دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

درس‌هایی برای کارآفرینان

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ق.ظ

درس‌هایی برای کارآفرینان

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

نویسنده: Michael Davis

صاحب کسب‌و‌کار بودن بسیار مسحورکننده است: شما رییس خود هستید، درآمد بالقوه شما نامحدود به نظر می‌رسد، می‌توانید هر زمان که می‌خواهید در محل کار حاضر شوید یا نه و بسیاری اختیارات دیگر. اگر شما یک ایده واقعا خاص دارید ممکن است بتوانید آن را به نتیجه برسانید.

اما آیا شما آنچه را که لازمه موفقیت در کارآفرینی هست دارید؟ پژوهش‌های قبلی نشان می‌دهد سطح تحصیلات، میزان توانایی مالی، تجربه‌های قبلی در این زمینه و ویژگی‌های ذاتی فرد می‌تواند در موفقیت یا عدم موفقیت نهایی در عرصه کارآفرینی موثر باشد. در این مقاله براساس تجربه‌هایی در زمینه راه‌اندازی دو شرکت، یک تور تابستانی و همچنین شناسایی فاکتورهای موثر دیگر که موجب می‌شود کسب‌وکار راه‌اندازی شده ورودی‌های باارزشی داشته‌باشد به ارائه نکاتی برای کارآفرینان پرداخته‌ام. این موارد به‌خصوص در شرایط دشوار اقتصادی قابل‌اجرا هستند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

۱- اول تحقیقات لازم را انجام دهید.

حواستان باشد چرخ را دوباره اختراع نکنید. روحیه کارآفرینی می‌خواهد چیز جدیدی را ابداع کند، اما اگر قبلا مشابه آن در بازار ارائه شده‌باشد، وقت، پول و تلاش شما به هدر رفته است. جک ولش، مدیر سابق شرکت GE می‌گوید: «اگر مزیت رقابتی ندارید وارد رقابت نشوید.» من نیز در این راستا قبل از راه‌اندازی شرکت تولیدکننده درهای اتوماتیک گاراژ تحقیقات دقیقی درمورد آنچه در بازار وجود دارد و آنچه مشتریان به آن نیاز دارند انجام دادم که منجر به طراحی محصولی منطبق بر نیازهای بازار شد.

۲- شناسایی افراد توانا در جریان مصاحبه‌ها‌ی شغلی

کارکنان یک شرکت بزرگ‌ترین دارایی آن محسوب می‌شوند، از این رو یافتن و استخدام افراد مستعد از دشوارترین اقدامات در راه‌اندازی شرکت است. از آنجا که فرآیند مصاحبه‌های شغلی معمولا با شرایطی که فرد در محیط کار با آن مواجه می‌شود بسیار متفاوت است، نظر اولیه‌ای که نسبت به یک فرد در مصاحبه شغلی به دست می‌آید، می‌تواند کاملا متفاوت با واقعیت باشد. «مالکوم گلدول» نویسنده پرفروش‌ترین کتاب مدیریتی در سال ۲۰۰۸ می‌گوید: «امروزه در بسیاری از صنایع معیارهای اولیه ای که براساس آنها فرد را استخدام می‌کنند با آنچه پس از استخدام از وی توقع دارند بسیار متفاوت است.»

برای مثال در ابتدای راه‌اندازی تور تابستانی یکی از اولین مصاحبه‌ها را با فردی انجام دادم که ظاهری نامرتب داشت و این‌گونه به نظر می‌آمد که نه می‌تواند با اطرافیان خوب ارتباط برقرار کند و نه تعامل موفقی با مشتریان داشته باشد، اما چون به نظر فرد تعلیم‌پذیری می‌آمد و در آن زمان کسب‌و‌کار نوپای من نیاز به نیروی کار داشت ناچار به استخدام او شدم. در جریان کار او نه تنها توانست ارتباط موثری با مشتریان برقرار کند بلکه دارای مهارت‌های مکانیکی ویژه‌ای بود که اگرچه در مصاحبه استخدامش فراموش کرده‌بود ذکر کند، اما کاملا متناسب با نیاز غیرمنتظره‌ای بود وتوانست در کار به ما کمک کند. به علاوه این فرد به یکی از باوجدان‌ترین و موفق‌ترین افراد در محیط کار تبدیل شد.

۳- توجه روزانه به میزان حاشیه سود شرکت

این موضوع یکی از اصول حیاتی برای تصمیم‌گیری‌های مالی یک شرکت است، به‌ویژه برای روزهای اولیه کسب‌و‌کار جدید که معمولا با موقعیت‌های دشوار اقتصادی همراه است. به زبان ساده، حاشیه سود برابر است با درآمد حاصل از فروش منهای هزینه‌های متغیر برای هر واحد ضرب ‌در تعداد کل واحدهای فروخته‌شده. حاشیه سود باید به اندازه کافی بزرگ باشد تا بتواند تمام هزینه‌های ثابت را پوشش دهد در غیر این صورت شرکت شما به زیان‌دهی می‌رسد. باتوجه به آنچه در نکته ۱ گفته‌شد، بخشی از فرآیند پژوهش باید شامل تخمین دقیق احتمال فروش هر واحد و همچنین برآورد دقیقی از هزینه‌های هر واحد باشد. اهمیت این موضوع در شرایط دشوار اقتصادی یا صنایع به‌شدت رقابتی بیشتر می‌شود. مهم نیست ایده شما چقدر خوب است، اگر روشی نباشد که با این ایده به سود مالی دست یافت پرداختن به آن اتلاف وقت و سرمایه است.

حاشیه‌ سود فایده دیگری نیز دارد، هر تصمیم‌گیری مالی که با صرف هزینه همراه است باید با این شاخص سنجیده‌شود. به‌صورت افراطی‌تر می‌توان گفت میزان هزینه‌ها مهم نیست اگر درآمد بالقوه حاصل از آن بیش از مخارج باشد. برای مثال اگر خرید تجهیزات گرانقیمت باعث می‌شود هزینه‌های متغیر در واحد تولید به‌طور موثری کاهش یابد، میزان حاشیه‌ سود حاصل از این اقدام هزینه صرف شده را توجیه می‌کند. در مورد تبلیغات نیز این‌گونه است یعنی اگر افزایش فروش پیش‌بینی شده حاصل از تبلیغات بیش از هزینه تبلیغات باشد اقدام به آن به‌صرفه است.

یک اخطار: در شرایط دشوار اقتصادی تمرکز بر کنترل و به حداقل رساندن هزینه‌ها آسان است. با این حال این کار می‌تواند پاسخی کاملا اشتباه به شرایط موجود باشد. خطوط تولید و کلیه بخش‌هایی که در حال زیان‌دهی هستند می‌توانند نقش مثبتی در ایجاد حاشیه سود داشته‌باشند و اگر حذف شوند وضع بدتر می‌شود؛ زیرا هزینه‌های ثابتی که به آنها اختصاص یافته همچنان باقی است و اکنون این هزینه‌ها باید توسط بخش‌ها و محصولات تولیدی کمتر پوشش داده‌شوند. توجه داشته باشید که قبل از هرگونه کاهش یا افزایش هزینه‌ای تاثیر آن را بر حاشیه‌ سود بررسی کنید.

۴- ممکن است زمان رسیدن به حضور تثبیت‌شده در بازار بیش از توقع شما به طول انجامد.

مهم نیست بر اساس اعتقاد خود کیفیت خدمات و محصولات‌تان را ارزیابی کنید، گاهی ظرفیت بازار با این اعتقاد سازگار نیست. حداقل در ابتدای ورود به بازار احتمال این اتفاق زیاد است. برای مثال می‌توان به صندلی‌های اداری تولید شده توسط هرمان‌میلر در شرکت Aeron اشاره کرد. این شرکت در طراحی محصولات خود تمام استانداردهای تولید صندلی‌های اداری در آن زمان را نقض کرده‌بود و پس از مطالعات گسترده در زمینه زیبایی‌شناسی موفق به تولید مدل جدیدی شده بود که در ابتدای ورود به بازار با مقاومت شدید خریداران مواجه شد؛ اما چون به درستی کار خود اطمینان داشت به تلاش ادامه داد و به موفقیت چشمگیری در فروش محصولات خود دست یافت.

