما فقط یکبار مسیر ایجاد یک کسب‌و‌کار را شروع می‌کنید و برگشت از این مسیر مشکل است. اگر شما شبهات یا محدودیت‌های پروژه را حل نکرده‌اید، نباید اقدام به اجرای پروژه کنید.

شما ممکن است دریابید که نظرات مختلف در کمیته وجود دارد. برخی اعضا ممکن است تمایل به حرکت به سمت جلو داشته باشند درحالی که دیگران ممکن است بخواهند به آن پایان دهند. این امر غیرعادی نیست. هر گروه باید نگاه صادقانه‌ای به مباحث و استدلالات طرف مقابل داشته باشد.

اگر این موضوعات حل نشوند نیازمند این است که طرفین بدون داشتن هیچ احساس ناخوشایندی، از نظرات خود منصرف شوند. در این هنگام اعضای باقی مانده باید تعیین کنند که آیا آنها تمایل به ایجاد کسب‌وکار دارند یا خیر.

تعهد به اجرای پروژه عامل مهم دیگری است که شما باید قبل از اجرای پروژه به آن توجه کنید. اغلب مبتدیان در بخش توسعه کسب و کار زمان و تلاش مورد نیاز برای شروع یک کسب و کار را به میزان قابل توجهی کمتر برآورد می‌کنند.

در این زمان ارائه تعهد مالی به وسیله اعضای پروژه یک علامت مهم از میزان تعهد آنها به ایجاد کسب و کار می‌باشد. این گام منجر به انتخاب یکی از سه تصمیم احتمالی زیر خواهد شد:

۱- تصمیم به اینکه پروژه مناسب بوده و (باید) آن را پیش برد.

۲- تصمیم به مطالعه بیشتر یا آنالیز گزینه‌های احتمالی دیگر.

۳- تصمیم به اینکه پروژه مناسب نبوده و آن را (باید) رها کرد.

گام ۴- آماده سازی برنامه کسب‌و‌کار و اجرای آن

اگر تصمیم شما براین شد که کسب‌و‌کاری را ایجاد کنید، ضرورت خواهد داشت یک برنامه کسب‌و‌کار آماده سازید. برنامه کسب و کار یک نقشه یا طرح اولیه‌ای است از اینکه چطور شما کسب‌و‌کارتان را ایجاد خواهید کرد.

بسیاری از کسب‌وکار‌های آتی به علت اجرای نامناسب برنامه‌های کسب‌و‌کار با مشکلات یا شکست مواجه می‌شوند. این گام به تعهد و فداکاری نیازمند است. مشکلات پیش بینی نشده ایجاد خواهد شد. پافشاری شما حیاتی و مهم است.

برنامه کسب و کار شما شامل موارد ذیل می‌باشد (البته لزوما به این موارد محدود نمی‌شود):

  • ایجاد یک ساختار قانونی
  • تامین و تضمین دسترسی به بازار
  • ایجاد و تامین سرمایه با فروش سهام
  • به کارگیری مدیر/کارمند
  • ساخت تسهیلات
  • سایر

 

گام۵- عملیات کسب‌وکار

حال که شما به صورت موفقیت آمیزی کسب‌و‌کار ارزش افزای خود را شروع کرده‌اید، کارتان نیز تازه شروع شده است. گروه‌های تولید‌کننده اغلب فراموش می‌کنند که وقتی برای اولین‌بار کسب و کار ایجاد می‌شود برای حفظ سلامت و ماندگاری کسب‌و‌کار باید به طور مداوم به آن توجه کرد.

عملیات اجرایی یک کسب وکار از شروع کسب و کار بسیار مشکل‌تر بوده و نیازمند مجموعه‌ای از مهارت‌های مختلف می‌باشد. بنابراین افرادی که کسب و کار را ایجاد می‌کنند ممکن است بهترین افراد برای مدیریت کسب وکار نباشند.

بنابراین ۵ گام وجود دارد که به وسیله آنها می‌توانید یک ایده را گرفته و آن را تبدیل به یک کسب و کار ماندگار نمایید. این گام‌ها موفقیت شما را تضمین نخواهد کرد، هر چند آنها احتمال موفقیت‌تان را افزایش خواهند داد.

مترجمان: حسن صدیقی، زینب اسدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۴ ، ۰۹:۴۴
سلیم خلیلی

هشت راه برای ارزیابی ایده‌های کاری شما

جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ق.ظ

هشت راه برای ارزیابی ایده‌های کاری شما

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

آیا یک ایده کاری دارید؟ چگونه متوجه می شوید که آن امکان‌پذیر است؟ از کجا شروع می‌کنید؟ این همان معمای قدیمی‌راه اندازی یک کسب و کار جدید می‌باشد. در زیر چند راه برای آزمایش ایده شما وجود دارد.

  1. نظر خانواده و دوستان خود را جویا شوید.