مهم نیست محصولات و خدمات شما چقدر خوب باشد، به رسمیت شناخته شدن در بازار پروسه‌ای زمان‌بر است.

۵- زمان شما متعلق به خود شما نیست.

این درس در تضاد با یکی از دلایلی است که افراد مایل به راه‌اندازی کسب‌وکار هستند، اینکه آنها فکر می‌کنند در این صورت زمانشان در اختیار آنها است و می‌توانند هرگاه مایل هستند، در محل کار حاضر شوند؛ اما حداقل در ابتدا این‌گونه نیست. راه‌اندازی و ادامه یک کسب‌و‌کار کوچک نیز انجام وظایف بی‌پایانی را می‌طلبد مانند زمینه‌سازی گسترش کار، استخدام کارکنان، بازاریابی، مدیریت عملیات، رفع بحران‌های کوچک و بزرگ و… که روزانه به ۱۶ تا ۲۰ ساعت کار نیاز دارد. تا زمانی که کسب‌و‌کار شما به ثبات کافی برسد و شما توانایی مالی کافی برای استخدام مدیران و سپردن این وظایف به آنان را داشته‌باشید. یاد بگیرید استراحت کنید، در این روزهاغذاخوردن به صورت منظم و ورزش کردن کاری دشوار و اتلاف کننده وقت به‌نظر می‌رسد؛ اما فکر کردن و تصمیم‌گیری درست بدون استراحت و تغذیه خوب امکانپذیر نیست.

۶- اهمیت حیاتی بازاریابی

زمانی که کسب‌و‌کار به جایگاه نسبتا تثبیت‌شده‌ای در رقابت بازار رسید باید تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان درباره‌ویژگی‌های محصول یا خدمات شما و تفاوت یا برتری آن نسبت به سایر محصولات رقیب آگاه شوند. حدود ۹۰ درصد از محصولات جدید ارائه‌شده با شکست مواجه می‌شوند. زیرا خریداران درمورد میزان دوام آنها در رقابت با سایرین نگران هستند و منتظرند تا به پیشینه‌ای موفق دست‌یابند تا با استناد برآن به سمت استفاده از آن محصول جدید متمایل شوند. از طرفی وقتی افراد به استفاده از یک محصول عادت می‌کنند، حتی اگر کیفیت آن کمتر از محصول شما باشد، برایشان دشوار است که در کوتاه‌مدت عادت خود را تغییر دهند.

مثال موثر در این زمینه به راه‌اندازی تور‌های تابستانی برمی‌گردد، در ابتدای کار تصور من این بود که بزرگ‌ترین خطوط مسافرتی که بیش از ۵۰ درصد توریست‌های منطقه را جذب می‌کند مشتاقانه از همکاری با ما و افزودن یک گزینه جدید در لیست مسافرتی خود استقبال می‌کند؛ اما این‌گونه نشد و در فصل اول راه‌اندازی تور، تنها مشتریان ما مسافران مستقلی بودند که می‌خواستند تورهای جدید امتحان کنند و بقیه گردشگران ترجیح می‌دادند از خطوط گردشگری ذکر شده که شناخته شده بود استفاده کنند. در ماه‌های اولیه راه‌اندازی این کسب‌وکار بیشترین زمان ما صرف اندیشیدن تدابیری شد که کمپانی‌های بزرگ گردشگری را برای پذیرفتن همکاری ما در آینده متقاعد کند. در این راستا برای آگاهی دادن به آنها درمورد کار جدید خود و مشخصه‌های ممتاز آن از تمام تبلیغات رسانه‌ای ممکن استفاده کردیم، از تولید و پخش کتابچه‌ها و مجلات مسافرتی، پوسترها و بنرهای تبلیغاتی گرفته تا به نمایش گذاشتن تجهیزات و امکانات اقامتی خاص در هر محل و از این طریق موفق شدیم رقیبان خود را به‌گونه‌ای موثر از رده خارج کنیم.

اگرچه این روند برای کسب وکارهای مختلف متفاوت است؛ اما نکته مشترک این است که هرگز تسلیم نشوید و برای یافتن موثرترین روشی که می‌توانید به واسطه آن به بیشترین فروش محصولات خود دست یابید، تلاش کنید.

۷- هرگز نسبت به موقعیت‌ها و شانس‌های غیرمترقبه بی‌اعتنا نباشید.

گاهی کاملا بصورت غیره‌منتظره به مواردی ارزشمند برمی‌خورید که اصلا به دنبال آنها نبوده‌اید؛ اما می‌توانند تاثیراتی حیاتی بر شخص یا کسب‌و‌کار داشته باشند. «گلن لوپیز» در کتاب خود با نام «چهار مهارت برای ایجاد و حفظ فرصت‌های خوب در محل کار» ادعا می‌کند این فرصت‌ها تنها به صورت تصادفی رخ نمی‌دهد بلکه روش‌هایی برای ایجاد آنها وجود دارد که در کتاب خود به ذکر آنها می‌پردازد.

در تجارب من نیز گاهی اتفاقات غیرمترقبه‌ای رخ می‌داد که کسب‌و‌کار را از وقوع فاجعه‌ حفظ می‌کرد و فرصت‌های باورنکردنی را ایجاد می‌کرد. البته نمی‌توان این وقایع را جزئی از طرح یک کسب‌و‌کار به حساب آورد؛ اما اگر اتفاق بیفتند می‌توانند تاثیرات فوق‌العاده‌ای ایجاد کنند. پس برای دریافت آنها هوشیار باشید.

۸- پیش‌بینی‌های اولیه عملا بی‌فایده هستند.

برای سرمایه‌گذاری کسب‌و‌کار، آینده پر از ناشناخته‌ها است. با این حال در طرح‌های کسب‌و‌کار از داده‌های محاسبه‌شده‌ بسیاری برای توجیه هزینه‌های آینده استفاده می‌کنند.

برای مثال کوکاکولا بااستفاده از مطالعات گسترده اولیه اقدام به تولید محصولی کرد که بتواند در رقابت با پپسی پیروز شود؛ اما در این روند شکست خورد. از طرفی پیش‌بینی می‌شد رمان «کلبه» اولین نوشته William P در بهترین حالت به فروشی متوسط دست‌یابد؛ اما در ماه اول انتشار ۷۰ میلیون کپی از آن فروخته‌شد و برای ۷۰ هفته رتبه اول در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌ها در نیویورک‌تایمز را به خود اختصاص داد.

اگرچه داشتن یک طرح کسب‌و‌کار دقیق ضروری است و از آن برای متقاعد کردن خود و حامیان مالی برای اثبات اینکه سرمایه‌گذاری در نهایت به سوددهی می‌رسد استفاده می‌شود؛ اما در گام‌های نخستین راه‌اندازی کسب‌و‌کار از این طرح بیشتر به‌عنوان ابزاری با ارزش سازماندهی استفاده می‌شود نه برای پیش‌بینی نتایج دقیق حاصل از اقدامات سال اول کسب‌و‌کار.

۹- یافتن سرمایه‌ای که به واسطه آن کسب‌و‌کارهایی که پتانسیل موفقیت را دارند بتوانند سال‌های اولیه دشوار خود را پشت سر بگذارند.

داشتن توان مالی کافی یکی از فاکتورهای اثبات شده در ماندگاری یک کسب وکار است. معمولا گفته می‌شود «وقتی شما واقعا به پول احتیاج دارید هیچ بانکی را برای وام گرفتن از آن پیدا نمی‌کنید؛ اما وقتی نیازی به پول ندارید موقعیت‌های زیادی برای وام گرفتن برایتان فراهم می‌شود.» شما نیز ممکن است در روند کار خود با این موانع روبه‌رو شده‌باشید. در این راستا قرض گرفتن از دوستان و خانواده نیز گزینه مناسبی نیست، بهتر است آمادگی های لازم را قبل از مواجه شدن با چنین مشکلی در سال‌های اولیه راه‌اندازی کسب‌و‌کار به دست آورید. روبه‌رو شدن با این سوال که «واقعا چقدر به درستی ایده خود ایمان دارید؟» چیز عجیبی نیست. حدود ۵۰ درصد از کسب‌و‌کارهای جدید در پنج سال اولیه راه‌‌اندازی با شکست مواجه می‌شوند و دلیل اصلی آن نیز نداشتن سرمایه کافی برای عبور از دشواری‌های سال‌های اولیه و رسیدن به ثبات است.

۱۰- هرگاه امکان داشت برای یادآوری موفقیت‌های خود جشن بگیرید.

فارغ از اینکه معامله شما موفقیت‌آمیز بوده یا نه، باید شرایطی را فراهم کنید که خاطره‌های خوبی برایتان باقی بماند. ما در تور تابستانی اولین روزهایی را که به سود ۱۰۰۰ و ۳۰۰۰ دلاری رسیدیم را جشن گرفته و در آن از کارآمدترین کارکنان تجلیل کردیم، این روشی است که با آن می‌توان کارمندان را شاد و پربازده نگه‌داشت.

مترجم: نفیسه هاشم‌خانی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۰۶
سلیم خلیلی

ابعاد تعهد سازمانی

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ق.ظ

ابعاد تعهد سازمانی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

یکی از مباحث مطرح در رفتار سازمانی، موضوع تعهد سازمانی (organizational commitment) است که دارای بار ارزشی است و اندیشه لزوم ایجاد آن همواره به عنوان یکی از وظایف حوزه مدیریت منابع انسانی در سازمان‌ها مورد توجه بوده است.

عوامل موثر در تعهد کارکنان نسبت به سازمان، کارآمدی مصاحبه‌های استخدامی در بدو استخدام، نقش آموزش در ایجاد وحفظ تعهد کارکنان، استقرار فرآیندهای سیستمی با هدف ارزیابی مستمر میزان تعهد و… مواردی هستند که در این نوشتار به اجمال به آنها اشاره شده است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

«مایکل پورتر» تعهد سازمانی را پذیرش ارزش‌های آن ودرگیر شدن در سازمان تعریف می‌کند و معیارهای اندازه‌گیری آن را شامل انگیزه، تمایل جهت ادامه کار و پذیرش ارزش های سازمان می‌داند. صاحب‌نظر دیگری تعهد سازمانی را حمایت و پیوستگی عاطفی با اهداف و ارزش‌های یک سازمان به دور از ارزش‌های ابزاری آن و وسیله‌ای برای دستیابی به اهداف تعریف کرده است. در مجموع می‌توان گفت: تعهد سازمانی عبارت است از یک نگرش و تمایل درونی و قوی به ماندن در سازمان و تلاش در راستای انجام وظایف و اعتقاد به پذیرش ارزش‌ها واهداف سازمان، با این توضیح که ماهیت تعهد سازمانی، پیچیده ودارای ابعاد مختلفی است (تعهد نسبت به خود، سازمان، ارباب رجوع، و…) که طبیعتا نتایج پژوهش‌ها را از سازمانی به سازمان دیگر با در نظر گرفتن مجموعه عوامل انسانی، فرهنگی، اجتماعی و… می‌تواند متفاوت سازد.

مدل تعهد سازمانی «آلن و میر» با تفکیک تعهد عاطفی، تعهد هنجاری و تعهد مستمر، نقش هر یک را در تعهد سازمانی یادآور شده است. از نظر آنها، تعهد عاطفی، مجموعه تعلق خاطر به یک سازمان است که از طریق پذیرش ارزش‌های سازمانی و تمایل به ماندگاری به وجود می‌آید. تعهد هنجاری، احساس دین و الزام به ماندن در سازمان است و تعهد مستمر، مبتنی بر فعالیت در سازمان و عدم تمایل به ترک آن به دلیل هزینه‌ها و زیان‌هایی است که از ترک سازمان نصیب فرد می‌شود. صاحب‌نظران، عوامل متعددی را در تعهد سازمانی دخیل دانسته‌اند. براساس یکی از پژوهش‌های انجام شده، استقلال در سطح بالاتری از مسوولیت فرد و علاقه‌مندی به شغل و غیرتکراری بودن آن و سطح رضایت از بازده کاری خود و همچنین کسانی که از عدالت ارزشیابی بازده کار خود رضایت دارند، از تعهد سازمانی بیشتری برخوردارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی و ارزیابی قرار می‌دهد. امروز در سازمان‌های یادگیرنده به جای تقسیم کاردقیق، گرایش به روش‌هایی چون «توسعه شغلی» بیشتر است. چراکه نتیجه آن، گستردگی و معنادار بودن کار، تقویت احساس مسوولیت برای فرد و افزایش قابلیت انعطاف و خلاقیت جهت ایجاد تغییرات ضروری است. بنابراین تعهد بر اساس ماهیت خود، فرد را به سازمان پیوند می‌دهد و این پیوند احتمال ترک شغل را کاهش می‌دهد. ترک شغل افراد از جمله مواردی است که با عدم تعهد سازمانی همراه است.

آسیب‌شناسی جذب نیرو در سازمان، حکایت از آن دارد که درصدی از منابع انسانی جذب شده پس از طی مراحل استخدام و سپری کردن دوران کارآموزی (معمولا بین ۲-۱ سال)،با تحمیل هزینه‌های آموزش، نگهداشت و بهره‌مندی از مزایا و… به سازمان، آن را ترک می‌کنند.

یکی از دلایلی که در این خصوص قابل بررسی است، موضوع توجه به کارآیی آزمون‌ها و مصاحبه‌های استخدامی در تعیین حداقل‌های تعهد افراد نسبت به سازمان است. لذا ضروری است واحدهای مرتبط با جذب نیرو، نسبت به مفاد آزمون‌ها و مصاحبه‌های استخدامی تجدیدنظر کرده و بیش از پیش به مقوله تعهد افراد در قبال سازمان از طریق بسته‌های تخصصی سنجش و ارزشیابی به صورتی فرآیندی و جامع تر و کارآمدتر اقدام نمایند. امروزه در تعریف روانشناسی، صرفا به مطالعه رفتار قابل مشاهده اکتفا نمی‌گردد، بلکه به فرآیندهای ذهنی افراد نیز توجه می‌شود. بر همین اساس انتظار می‌رود که در بررسی عوامل مرتبط با تعهد سازمانی کارکنان، موضوعاتی مانند سطح توقعات، وجدان فردی و حرفه‌ای، نگرش فردی، جنبه‌های انگیزشی و… کارکنان موردسنجش قرار گیرند. به عنوان مثال، انگیزش که یکی از عمده‌ترین عوامل در سنجش تعهد سازمانی به شمار می‌رود، باید به گونه‌ای باشد که با ایجاد ارزش برای کار فرد، انتظار دریافت پاداش‌های متنوع ایجاد کند. نتایج مطالعات نشان می‌دهند که از رابطه بین مولفه‌های تعهد سازمانی، تناسب فرد باسازمان، خشنودی شغلی و فشارهای روانی ناشی از محیط کار، می‌توان برای کاهش تمایل به ترک شغل کارکنان به نحو شایسته‌ای استفاده کرد. بنابراین لازم است ماموریت، اهداف و ارزش‌های سازمان تبیین شود. بر اساس پژوهشی که طی سال‌های گذشته در دو پالایشگاه گازی کشور به عمل آمده است، مشخص گردیده که از بین مجموعه متغیرهای تعیین اولویت عوامل موثر در تعهد سازمانی، «درک و حمایت سازمانی»، قوی‌ترین رابطه مستقیم و مثبت را با تعهد سازمانی و تعهد عاطفی و هنجاری داشته است. به عبارت دیگر، تعهد کارکنان نسبت به سازمان و حمایت سازمان از کارکنان را می‌توان رابطه‌ای دو جانبه دانست. احساس عدالت سازمانی، یکی دیگر از متغیرهایی است که همبستگی نسبتا قوی با تعهد سازمانی نشان داده است. رابطه این متغیر بر اساس نتایج پژوهش با نظریه «برابری» مطابقت دارد: تعهد کارکنان در صورتی افزایش می‌یابد که در داده‌ها و ستاده‌های خود در سازمان احساس برابری کنند. همچنین نتایج نشان داده‌اند که «مشارکت سازمانی»، نیز تاثیر قابل توجهی بر تعهد عاطفی و هنجاری دارد. مشارکت سازمانی سبب افزایش کرامت فرد شده و در نهایت موجب تقویت تعهد سازمانی می‌گردد.