این مرحله در واقع نقطه آغاز تحقیق شما می‌باشد و نه چیزی بیشتر از آن. در دنیای کسب و کار، شما نمی‌توانید لزوما حرف‌های دوستان و خانواده را وحی منزل بدانید مگر آنکه آنها به خوبی کسب و کار و صنعتی که شما می‌خواهید وارد آن شوید را بشناسند. دوستان و خانواده در واقع بهترین معیار ارزیابی ایده‌های کاری نیستند، اما معمولا راحت‌ترین گروه برای دستیابی به ایده‌ها و نظراتشان هستند و با صحبت کردن با آنها در مورد ایده‌هایتان می‌توانید ایده‌های کاری خود را صیقل داده و کامل نمایید.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

  1. از استادان، حرفه‌ای‌ها و رهبران بپرسید.

برای دستیابی به یک نظر غیرجهت‌دار و نامتعصب درباره ایده‌کاری خود به سراغ متخصصان بروید. اگر در آن زمینه کسی را نمی‌شناسید، به دنبال آنها بگردید. اگر متخصصان نظرات دوستان و خانواده شما را تکرار کردند، شما ممکن است بتوانید نتیجه‌گیری منطقی نمایید.

  1. یک برنامه کسب‌و‌کار (Business Plan) بنویسید.

برنامه‌های نرم‌افزاری و الگو و نمونه‌های فراوانی جهت تهیه برنامه کسب‌و‌کار در اینترنت در دسترس قرار دارد. یک نمونه سایت BPlans.com می‌باشد. همچنین شما می‌توانید برای کمک به دفاتر محلی SBA(Small Business Administration) و SBDC(Small Business Development Center) یا به انجمن‌های دانشگاهی خود جهت گذراندن یک دوره آموزشی در زمینه نوشتن برنامه کسب و کار مراجعه نمایید. همین‌طور شما می‌توانید به سراغ افراد حرفه‌ای که بازنشسته شده‌اند و به رایگان به کارآفرینان مشاوره می‌دهند، بروید.

  1. مطالعه بازار انجام دهید.

بخشی از هر برنامه کسب‌وکار مختص ارزیابی بازار یا مشتری‌های بالقوه است. اینترنت یک ابزار مطالعاتی بسیار ارزشمند برای صاحبان کسب‌وکارها می‌باشد. گزارش‌های رسمی‌ به تعداد زیادی در بسیاری از موضوعات و صنایع در اینترنت موجود می‌باشد، بنابراین به جست‌وجوی اینترنتی بپردازید، همین‌طور مطالعه در مورد رقبا را هم از دست ندهید.

  1. یک مدل کوچک بسازید.

اگر کسب و کار مورد نظر شما جهت ساخت و تولید یک محصول (خصوصا اگر آن محصول در بازار موجود نمی‌باشد) است، راهی برای تولید یک نمونه بیابید. این محصول نمونه می‌تواند به شما کمک کند تا اطلاعات زیاد و ایده‌های زیادی در مورد ایده کاری خودتان جمع‌آوری کنید. اگر محصول شما کاملا بی‌همتا می‌باشد، سعی کنید آن را ثبت نمایید و در صورت نیاز از راهنمایی یک وکیل کمک بگیرید.

  1. آزمایش یک خدمت

اگر ایده شما در مورد یک خدمت می‌باشد، مشتریان خود را شناسایی کنید و به آنها پیشنهاد آن خدمت را با تخفیف بدهید. در برخی موارد، سرویس دهندگان به منظور آزمایش خدمت خود و ساخت سبد مشتریان خود، به گروهی از خدمات گیرندگان که عمدتا سازمان‌های کوچک غیرانتفاعی می‌باشند، به رایگان خدمات ارائه می‌نمایند. این کار را به صورت یک عادت به طور مداوم انجام ندهید ولی گاهی این کار باعث جذب مشتری برای شما می‌شود.

  1. به سمت ورود کم‌هزینه به کار حرکت کنید.

اگر شما به فکر تهیه یک فضای اداری برای شروع کسب و کار خود هستید، دست نگهدارید و مجددا بیندیشید. مادامی که شما یک تقاضای تثبیت شده برای خدمت یا محصول خود ندارید، این کار یک هزینه سربار خواهد بود که می‌تواند کسب و کار شما را قبل از شروع از بین ببرد. چیزی که بسیاری از کسب و کارهای اینترنتی را جذاب می‌سازد همین هزینه کم ورود می‌باشد.

  1. به دنبال رشد سریع نباشید.

یک کسب و کار خوب با گذشت زمان و به مرور رشد می‌کند. در برخی موارد، یک ایده به سرعت رشد می‌کند که معمولا این رشد و موفقیت سریع شایع نمی‌باشد. خود را برای یک رشد آرام و ملایم آماده کنید و یک برنامه اقتضایی برای دست‌اندازهای جاده داشته باشید. گفته می‌شود اگر شما پس از اولین پنج سال هنوز در کسب‌و‌کاری هستید، شما احتمالا در آن کار خواهید ماند، اما شما هیچگاه نمی‌دانید که چه چیزی می‌تواند بر توان ماندگاری کسب و کار شما اثر گذارد.