عمده عواملی که در ایجاد تعهد سازمانی نقش موثری دارند:

– استقلال نسبی جهت انجام کار و وظایف در محدوده اختیارات تعیین شده

– تاکید بر جنبه‌هایی که سبب ارزش اجتماعی و وجهه سازمان می‌گردد

– ایجاد فضای مناسب تشویق و قدردانی

– غنی‌سازی شغل

– ایجاد سیستم شایستگی با هدف ارزیابی صحیح کارکنان

– تفویض اختیار در سطح بالاتری از مسوولیت

– حذف موانع کاری از راه تجزیه و تحلیل سیستم‌ها وفرآیندها.

در پایان ذکر این نکته ضروری به نظر می‌رسد که ایجاد وحفظ تعهد سازمانی، یک امر مقطعی نبوده، بلکه باید در قالب یک فرآیند، به صورت مستمر و پویا مورد سنجش وارزیابی قرار گیرد.

*کارشناس ارشد مدیریت منابع انسانی

محمود زند *

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۱۶
سلیم خلیلی

روش‌هایی ساده برای تسلط بر سخنرانی

جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۴ ق.ظ

روش‌هایی ساده برای تسلط بر سخنرانی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: Openforum

یکی از متداول‌ترین دلایلی که هنگام سخنرانی در جلسات احساس نگرانی می کنیم این است که می‌ترسیم مطلبی را که آماده کرده‌ایم فراموش کنیم و با ریسک از دست دادن اعتبارمان مواجه شویم.

روشی که بسیاری افراد برای غلبه بر این هراس استفاده می‌کنند تهیه اسلایدهای Power point برای کمک به حافظه است. به هر حال، همه چیز به این سادگی نیست، زیرا هیچ چیز به اندازه‌ای که مخاطب ببیند در سخنرانی کاملا به اسلایدهای خود متکی هستید، اعتبار شما را زیر سوال نمی‌برد. سخنرانان با تجربه این توانایی را دارند که قبل از نشان دادن اسلاید به مخاطب، محتوای آن را اعلام کنند. آنها دست کم، ابزاری را که در دست دارند به خوبی می‌شناسند؛ بنابراین فقط لازم است نگاه کوتاهی به این اسلایدها بیندازند و بدانند که مطلب بعدی چیست. برای اینکه بتوانید این کار را انجام دهید، به تمرین‌های ساده‌ای برای ارتقای حافظه نیاز دارید تا مطالب سخنرانی خود را به خاطر بسپارید و در نتیجه استرستان را کم کنید.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

۱) از روش «کاخ ذهن» استفاده کنید

تحقیقات مربوط به توانایی مغز نشان داده اند که بین روشی که ما اتفاقی را به خاطر می‌سپاریم و فضایی که این اتفاق در آن روی داده، ارتباط عمیقی وجود دارد. به عبارت دیگر، ما چیزها را بر اساس موقعیت‌های مکانی به خاطر می‌سپاریم. این تکنیکی قدیمی برای تقویت حافظه است که از آن به عنوان «کاخ ذهن» نام برده می‌شود.

۲) از نقشه‌های ذهنی استفاده کنید

نقشه‌های ذهنی نمودارهایی هستند که با کمک آنها می توانید همه موضوعات سخنرانی خود را به جای اینکه به صورت لیست وار مشخص کنید، به شکلی بصری طرح‌بندی کنید. این کار کمک بزرگی برای تقویت حافظه است، چرا که تصویر آن شکل در مغز شما نقش می‌بندد و آسان‌تر از یک لیست خطی می‌توانید اطلاعات را بازیابی کنید، به خصوص اگر یادگیری بصری شما بهتر باشد؛ بنابراین سعی کنید به جای استفاده از روش‌های قدیمی یادداشت برداری، سخنرانی را از طریق یک نقشه ذهنی ارائه کنید.

۳) به تمرکز ۸ ثانیه ای اهمیت بدهید

کارشناسان امر تقویت حافظه می‌گویند ۸ ثانیه متوالی طول می‌کشد تا یک بخش اطلاعات توسط هیپوکامپ مغز پردازش شده و وارد حافظه شود، اطلاعات این گونه در مغز ما رمزنگاری می‌شوند. چگونه تلاش می‌کنید خود را برای یک سخنرانی آماده کنید؟ آیا برای انتقال اطلاعات از روی یادداشت‌ها به ذهنتان تمرکز دارید؟ یا عادت دارید با چک کردن ایمیل یا پاسخ دادن به تلفن در کارتان وقفه ایجاد کنید؟ قانون مهم «۸ ثانیه» را به یاد بیاورید و هنگام دریافت اطلاعات زمانی را در نظر بگیرید که در آن وقفه پیش نیاید. در این صورت نه تنها بهتر بر موضوع سخنرانی خود تسلط می یابید، بلکه مدت سخنرانی را هم به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌دهید.

۴) قانون تمرین ۲۰-۲۰-۲۰ را به کار بگیرید

چقدر وقت دارید سخنرانی خود را ارائه کنید؟ کارشناسان حافظه قانون ۲۰-۲۰-۲۰ را پیشنهاد می‌کنند که براساس آن هنگام تمرین می‌توانید جزئیات سخنرانی را به مدت ۲۰ دقیقه بررسی کنید و سپس همان متن را دو بار دیگر تکرار کنید.

۵) با صدای بلند تمرین کنید

محققان دریافته اند که حافظه با تکرار بلند کلمات ۱۰ درصد بیشتر فعال می‌شود. کل سخنرانی خود را ۵ یا ۶ بار با صدای بلند بگویید. با انجام این کار و افزایش اعتماد به نفس، نه تنها حافظه خود را در مورد موضوع تقویت می‌کنید، بلکه سخنرانی خود را از روخوانی صرف به مطلبی که از درون شما برخاسته، تبدیل می‌کنید.

۶) با موزیک تمرین کنید

موزیک ابزار موثری است که در حفظ کردن اطلاعات به ما کمک می‌کند. دکتر جورجی لوزانوف، روانشناسی است که روش خاصی برای آموزش زبان‌های خارجی ارائه داده است. در این روش از موزیک بی‌قاعده باروک برای آموزش زبان استفاده می‌شود. این نوع موزیک نیمکره چپ و راست مغز را با هم فعال می‌کند. فعالیت همزمان دو نیمکره، میزان حفظ اطلاعات را به حداکثر می‌رساند. به طوری که درصد حفظ کردن دانش‌آموزان به طور میانگین به ۹۲ درصد رسید. همین روش در آماده شدن برای سخنرانی نیز موثر است. در حالی که در بازگویی متن سخنرانی تمرین می‌کنید، از موزیک استفاده کنید تا درصد جذب و حفظ اطلاعات شما بیشتر شود.