حتی بسیاری شرکت‌های موفق و تثبیت شده پس از ۹ تا ۱۱ سال از بین می‌روند، برای مثال یک حادثه کاملا غیرمترقبه باعث نابودی یک کسب‌وکار می‌گردد. همیشه حوادثی فراتر از کنترل شما وجود دارد که می‌تواند بر کسب‌وکار شما تاثیر گذارد. روی چیزهایی که می‌توانید کنترل کنید کار کنید و برای چیزهای دیگر پشتیبان داشته باشید.

مترجم: سید فرهاد نقیب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۰۹:۴۱
سلیم خلیلی

بازاریابی بر اساس جنسیت مخاطب

پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ق.ظ

بازاریابی بر اساس جنسیت مخاطب

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

زمانی که اولویت‌های مردانگی به مردان زور می‌گوید

زمانی که یکی از دانشجویان دکترای مدیریت در دانشگاه نورتوسترن شروع به تحقیق در مورد تاثیرات عجیبی کرد که شکل چیز‌های مختلف می‌تواند بر رفتار افراد داشته باشد، هرگز فکر نمی‌کرد که تحقیقاتش به اینجا ختم شود که مردان اولویت‌های روزانه شان در انتخاب اشیا را به‌گونه‌ای بررسی می‌کنند تا دیگران آنها را افرادی با رفتارهای زنانه نبینند.

موضوع جالب دیگری که این دانشجوی دکترا کشف کرد این بود که تلاش روزانه مردان برای بررسی کردن انتخاب‌هایشان از غذا گرفته تا نوع حمام کردن برای سازگار بودن با رفتارهای مردانه، می‌تواند روی توانایی آنها در انجام دادن کارهای دشوار تاثیر منفی بگذارد.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

تحقیقات گسترده‌ای هستند که ثابت می‌کنند مردان نسبت به زنان برای تطبیق یافتن با جنسیت خود فشار‌های بیشتری را تحمل می‌کنند. موضوعی که این دانشجوی دکترا و استاد راهنمایش تنها پس از آزمایش‌های ابتدایی دریافتند این بود که احساس تنها بودن در انتخاب‌ها روی رفتار زنان و مردان تاثیر می‌گذارد.

«من فکر می‌کنم که چیزی که در ابتدا ما را متعجب کرد، این بود که اولویت‌های جنسیتی در انتخاب معمولی‌‌ترین اشیای زندگی مردم وجود دارند. از غذاهای عادی گرفته تا لوازم منزلی مانند دستگیره در و سینک‌های ظرفشویی که به شکل خاصی ساخته شده‌اند. ما در عین حال از ظرافت نکاتی که می‌تواند روی نسبت‌های جنسیتی تاثیر داشته باشد متعجب شدیم. برای مثال دادن اسامی ‌با حروف زیر به غذاها باعث می‌شود مردم آنها را غذاهایی زنانه بپندارند.»

این محققین دریافتند که زنان، بر خلاف مردان زمانی که با لیستی از اشیای زنانه و مردانه مواجه می‌شوند، خودشان را در تنگنای انتخاب اشیای زنانه قرار نمی‌دهند و به همین دلیل هم در زمانی که مجبور به انتخاب کردن می‌شوند، توانایی پروسس کردنشان کاهش پیدا نمی‌کند.

این محقق می‌گوید: «اگر ما کشف می‌کردیم که زنان هم مانند مردان عمل می‌کنند به این ترتیب که آنها هم سعی می‌کنند اشیای زنانه را انتخاب کنند، در این صورت نتیجه این تحقیقات آنقدر جالب نمی‌شد که لزومی ‌به چاپ کردن آن باشد.»

انتخاب مردان

محققین این پدیده را با چهار آزمایش مختلف بررسی کردند. در این آزمایش‌ها، به افرادی که در آزمایش شرکت کرده بودند و شامل تعدادی زن و مرد بودند، لیستی از اشیایی داده شد که در جامعه آنها را به عنوان اشیایی زنانه یا مردانه می‌شناختند. سپس به نیمی‌از آزمایش شوندگان هر قدر زمان که می‌خواستند برای انتخاب کردن برخی اشیا از میان این لیست داده شد و به نیمی‌دیگر، تنها کمی‌ زمان؛ تا به این ترتیب وضعیت داشتن منابع کم یا کافی برای ارزیابی را شبیه‌سازی کنند. مردانی که زمان کمی ‌به آنها داده شده بود، همان غذاهایی را انتخاب کردند که زنان انتخابشان کرده بودند؛ به این ترتیب که آنها از میان لیست غذاهای زنانه و مردانه تعدادی را بدون توجه به زنانه یا مردانه بودن آنها انتخاب کردند. مردانی که به آنها زمان کافی برای بررسی انتخاب‌هایشان داده شده بود، اکثرا سعی می‌کردند اشیای مردانه را انتخاب کنند، کاری که بسیاری از زنان در همان موقعیت انجام ندادند.