۷) صدای خود را ضبط کنید

هنگام تمرین ارائه سخنرانی، صدای خود را ضبط کنید و سپس آن را برای خودتان پخش کنید. شنیدن بخش به بخش صدای خودتان هنگام سخنرانی، توانایی به خاطر سپاری موضوعات را بالا می برد؛ چون اکنون از راهکارهای بصری و شنیداری تقویت حافظه با هم استفاده می‌کنید.

۸) قبل از خواب تمرین کنید

دانشمندان عصب‌شناسی از ارتباط بین خواب و یادگیری و تقویت حافظه پرده برداشته‌اند. یافته‌های آنان نشان می دهد که خوابیدن، تثبیت آخرین اطلاعاتی را که سیستم حافظه شما قبل از خواب دریافت کرده، افزایش می‌دهد؛ بنابراین، اگر دقیقا قبل از خوابیدن متن سخنرانی را تکرار کنید، صبح که از خواب بیدار شوید، آسان‌تر آن را به یاد می‌آورید.

۹) حافظه فعال خود را ارتقا دهید

حافظه فعال، سیستمی در مغز انسان است که امکان حفظ موقت اطلاعات و اداره اطلاعات لازم برای وظایف پیچیده مانند تجزیه و تحلیل زبان، استدلال کردن و یادگیری مطالب جدید را به وجود می‌آورد. ارتقای حافظه فعال، کنترل توانایی ما را برای توجه کردن و به خاطر سپردن افزایش می‌دهد.

کارشناسان علم عصب‌شناسی معتقدند: حافظه فعال با تمرین زیاد تقویت می‌شود. در نهایت، به یاد داشته باشید که تنها خودتان از ایده‌هایی که قرار است در سخنرانی ارائه کنید، آگاهید. اگر هنگام سخنرانی موضوعی را فراموش کردید، به راحتی از آن بگذرید و مطمئن باشید که مخاطب نیز متوجه آن نخواهد شد.

بدانید در حال اجرای اپرا نیستید که مخاطب اشعار آن را حفظ باشد و آن را دنبال کند. اگر هم موضوع فراموش شده را در طول سخنرانی به یاد آوردید، به راحتی بگویید «نکته دیگری وجود دارد که باید اضافه کنم.» بنابراین به جای اینکه زمانتان را صرف نگران شدن کنید، از آن برای به کارگیری ابزارهای تقویت حافظه استفاده کنید.

مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۱۴
سلیم خلیلی

هنر چانه زنی

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ق.ظ

هنر چانه زنی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: HBS

بیایید تصور کنیم یک تاجر موفق در فرآیند خرید ویلای ساحلی کوچکی است. خریدار احتمالی مبلغ دست پایینی را پیشنهاد می‌کند. صاحب ویلا مبلغ بالایی را مطالبه می‌کند. هر دو طرف بسیار محتاطانه عمل می‌کنند و هر یک امیدوار است دیگری اشتباه کند. بعد از بارها بالا و پایین کردن، آنها بر سر قیمت مشخصی به توافق می‌رسند، اگرچه هر دو طرف می‌دانند که این قرارداد احتمالا به نفع طرف دیگر تمام شده است.

اکنون همان معامله، اما یک فرآیند متفاوت را تصور کنید، فرآیندی که در آن طرفین منافع خود را آشکارا از همان نقطه اول مشخص می‌کنند. فروشنده درمی‌یابد که خریدار قصد دارد از این ویلا فقط در تابستان‌ها استفاده کند. بنابراین در طول مذاکره توافق می‌کنند که فروشنده در فصل‌های دیگر از آن مراقبت کند. در این حالت دو طرف برنده هستند: فروشنده کمی پول اضافی می‌گیرد و این فرصت را دارد که زمان بیشتری در داخل کلبه صرف کند و خریدار دیگر نگران نگهداری از کلبه در زمستان نیست. راه‌حل‌های برد- برد این‌چنینی بیش از قراردادهای نقدی مستقیم به نفع دو طرف است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

در محافل دانشگاهی، روش اول معامله توزیعی نامیده می‌شود، در حالی که روش دوم معامله تلفیقی شناخته می‌شود. بحث در مورد اینکه کدام نوع استراتژی مذاکره بهتر است، از اوایل دهه ۸۰ شدت گرفته است. در آن زمان دو کتاب منتشر شد که بر جنبه‌های مختلف این مساله تمرکز کرده بودند. در کتاب «می توانید در مورد هر چیز چانه بزنید» هرب کوهن، روش قدیمی چانه‌زنی «بیشتر برای من، کمتر برای تو» را پیشنهاد داده، در حالی که در کتاب «چگونگی به توافق رسیدن»، روجر فیشر، استاد حقوق دانشگاه هاروارد و ویلیام اوری، از روشی دفاع کرده‌اند که می‌تواند به نفع دو طرف معامله باشد.

معامله تلفیقی فرآیندی است که در بیشتر دانشگاه‌های حرفه‌ای بر آن تاکید می‌شود. مایکل ویلر، استاد مدیریت دانشکده کسب و کار هاروارد، با تاکید بر این موضوع می‌گوید بسیاری از موقعیت‌ها که در ابتدا پیشنهادهای برد-باخت به نظر می‌رسند، در واقع می‌توانند به فرصتی برای سود دو طرفه تبدیل شوند. اما وی در عین حال که از رویکرد سود محور دفاع می‌کند، هشدار می‌دهد که این رویکرد محدودیت‌های خودش را دارد. «تصور اینکه سهم هر کس به طور نامحدودی افزایش پیدا می‌کند، غیرواقعی است. مهم این است که تعیین شود هر کس چه سهمی خواهد داشت.»

به گفته ویلر، هنر مذاکره یعنی اینکه بتوان همزمان ارزشی را ایجاد و مطالبه کرد، درست مثل اینکه همزمان دو خودرو مختلف را هدایت کنید. از یک طرف، اگر به دنبال منافع دوجانبه نباشیم، نمی‌توانیم ارزش دوجانبه ایجاد کنیم. اما از طرف دیگر، اگر دست خود را رو کنیم و طرف مقابل این کار را نکند، با ریسک از دست دادن کل سهم‌مان مواجه می‌شویم.

وی می‌گوید مذاکره‌کنندگان برای این که نقش موثری داشته باشند، باید در هر دو شیوه مذاکره مهارت داشته باشند.

مذاکره ماهرانه وقتی شروع می‌شود که بدانید چه زمانی باید خود را کنار بکشید تا بتوانید از پذیرش شرایط غیرمنطقی در معامله دوری کنید. همچنین باید حواستان باشد اگر بر شرایط خود قاطعانه پافشاری ‌کنید، طرف مقابل تا کجا به مذاکره ادامه می‌دهد. ممکن است تحلیل‌های دقیق نشان دهند که طرف مقابل به این معامله بیشتر از شما نیاز داشته باشد. در این صورت، باید عوامل روانشناسی را مدنظر قرار دهید. مثلا به جای اینکه روی تقاضاهای طرف مقابل متوقف شوید، قدرت چانه‌زنی بر سر یک قیمت ایده‌آل را داشته باشید.