این محقق می‌گوید: «تحقیقات قبلی نشان می‌دهد که زمانی که به افراد فرصت کافی داده می‌شود یا می‌توانند به خوبی بر کارهایشان تمرکز کنند، آنها معمولا هنجار‌ها یا انتظارات یا چیز‌های مشابهی را در تصمیماتشان تاثیر می‌دهند. آزمایش‌ها نشان دادند که شما می‌توانید هر چیزی را زنانه یا مردانه بپندارید و این نسبت‌ها بر انتخاب‌های شما تاثیر می‌گذارند. حتی با وجود اینکه خودتان از این تاثیرات آگاه باشید. این تفاوت‌های بزرگ میان مردان و زنان که در این آزمایش‌ها از آنها پرده برداشته شد، چیزی نبود که ما انتظارش را داشتیم. او همچنین اضافه می‌کند که زمانی که متوجه شدیم که زنان، زیاد انتخابشان در حالت‌های مختلف تفاوت نمی‌کند، ولی انتخاب‌های مردان تفاوت می‌کند، تصمیم گرفتیم موضوع را بیشتر بررسی کنیم. مسلما تحقیقاتی که ما در این زمینه انجام داده ایم کافی نیست و برای اینکه بتوانیم ابعاد و تاثیرات این تفاوت‌های جنسیتی را بیشتر درک کنیم، به تحقیقات بیشتری نیاز است. چرا که همان طور که در ادامه می‌بینید، می‌توان از این نتایج در بسیاری از سازمان‌ها یا فروش محصولات استفاده کرد.»

بازاریابی برای مردان

از این تحقیق برخی استنباط‌ها می‌توان کرد که از میان آنها می‌توان به این نکته اشاره کرد: این مورد که برای غذا در میان مردان چگونه تبلیغ می‌شود، بستگی به اهداف سازمان تبلیغ‌کننده دارد.

این محقق می‌گوید: «در راستای فواید این تحقیق در بازاریابی، یافته‌های ما نشان می‌دهند که محصولات یا برند‌هایی که هم برای زنان و هم برای مردان مناسب هستند، شاید بهتر باشد سعی کنند بیشتر تبلیغاتی مردانه بسازند تا زنانه؛ چرا که مردان به احتمال بیشتری تحت تاثیر جنسیت تبلیغات واقع می‌شوند. برای مثال کوکاکولا زمانی که می‌خواست نوشابه رژیمی ‌را به بازار عرضه کند، در تحقیقاتش متوجه شد که مردان زیاد از این نوع نوشابه استقبال نکرده‌اند. در پرسش‌هایی که از مشتریانی که ترجیح می‌دادند از این نوشابه‌ها نخرند انجام شد، مشخص شد که در میان این مشتریان (که بخش اعظمی‌از آنها را مردان تشکیل می‌دهند) واژه رژیم واژه‌ای زنانه پنداشته می‌شود و به همین دلیل هم بسیاری از مردان از خریدن این نوشابه خودداری می‌کنند.»

این یافته برای محققان سازمان کوکاکولا بسیار جالب بود، ولی آنها تنها به فروختن نوشابه به زنان قانع نبودند و می‌خواستند مردان را هم به میان مشتریانشان بیاورند.

بنابر این آنها باید چاره‌ای می‌اندیشیدند. آنها تصمیم گرفتند واژه رژیم را از نام این نوشابه حذف کنند و به جای آن واژه دیگری را جایگزین کنند.

پس از تحقیقات فراوان متوجه شدند که بهترین واژه استفاده از کلمه صفر است. به این ترتیب نام این نوشابه را کوکا زیرو گذاشتند که به معنای نوشابه‌ای با صفر کالری انرژی است که این عبارت معادل همان رژیمی ‌بودن است، با این تفاوت که زنانه پنداشته نمی‌شود.

در ادامه برای اینکه از این موضوع اطمینان حاصل کنند که مردان این نوشابه را خواهند پسندید، تصمیم گرفتند بسته‌بندی محصول را نیز مردانه کنند. به این ترتیب از رنگ مشکی که رنگی مردانه به حساب می‌آید در رنگ آمیزی بسته استفاده کردند و از فونت‌هایی که قدرت را منتقل می‌کند استفاده کردند.

هر فردی که سعی می‌کند مردان را وادار به خوردن غذاهایی سالم‌تر بکند، باید این تحقیق را به خاطر بسپارد. این محقق می‌گوید: «این موضوع که مردان همیشه باید استیک بخورند، درست نیست.