در کلاس درس، ویلر گزینه استراتژیک اصلی را به دانشجویان یادآوری می‌کند: ارزیابی اینکه چه زمانی باید روی تقسیم بندی سهم دو طرف متمرکز شوید و چه زمانی باید سهم خودتان را افزایش دهید. «گاهی اوقات داشتن ۷۰ درصد از کیک کوچک‌تر ممکن است بهتر از داشتن ۵۰ درصد کیک بزرگ‌تر باشد.» همچنین ویلر از دانشجویان می‌خواهد مسائل اخلاقی را که ناگزیر به مذاکره مربوط می‌شود، بسنجند. تسلط داشتن بر جنبه توزیعی فرآیند معامله باعث می‌شود افراد با مساله عدالت روبه‌رو شوند. «چقدر به طرف مقابل بدهکار می‌شویم؟ آیا در این باره قانون سفت و سختی وجود دارد یا قانون از موردی به مورد دیگر فرق می‌کند؟»

به مثال اول مقاله که در آن دو نفر بر سر خرید ویلای ساحلی مذاکره می‌کردند، برگردید. اگر مالک به دلیل اینکه شغل خود را از دست داده قصد فروش داشته باشد و خریدار هم به طور اتفاقی بیل گیتس یا مارک زوکربرگ باشد، چه اتفاقی می‌افتد؟ مذاکره‌کنندگان در دنیای واقعی هر زمان که پای معامله می‌روند، با مسائل استراتژیک و اخلاقی روبه رو می‌شوند. «شهرت و اعتبار در نهایت اهمیت می‌یابد. وقتی در آینه نگاه می‌کنیم، آنچه در مورد خودمان فکر می‌کنیم اهمیت بیشتری دارد. وقتی طرف‌های معامله از چانه‌زنی صرف فراتر می‌روند و قادرند ارزش محسوسی ایجاد کنند، ممکن است تمایل داشته باشند به نتایجی برسند که با ارزش‌های شخصی یکدیگر هماهنگ باشد.»

مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۰۰
سلیم خلیلی

پیش از شراکت، به چه نکاتی توجه کنیم

چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۵۷ ق.ظ

پیش از شراکت، به چه نکاتی توجه کنیم

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

نویسنده: بری ملتز

نوشتن قرارداد پیش از ازدواج شهرت و وجهه خوبی ندارد. اما در دنیای تجارت عقل حکم می‌کند که از ابتدای تلاش برای ایجاد توافق در رابطه،همه چیز را مکتوب کرد. بهتر است هنگامی که شرکت هنوز سود چندانی ندارد و طرفین هنوز با مشکلات مواجه نشده‌اند، توافقات انجام شوند، نه زمانی که تجارت تا حد یک سرمایه‌گذاری واقعی گسترش یافته و به سودآوری رسیده است.

اینها مناسباتی هستند که باید هنگام به‌وجودآمدن شراکت به عنوان سند در قرارداد ذکر شوند:

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

  1. مسوولیت‌های داخل شرکت را بخش به بخش تقسیم و تفکیک کنید. برای هر یک از شرکا،شرح وظایفش را با جزئیات بنویسید. تصمیم گرفتن برای اینکه چه کسی حساب درآمد روزانه راداشته باشد، اهمیت ویژه‌ای دارد. تصمیم بگیرید که چه کسی برای کارمندان و دنیای خارج، چهره (وجهه) شرکت باشد.
  2. طراحی نمودار سازمانی. شاید در ابتدا مسخره به نظر برسد، اما برای اینکه بیایند کارمندان برای کدام بخش مناسبند و باید به کدام یک از شرکا گزارش کار بدهند، برنامه داشته باشید.

هر کارمند تنها می‌تواند یک رییس داشته باشد. اتخاذ تصمیمات تاکتیکی و مدبرانه در یک هیات متشکل از مدیران، کارمندان را گیج می‌کند و هرگز کارآیی آنها را به حد اعلا نمی‌رساند. در اغلب شرکت‌های موفق تنها یک مدیرعامل وجود دارد، پس تصمیم بگیرید چه کسی این وظیفه را به عهده بگیرد. به یاد داشته باشید که مدیرعامل همچنان به هیات‌مدیره – که معمولا متشکل از شرکاست وتصمیمات مهم در آنجا اتخاذ می‌شود – جواب پس می‌دهد.

  1. تعیین کنید که تصمیمات کلیدی در چه زمانی گرفته شوند آیا توافق صددرصد عموم لازم است؟ آیا تصمیمات کلیدی باید خلق الساعه گرفته شوند یا در جلسات سازمان یافته، برنامه‌ریزی شوند؟ بهترین حالت این است که مجموعه‌ای از قوانین ساده برای کسانی که تصمیمات کلیدی را وضع می‌کنند، موجود باشد.این قوانین ممکن است شامل استخدام، انگیزش کارمندان، تعهدات سرمایه یا ابتکارات عمده در تولید محصول باشد.
  2. اتخاذ تصمیمات لازم برای زمانی که یکی از شرکا بخواهد شرکت را ترک کند. اگر یکی از شرکا بخواهد سهم خود را بفروشد، باید روند مشخصی برای این کار وجود داشته باشد. اینکه ارزش سهام چگونه تعیین می‌شود و چه کسی می‌تواند آن را بخرد؟ معمولا شرکا بر ارزش سهام از پیش تعیین شده‌ای، توافق می‌کنند یا از یک شخص بی‌طرف (میانجی) خارج از شرکت کمک می‌گیرند.
  3. اگر یکی از شرکا به ناچارنتواند فعالیت کند یا فوت کند،چه باید کرد؟ مسلما کسی دوست ندارد از ابتدا به این مسائل فکر کند، اما واقعیت دارند و ممکن است اتفاق بیفتند. اگر یکی از شرکا فوت کند یا دیگر فعالیت نکند، با مشکلات زیادی روبه‌رو خواهید شد. باید از ابتدا تصمیمات لازم برای رویارویی با چنین اتفاقاتی گرفته شود. باید در نظر گرفت سهام او چه می‌شود؟ آیا تغییری در آن حاصل می‌شود؟ ارزش سهام در چه مدت زمانی باید پرداخت (توزیع) شود؟ آیا شریکی که جدا شده می‌تواند سهام خود را تا زمانی که شریک سابقش احیانا سهامدار جدیدی پیدا کند، نگه دارد؟

پس از اینکه تمام اینها را در قرارداد ذکر کردید، برای اطمینان از اینکه شراکت روند مطلوبی خواهد داشت، بررسی کنید که آیا شرکا می‌توانند با یکدیگر کار کنند و از این قوانین تبعیت کنند؟

  1. ییاموزید چگونه برخورد کنید. شراکت را همچون ازدواج تلقی کنید. هرگز اجازه ندهید یک اختلاف بیشتر از ۲۴ ساعت طول بکشد. رضایت عموم همیشه حاصل نمی‌شود، اما عقاید (مختلف) باید بین شرکا به بحث گذاشته شوند. این نوع از ارتباط در نهایت نتیجه بهتری خواهد داشت.
  2. هرگز کارمندان دیگر را درگیر مشاجره نکنید. هرگز در مشاجره و نزاع بین شرکا، کارمندان را گرونگیرید. هرگز شریکتان را نزد کارمندان بی‌اعتبار نکنید. هیچ‌وقت در مشاجره‌ای که مربوط به مسائل بین شرکا است، از کارمندان کمک نخواهید. این کار فقط باعث خراب شدن روابط در هر دو طرف می‌شود.
  3. وقتی تصمیمی گرفته شد، دست به کار شوید. شرکا می‌توانند با هم مخالف باشند، اما زمانی که تصمیمی اتخاذ شد، تمامی گروه‌ها (اشخاص) باید دست به کار شوند تا تصمیم عملی شود. مجال دادن به تردید‌ها هرگز ثمربخش و مفید نیست.

۹٫در گروه «من» وجود ندارد. شرکا باید یاد بگیرند کاری را انجام دهند که در طولانی مدت برای شرکت و شراکت‌شان بهترین باشد و تنها بر آنچه در زمان حال برای خود یا موقعیت حرفه‌ای شان مفید است، تمرکز نکنند. برای اینکه این اتفاق بیفتد، لازم است که اهداف شرکت به وضوح بیان و به روز شوند. شرکا باید درباره چگونگی انطباق اهداف شخصی شان بر اهداف شرکت بحث و تبادل نظر کنند.