آنها می‌توانند سالم‌تر غذا بخورند و تمایل بیشتری هم به این کار نشان می‌دهند، در صورتی که کمپانی‌های غذاسازی غذاهای سالم خود را در بسته‌بندی‌ها و تبلیغات مردانه‌تری به بازار عرضه کنند. برای مثال، یک سازمان تولید ماست در تحقیقاتش متوجه شد که مردان علاقه‌ای به خرید نوع خاصی از ماست نشان نمی‌دهند. تحقیقات بیشتر آشکار کرد که در نام این ماست، یک لقمه کوچک دیده می‌شود و این عبارت به مردان احساس زنانه بودن ماست را می‌دهد. چرا که این تنها زن‌ها هستند که همه چیز را با لقمه‌های کوچک می‌خورند. پس از کشف مشکل، این سازمان تصمیم گرفت که از این پس به جای استفاده از عبارت یک لقمه کوچک از عبارت لقمه‌های بزرگ استفاده کنند. کسی باورش نمی‌شود، ولی همین موضوع مشکل مردان را با این ماست از میان برد و از آن پس مردان هم به جمع خریداران این نوع ماست پیوستند.»

معنای عمیق‌تر این تحقیق از علائم آن در مقاله‌هایی دیده می‌شود که طبق آنها مردان فشار‌های هنجار‌های جنسیتی را بیشتر احساس می‌کنند، ولی کمتر در مورد آنها صحبت می‌کنند. این استریوتایپ در بسیاری از فرهنگ‌ها و مخصوصا فرهنگ غرب وجود دارد که مردان حساس نیستند و نسبت به اینکه دیگران چه فکری می‌کنند یا چه کار می‌کنند، کمتر از زنان اهمیت قائلند. برای مثال همیشه این حرف را در داستان‌ها و فیلم‌ها و از افراد شنیده‌ایم که زمانی که مردی ناراحت است به او می‌گویند: «مرد که گریه نمی‌کند» و انتظار دارند که این حرف حال فرد مورد نظر را بهتر کند، ولی نکته اینجاست که دقیقا همین حرف باعث می‌شود که فرد مورد خطاب علاوه بر ناراحتی که دارد احساس کند که دارد رفتار زنانه‌ای از خود نشان می‌دهد و به این ترتیب بیشتر از گذشته ناراحت شود یا در اطرافمان زیاد شنیده‌ایم که پدری به پسرش می‌گوید: «مرد باش.» همین عبارت باعث می‌شود پسران احساس کنند که در صورتی که به رفتار اینچنینی‌اشان ادامه دهند، تفاوتی با دختر‌ها نخواهند داشت. شاید استفاده از چنین عباراتی در کوتاه مدت جوابگو باشد و باعث شود که افراد دست از ناراحتی بردارند، ولی در بلند مدت، این ابراز نکردن احساسات به مردان ضربه می‌زند. این محققان عقیده دارند که شاید دلیل نتایجی که به دست آورده اند، تنها هدف قرار دادن جامعه آمریکا بوده است و اینکه اگر فرهنگ‌های شرقی را هم در این میان می‌دیدند، شاید متوجه می‌شدند که در آن فرهنگ‌ها این زنان هستند که بیشتر درگیر این استریوتایپ‌های جنسیتی هستند.

منبع: Kellog Insight

سایت:

http://insight.kellogg.northwestern.edu/index.php/

مترجم: سریما نازاریان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۱
سلیم خلیلی

۱۰ اشتباه رایج وب‌سایت‌های کسب‌و‌کار

چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۷ ق.ظ

۱۰ اشتباه رایج وب‌سایت‌های کسب‌و‌کار

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: entrepreneur

پس از ۱۵ سال کار در زمینه طراحی و ارتقای وب‌سایت‌ها، هنوز هم مدیران عامل و صاحبان کسب‌و‌کارهایی را می‌بینم که هر کاری می‌کنند تا تعداد بیشتری سفارش و تبلیغ از وب‌سایت خود دریافت کنند.

در زیر به ۱۰ اشتباه رایجی اشاره خواهم کرد که صاحبان کسب‌و‌کار در مورد وب‌سایت‌های خود به کار می‌برند. همچنین، راهکار‌هایی ارائه خواهد شد که به شما اطمینان می‌دهد وب‌سایت شما مثل یک فروشنده ۲۴ ساعته در خدمت شما است.

  1. آیا شما می‌دانید ماه گذشته چه تعداد سفارش و تبلیغ از وب‌سایت شما دریافت شده؟

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

تنها شما هستید که می‌توانید موفقیت وب‌سایت خود را تضمین کنید. حتی اگر از فناوری هم چیزی نمی‌دانید، باید بدانید عملکرد وب‌سایت شما چگونه است. آیا تا به حال شده است که تیم یا فرد بازاریاب، گزارش‌های ماهانه در مورد شاخص‌های عملکرد کلیدی وب‌سایت را در اختیار شما قرار بدهد؟ برای شروع، می‌توان از تعداد سفارشات، مراجعان به وب‌سایت و ۱۰ واژه کلیدی که بیشترین فراوانی را در وب‌سایت دارد شروع کرد.