  1. به توانایی‌های هر یک از شرکا توجه کنید. اطلاع از توانایی‌های گوناگون شرکا واینکه این توانایی‌ها چگونه در مجموع نیازهای شرکت را تامین می‌کنند، گام مهمی است برای درک اینکه هر یک از اشخاص چه جایگاهی در این کل دارند و کجای کار را می‌گیرند. درباره مهارت‌های هر یک از شرکا و اینکه چگونه تک‌تک این مهارت‌ها باعث بهتر شدن شرکت می‌شوند، بحث و گفت‌وگو کنید.

آیا شما شراکت موفقی داشته‌اید؟ بدبیاری چطور؟ چه اقداماتی انجام داده‌اید؟

مترجم: عاطفه عبادی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۰۹:۵۷
سلیم خلیلی

مدیریت تعارض و مذاکره

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ق.ظ

مدیریت تعارض و مذاکره

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

دیدگاه‌های متفاوتی در مورد تعارض وجود دارد و محققان در مورد آن پژوهش‌های زیادی انجام داده‌اند تا بتوانند راهنمایی‌های خوبی برای مدیران اجرایی فراهم کنند. هر چند که هنوز باید در جوامع مختلف پژوهش‌های مربوط انجام گیرد. در یک پژوهش از مدیران خواسته شده است که مهم‌ترین عامل موثر در موفقیت خود را بیان کنند، اکثریت بیان داشته‌اند که توانایی برخورد با تعارض مهم‌ترین نقش را در موفقیت آنان داشته است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

روان‌شناسان بیشتر تضادهای درونی و جامعه‌شناسان بیشتر به جنبه اجتماعی تعارض یعنی تضادهای میان افراد و گروه‌ها پرداخته‌اند. نظریه‌پردازان مدیریت بیشتر به تعارض‌های میان‌فردی و میان‌گروهی پرداخته‌اند. صاحبنظران معانی مختلفی از آن در ذهن دارند. ممکن است در جایی تعارض به عنوان عدم‌توافق بین افراد و گروه‌ها موردنظر باشد یا ممکن است که رقابت و هم‌چشمی از این مفهوم مستفاد شود. بعضی‌ها مخالفت را تعارض می‌نامند و منشأ آن را کمیابی منابع، موقعیت اجتماعی و قدرت متفاوت می‌دانند. تعارض وضعیتی است که در آن دو یا چند نفر درباره موضوع‌های اساسی مربوط به سازمان با هم توافق ندارند. تعارض به عدم‌توافق، مخالفت یا کشمکش میان دو یا چند نفر یا گروه اشاره دارد. تعارض وضعیتی است که در آن یک طرف (فرد یا گروه) درمی‌یابد که منافعش با مخالفت یا واکنش منفی طرف دیگر مواجه شده است. موضوع‌های مشترک در تعاریف تعارض عبارتند از: مخالفت، کمیابی‌منابع، ناسازگاری منافع با هدف‌های دو یا چند ذی‌نفع. منابع مانند امکانات سازمانی، قدرت یا هر چیز دیگر محدودند و کمیابی آنها موجبات مانع‌تراشی افراد را فراهم می‌آورد. افراد و گروه‌ها هنگامی با یکدیگر مخالفت می‌کنند که یکی مانع دستیابی دیگری به هدف باشد. به همین ترتیب یکی از تعاریف در مورد تعارض شدید به شرح زیر است: تعارض وضعیتی است که در آن تلاش عمدی شخص الف برای خنثی‌سازی تلاش‌های شخص ب از طریق نوعی مانع‌تراشی مشهود باشد تا به هدف‌های خود برسد. نکته‌ای که در مورد تعارض بسیار مهم است اینکه وجود یا فقدان تعارض به ادراک افراد بستگی دارد. گاهی تعارض‌های ادراک‌شده ممکن است واقعی نباشند و از این رو بسیاری از وضعیت‌هایی که تعارض‌آمیز توصیف می‌شود، تعارض‌آمیز نیستند و همچنین ممکن است گاهی افراد و گروه‌های درگیر با یکدیگر وجود تعارض را میان خود احساس نکنند یا دیگران چنین احساسی داشته باشند. به همین ترتیب گفته می‌شود که وجود تعارض به ادراک افراد بستگی دارد.

تکامل نگرش نسبت به تعارض

نوع نگاه به تعارض در کشورها و سازمان‌های مختلف به دلیل شرایط فرهنگی متفاوت، یکسان نیست؛ اما به طور کلی دو نوع نگرش در مورد تعارض وجود دارد که عبارتند از: نگرش منفی یا سنتی و نگرش مثبت یا جدید، اما آنچه در همه کتاب‌ها و تحقیقات به آن اشاره شده است این است که یک رشد و تکامل نسبی در همه جوامع نسبت به تعارض مشاهده می‌شود. یعنی اگر ما نگرش سنتی و جدید را در دو طرف یک محور قرار دهیم، در‌ آن سازمان‌هایی که نگرش سنتی وجود داشته است بیشتر به سمت تعادل و نگرش نوین روی آورده‌اند و در سازمان‌هایی که تعارض شدید حاکم بوده است، به شیوه‌هایی که همکاری و هماهنگی را بیشتر نشان می‌دهد مطرح شده است.

نگرش سنتی

این نگرش به تعارض به اوایل قرن بیستم برمی‌گردد و اساس این دیدگاه بر این فرض گذاشته شده است که تعارض بد است و هیچ تضادی نباید در سازمان باشد. چون سازمان یک مجموعه هماهنگ و منسجم است و برای یک هدف مشترک ایجاد شده است. صاحب نظران کلاسیک مدیریت معتقدند که تعارض غیرطبیعی و نامناسب است، موجب ویرانی گروه می‌شود و در نهایت اقتدار مدیریت را تهدید می‌کند. در این دیدگاه تعارض بار منفی دارد و باید تحت کنترل قرار گیرد. بنابراین، تعارض مساله‌ای قابل اجتناب شناخته می‌شود و می‌توان از آن جلوگیری کرد. این باور وجود دارد که تعارض توسط مساله‌سازها و هرج و مرج طلب‌ها پدید می‌آید. برای کنترل آن باید از شکل‌های قانونی مانند آیین‌نامه‌ها، روش‌های گزینشی و مانند آن استفاده کرد. بعد از مدتی بعضی نظریه‌پردازان که دیدگاه روابط انسانی را مطرح کرده‌اند، تعارض را در گروه‌ها و سازمان‌ها یک امر طبیعی و اجتناب‌ناپذیر دانسته و از بین بردن آن را غیرممکن دانستند. آنها معتقد نبودند که تعارض الزاما منفی است و حتی می‌تواند برای گروه و عملکرد آن مفید هم باشد؛ زیرا باعث توسعه خلاقیت می‌شود. بنابراین، نظریه‌پردازان روابط انسانی تا حدی از دیدگاه منفی بودن تعارض دور شدند و سعی کردند بیان کنند که می‌توان از وجود تعارض نیز استفاده کرد. البته مکتب روابط انسانی از آن جایی که به هماهنگی، همکاری، مدیریت مشارکتی و ارتباطات تاکید زیاد دارد و سازمان را به مثابه یک خانواده می‌پندارد، همواره برای ایجاد تعارض شدید انتقاد دارد. به طوری که التون مایو از بنیانگذاران مکتب روابط انسانی تعارض سازمانی را یک بیماری اجتماعی می‌داند.