۲٫آیا مسوولان وب‌سایت شما مهندسان «آی تی» هستند؟

تیم مسوول فناوری اطلاعاتی که در اختیار شما است، قطعا باید دارای مکان ثابتی باشد، اما وب‌سایت شما یک ابزار بازاریابی است که باید فکری برای آن کنید. اگر قرار است تصمیمات را بخش بازاریابی بگیرد، هدف وب‌سایت شما باید سخن گفتن با مشتری، جذب تبلیغ و کارهایی از قبیل بهینه‌سازی موتورهای جست‌وجو، هزینه تبلیغ و گرفتن سهمی بیشتر از بازار جست‌و‌جو باشد.

۳٫آیا شما در فروش از جایگاه بالایی برخوردار هستید؟

شما باید برای به دست آوردن جایگاهی بالا در گوگل تلاش کنید؛ مطمئن باشید که به خاطر همین چیزها است که مشتری هنگام خرید یک محصول یا سرویس به وب‌سایت شما سرمی زنند. در تجارت، به اصلاح به این روش‌ها

«buy terms»، « about terms» و «brand terms» گفته می‌شود.

«Buy terms» یعنی اینکه مشتری خیلی واضح خواهان دریافت خدماتی است که من ارائه می‌کنم.»، «about terms»؛ یعنی اینکه مشتری صرفا برای دریافت اطلاعات بیشتر به محصول و کالا دقت می‌کند. «brand terms» نیز به معنی اسم و نشان تجاری کالا است. اما بزرگترین اشتباهی که می‌کنیم این فکر است که جایگاه بالای اسم محصول شما در گوگل کافی است. چنین جایگاه بالایی تنها برای کسانی سودمند است که شما را از قبل می‌شناختند. مشتریان جدید تنها وقتی شما را خواهند شناخت که جایگاه بالای شما مربوط به کالا و خدمات شما باشد. بنابراین بهتر است تا یک صفحه وب‌سایت خود را به کالا و خدمات اختصاص دهید.

۴٫آیا وب‌سایت شما ویژگی‌های محصولات را نشان می‌دهد، ولی مزیت‌هایش را نه؟

ویژگی کالا یعنی کاری که محصول تولیدی شما انجام می‌دهد. مزیت کالا همان چیزی است که زندگی افراد را بهتر می‌کند. هنگام جست‌و‌جو، مردم دنبال راه‌حل مشکلات خود هستند. این جست‌و‌جو در مورد شما نیست، بلکه در مورد ویژگی منحصر کالاهای شما است. وب‌سایت شما باید دارای صفحه‌ای با این عنوان باشد: مشکل شما را ما می‌توانیم حل کنیم.

۵٫آیا وب‌سایت شما دارای شماره تلفنی است که به صورتی برجسته در هر صفحه قرارداده شده باشد؟

برای برقراری ارتباط، مشتریان و کاربران وب‌سایت خود را به زحمت نیندازید. شماره تماس خود را در هر صفحه قرار دهید. بهتر است شماره تلفن در قسمت بالا و گوشه سمت راست صفحه باشد.

۶٫آیا وب‌سایت شما برای تماس، دلیلی را در اختیار کاربر گذاشته است؟

در حالی که شماره تماس را در هر صفحه قرار می‌دهید، برای تماس نیز دلیلی به کاربر ارائه دهید. «دلیل تماس» باید ساده، آشکار و جذاب باشد. برای مثال، شماره ۵۵۵-۱۲۱۲ برای مشاوره رایگان است. چنین امکانی هیچ هزینه‌ای برای شما نخواهد داشت؛ اما باعث خواهد شد تا خواننده شماره را ثبت کند، فرم را دانلود کند یا به شما ایمیلی بزند.

۷٫اگر کارخانه شما محلی است، آیا شما مکان آن را بر روی نقشه مشخص کرده‌اید؟

مطمئن شوید که در وب‌سایت اطلاعات شما لیست شده است و لیست شما کامل است و دقیقا از همان اطلاعات استفاده می‌کنید که در صفحه «تماس با ما» مشخص شده است. این روزها مشتریان برای پیدا کردن ارائه‌دهندگان خدمات از اطلاعات همین سرویس استفاده می‌کنند.

  1. آیا هدف شما از ردیابی و جست‌وجو فروش کالا است؟

بازاریابی وب‌سایتی نوعی منحصر به فرد از بازاریابی است و افراد در وب‌سایت‌ها به دنبال هر چیزی هستند؛ اما اکثر کارخانه‌هایی که ما مشاهده می‌کنیم از این امکان برای ردیابی اهداف خود استفاده نمی‌کنند. در این حالت، شما قادر نخواهید بود که تیم و پول خود را کجا قرار دهید.

  1. می‌دانید چه چیزی بیشترین میزان سود سرمایه‌گذاری شما را رقم خواهد زد؟

آمار وب‌سایت شما در برگیرنده ثروتی در باره اطلاعات مشتری می‌باشد. این ثروت زمانی آغاز می‌شود که مردم چند کلمه را در مرورگرها تایپ می‌کنند و دنبال کالا و خدمات شما هستند. هنگامی که می‌دانید چه منابعی، کلیدواژه‌ها و صفحات وب‌سایتی برای کسب بیشترین سفارش‌های مناسب هستند، خواهید توانست به یک استراتژی مناسب برای استفاده از این فرصت‌ها دست یابید.

  1. آیا شما هر ماه در حال پیشرفت هستید؟

هر ماه تعداد مراجعه‌کنندگان واجد شرایط و درصد مراجعه‌کنندگانی را که با شما تماس می‌گیرند، افزایش دهید. اگر شما هر ماه به این کار ادامه دهید، خواهید توانست رقبای خود را شکست دهید. تمام این راهکارها درس‌هایی برای تغییر وب‌سایت به ماشینی است که بتواند برای شما سود و منفعت تولید کند؛ اما این مکانیزم از بالا شروع می‌شود.

اگر تا کنون شخصا تعهدی نسبت به موفقیت وب‌سایت خود نداشته‌اید، الان وقت آن است. این روزها بازاریابی در وب‌سایت به یک رقابت سنگین تبدیل شده است. به رقابت ادامه دهید. رقبای شما قصد دارند تا از جیب شما به منافع خود برسند. تخمین زده می‌شود که گوگل روزانه بیش از ۲۰۰ میلیون مراجعه‌کننده دارد. مردم نیز برای خرید به گوگل مراجعه می‌کنند. پس به وب‌سایت خود متعهد باشید و از این مزیت بیشترین سود را کسب کنید

مترجم: مهرداد واشقانی فراهانی*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۷
سلیم خلیلی

چگونه درآمد نامنظم خود را مدیریت کنید

سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۷ ق.ظ

چگونه درآمد نامنظم خود را مدیریت کنید

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

نویسنده: استیسی جانسون

منبع: CSM

بسیاری از افراد، به خصوص افراد خوداشتغال، درآمد ثابت ماهانه ندارند. اما تلاش برای تنظیم بودجه با دریافتی نامنظم، امکان‌پذیر است.

ساختن طرحی برای مدیریت بودجه، یعنی اینکه درآمدها و هزینه‌های تان را پیگیری کنید تا بتوانید برای رسیدن به اهدافتان پول بیشتری داشته باشید. چنین طرحی، از سه جزو لازم تشکیل شده است: هدف، برآورد هزینه‌ها و برآورد درآمد. اگر نتوانید درآمدتان را تخمین بزنید، نمی‌توانید برای آن برنامه‌ریزی کنید. باید گفت افراد زیادی هستند که چنین موقعیتی دارند، از مامورین فروشی که درآمدشان به صورت حق‌العمل کاری است، تا افرادی که خود اشتغال هستند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

وقتی می‌خواهید برای یک درآمد متغیر برنامه ریزی کنید، هیچ تکنیک ساده‌ای وجود ندارد که با استفاده از آن بتوانید مسائل غیرقابل پیش‌بینی را به طور دقیق پیش‌بینی کنید و هر چقدر درآمد شما تغییرپذیری بیشتری داشته باشد، این برنامه‌ریزی سخت‌تر خواهد بود. اگر نوسان درآمدی شما بین ۱۰ تا ۲۰ درصد است، چندان مهم نیست، اما درآمدهایی که نوسان بسیار زیادی دارند، مشکل‌زا هستند. درآمد سال ۲۰۰۹ من، نسبت به سال ۲۰۰۸ افزایش ۹۰ درصدی داشت که برای من کاملا غیرقابل پیش‌بینی بود. در سال ۲۰۱۲ نیز درآمدی دو برابر سال ۲۰۱۱ داشتم که باز هم برای من غافلگیرکننده بود. بنابراین، افرادی مثل من که درآمدهای کاملا پرنوسانی دارند، چه باید بکنند؟ برای برنامه‌ریزی مناسب، پیگیری سه مرحله زیر پیشنهاد می‌شود:

مرحله اول: ایجاد برنامه‌ای برای هزینه‌ها

برنامه ریزی بودجه خود را با چیزی شروع کنید که قابل تخمین زدن است؛ یعنی هزینه‌هایتان. بعد از اینکه برنامه را تنظیم کردید، هزینه‌ها را با استفاده از یک ابزار رایگان آنلاین به نام PowerWallet، دنبال کنید. برای استفاده از این ابزار، یک حساب رایگان باز کنید و اطلاعات حساب جاری بانکی تان را در آن وارد کنید. بعد از آن، سایت به صورت اتوماتیک هزینه‌های شما را پیگیری می‌کند و در فهرست مخارجی را که خودتان ایجاد کرده‌اید، قرار می‌دهد. تنها کاری که شما باید به صورت دستی انجام دهید، این است که میزان پولی را که خرج کرده اید، وارد کنید. این نرم افزار، بسیار سریع‌تر از وارد کردن دستی هزینه‌ها در ترازنامه‌ها عمل می‌کند و وقت کمتری از شما می‌گیرد.

مرحله دوم: درآمدتان را تخمین بزنید

همان طور که گفته شد، هیچ راهکار قطعی برای این برنامه ریزی وجود ندارد. اگر فکر می‌کنید درآمد امسال شما به درآمد سال قبل نزدیک است، خیلی ساده درآمد پارسال را به ۱۲ قسمت تقسیم کنید و دریابید که درآمد امسالتان چقدر خواهد بود. اگر به صورت واقع بینانه انتظار دارید درآمد امسال بیشتر یا کمتر باشد، مبلغ مورد نظر را طبق آن تنظیم کنید. اما اگر هیچ ایده‌ای در مورد میزان درآمد امسالتان ندارید، نمی‌توانید آن را بهانه‌ای برای معطل ماندن قرار دهید و هیچ کاری نکنید.

به یاد داشته باشید که هنگام تخمین زدن هزینه یا درآمد، مجاز به اشتباه کردن هستید. تنظیم بودجه مثل رژیم غذایی نیست که مجبور باشید خودتان را از برخی چیزها محروم کنید، بلکه هدف این است که تصمیم بگیرید چگونه منابع‌تان را همگام با خواسته‌هایتان تخصیص بدهید.

مرحله سوم: درآمد متغیرتان را ثابت کنید

آیا دوست دارید درآمد ثابت و منظمی داشته باشید تا بهتر بتوانید برای آن برنامه ریزی کنید؟ خودتان این درآمد ثابت را ایجاد کنید.

برای این کار دو حساب بانکی باز کنید: یک حساب جاری و یک حساب پس‌انداز. هر زمان پولی دریافت می‌کنید، آن را در حساب پس اندازتان ذخیره کنید. سپس هر دو هفته

(این بازه زمانی می‌تواند با توجه به برنامه زندگی یا میل شخصی شما تغییر کند و مثلا هر ماه یا هر هفته باشد) مبلغی را که برای حقوق ثابت خود در نظر گرفته‌اید، به حساب جاری منتقل کنید و آن را برای پرداخت هزینه هایتان یا سرمایه‌گذاری برای هدفتان خرج کنید.

ماه هایی که دریافتی خیلی زیادی دارید، پول بیشتری پس انداز می‌شود. زمانی هم که دریافتی بسیار کمی دارید، می‌توانید مبلغ مورد نظر را از پس اندازتان بردارید. در این‌صورت حقوق ماهانه شما ثابت باقی خواهد ماند.

اگر در پایان سال تراز پس‌انداز زیادی داشتید، آن را به ۱۲ قسمت تقسیم کنید و برای خودتان اضافه حقوق ماهانه‌ای در نظر بگیرید، اما اگر پس‌اندازتان کافی نبود، باید از حقوقتان کم کنید و در مورد هزینه‌هایتان تجدید نظری جدی داشته باشید تا بتوانید به تحقق اهدافتان کمک کنید.

کشف کردن مبلغ دقیق حقوقتان نیازمند زمان است، اما اگر درآمد پرنوسانی دارید، هیچ گاه به این مبلغ ثابت نمی‌رسید. البته موضوعاتی که در بالا گفته شد برای پیشرفت در کار است، نه رسیدن به کمال. حقیقت اینکه هزینه هایتان را زیر نظر می‌گیرید و برای رسیدن به هدف تلاش می‌کنید، این است که شانس رسیدن به موفقیت و نظارت بر پولتان را افزایش دهید.

چگونه بدهی مشتری را به موقع دریافت کنید

علاوه بر درآمد نامنظم، برخی افراد برای دریافت به موقع بدهی مشتریان خود مشکل دارند. برخی مشتریان بدهی خود را به موقع می‌پردازند، اما گاهی زمان زیادی طول می‌کشد که برای پرداخت بدهی اقدام کنند و این موضوع برنامه ریزی مالی را برای صاحبان کسب وکار مشکل می‌کند. از طرفی، برخی افراد می‌ترسند که اگر مشتری را در این مورد تحت فشار بگذارند، او را از دست می‌دهند و به بازاریابی خود صدمه می‌زنند.

راه حل ساده برای مواجهه با این‌گونه مشتریان این است که شرایط تشویقی را برای آنها به وجود آورید، مثلا برای مشتریانی که بدهی خود را ظرف مدت ۱۰ روز می‌پردازند، ۲ درصد تخفیف قایل شوید.

البته این روش برای همه کارآیی ندارد، اما سیاست «هویج» بهتر از رویکرد «چماق» برای مجبور کردن مشتری به پرداخت بدهی است

مترجم: مریم رضایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۷
سلیم خلیلی