نگرش نوین

نگرش افرادی که نسبت به تعارض دیدگاه مثبت دارند، درست در مقابل مفروضات دیدگاه سنتی قرار می‌گیرد. این نگرش فرض می‌کند که:

  1. تعارض اجتناب‌ناپذیر است؛
  2. عوامل زیادی از قبیل شخصیت‌های متفاوت، ساختار سازمانی، ماهیت مشاغل و کارها در ایجاد آن نقش دارند؛
  3. تعارض متعادل باعث توسعه خلاقیت، نوآوری و تغییر در سازمان می‌شود؛
  4. وظیفه مدیریت آن است که تعارض را در یک حد موثر و کارساز در سازمان نگه دارد. بنابراین این دیدگاه با وسعت نظر بیشتری به تعارض می‌نگرد، تعارض نه تنها اجتناب‌ناپذیر است، بلکه وجود آن می‌تواند برای سازمان موثر هم باشد؛ زیرا باعث پویایی در گروه‌ها و توسعه گفت‌وگو و مباحثه و یادگیری می‌شود. بعضی از نظریه‌پردازان جدید سازمان و مدیریت بر نقش موثر تعارض بیشتر تاکید داشته‌اند. آنچه مسلم است تعارض می‌تواند نقش موثر داشته باشد و نیز در صورتی که تعارض شدید باشد نقش منفی در عملکرد سازمانی و رفتار کارکنان دارد. دانشمندان از جمله رابینز معتقد است که تعارض را مطلقا خوب یا بد دانستن ناصواب و ساده‌اندیشانه است. خوب بودن یا مخل بودن تعارض به میزان و نقش آن در عملکرد بستگی دارد.

منبع: کتاب مدیریت رفتار سازمانی پیشرفته – نویسنده: دکتر حسن زارعی‌متین

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۴ ، ۰۹:۴۶
سلیم خلیلی

چرا استراتژی‌های خوب شکست می‌خورند

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ق.ظ

چرا استراتژی‌های خوب شکست می‌خورند

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

کاستی‌های یک استراتژی بد معمولا به وضوح نمایان است یا حداقل در نگاهی به گذشته قابل شناسایی هستند. با این حال گاهی استراتژی‌های خوب نیز با شکست مواجه می‌شوند و زمانی که این اتفاق می‌افتد شناسایی علل شکست بسیار مشکل است. با وجود اهمیت روشن برنامه‌ریزی و اجرای مناسب، هنوز تعداد نسبتا کمی از اندیشمندان حوزه مدیریت بر روی فرآیندها و راهبردهای مناسب برای اثربخشی یک استراتژی تمرکز کرده‌اند.

در این باره استاد مدیریت دانشگاه وارتون یعنی پروفسور هربینیاک می‌گوید: مدیران اجرایی آموزش دیده در این زمینه، درباره اینکه چگونه برنامه‌ریزی کنند مطالب زیادی می‌دانند در حالی که اطلاعات زیادی در مورد نحوه اجرای این برنامه‌ها ندارند. اگرچه آنها مدیران خوبی هستند، در گذر زمان آنها باید از طریق برخورد با سختی‌ها و کسب تجارب آموزش ببینند، و این به این معنی است که آنها اشتباهات زیادی را مرتکب می‌شوند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

این فقدان تخصص در اجرا می‌تواند پیامدهای بسیار جدی به دنبال داشته باشد. در مطالعه اخیر روی مدیران ارشد اجرایی ۱۹۷ کمپانی که توسط یک شرکت مشاوره مدیریت به نام ماراکن انجام شد، گفته شده است که تنها ۶۳ درصد از نتایج مورد انتظار برنامه‌های استراتژیک، به درستی به دست آمده است. مایکل مانکین، یکی از شرکای مدیریتی ماراکن در سان فرانسیسکو می‌گوید که شکاف بین انتظارات و عملکرد، نتیجه عدم موفقیت در اجرای موثر استراتژی یک شرکت است.

بنابراین آیا می‌توان راهکارهای اجرایی را بهتر آموزش داد؟ هربینیاک می‌گوید: «به نظر من شما حداقل می‌توانید افراد را از عوامل کلیدی آگاه سازید، اگر افراد بدانند عوامل کلیدی چه مواردی هستند، آنها خواهند دانست تا به دنبال چه چیزی باشند و به چه سوالاتی پاسخ دهند».

نقایص همگام‌سازی ضعیف

یکی از مهم ترین دلایل انحراف اجرای یک استراتژی، تغییر تمرکز آن طی زمان است. تلاش HP برای رقابت با کامپیوترهای شخصی Dell در فروش، یکی از مثال‌های کلاسیک تغییر آرمان است که عبارت است از: رقابت در قیمت در یک هفته، خدمات در هفته بعدی، و تلاش برای فروش از طریق کانال‌های پرهزینه و نامناسب. که نتیجه این رویکردهای اشتباه آن بود که کارلی فیورینا مدیرعامل HP شغلش را از دست داد و HP هنوز باید با برخی مشکلات استراتژیک کلیدی دست و پنجه‌نرم کند.

اولین گام در اجرای صحیح یک استراتژی این است که مساله به درستی تعریف شود. ریچارد استیل، یکی از شرکای ماراکن در نیویورک می‌گوید: چالش اجرا عمدتا در مورد موضوع همگام‌سازی است. مانند تحویل محصول مناسب، به مشتری مناسب، و در زمان مناسب. همگام‌سازی به دلایل مختلفی دشوار است، از جمله این واقعیت که «امروزه هر کمپانی بزرگی محصولات متنوعی را به مشتریان مختلفی در مناطق جغرافیایی مختلف عرضه می‌کند». برای مثال یک تولیدکننده منطقه‌ای در اروپا را در نظر بگیرید که در پیکربندی ۱۵ زنجیره تامین مختلف درگیر است و همزمان باید بازارهای ۱۵ کشور مختلف را نیز شناسایی کند. از چنین منظری مشخصا همگام‌سازی کاری بس دشوار است.

مثال کلاسیک دیگری از عدم تطابق زمانی یا همگام‌سازی شرکت خطوط هوایی TED است، به طوری که این شرکت در تلاش بود تا یک شرکت فرعی برای رقابت در برابر شرکت‌های تازه وارد ایجاد کند. البته این ایده مناسبی بود تا زمانی که TED درصدد برآمد تا از این استراتژی برای شرکت‌های کهنه‌کار استفاده کند که این دلیل عمده از دست دادن بازارشان در برابر خطوط هوایی با هزینه پایین بود.

در برخی مواقع طرح‌ها به سادگی با شکست مواجه می‌شوند، زیرا مسوولان اجرای طرح با افراد درگیر در اجرای طرح تعاملی ندارند. پروفسور هربینیاک در این‌باره می‌گوید: «وقتی در شرکت یک طرح استراتژیک عمده توسعه داده می‌شود به همفکری و مشورت می‌پردازم و پس از گذشت یک یا دو ماه بعد به سطوح پایینی سازمان می‌روم و از افراد می‌پرسم که مشغول انجام چه کاری هستند، ولی آنها حتی یک کلمه در مورد طرح استراتژیک نشنیده‌اند».

گاهی شکست استراتژی‌ها به خاطر این است که افراد در مقابل تغییرات مقاومت می‌کنند. برای مثال، ممکن است که شعب مرکزی استانداردهای بیشتری را در مورد محصول بخواهند، در حالی که یک مدیر اجرایی بازاریابی محلی با این ایده مخالف باشد.

در برخی موارد، ممکن است که دلایل خوبی برای مقاومت وجود داشته باشد. یا ممکن است یک استراتژی در بالاترین سطح معقول به نظر برسد، ولی تاثیر آن بر کل سازمان به طور کامل در نظر گرفته نشده باشد. برای مثال، فرض کنید که یک استراتژی برای رشد یک برند در سرتاسر سازمان ترتیب داده شود، در حالی که منابع را از برند دیگری در سازمان می‌گیرد. چنین چیزی ممکن است در یکی از بازارهای کمپانی معنی دار باشد و در دیگر جاها منجر به عدم رشد موثر شود. ریچارد استیل می‌گوید: «طبیعت انسان خواهد گفت من به دنبال هماهنگی با شما نیستم، من در جایی که شما می‌خواهید پولی خرج نمی‌کنم و می‌خواهم که مقابله کنم. این کاری است که طبیعت بشری انجام می‌دهد».

عوامل فرهنگی نیز می‌توانند مانع اجرای موفق یک استراتژی شوند. در برخی موارد، کمپانی‌ها سعی می‌کنند تا از یک استراتژی آزمون و خطا استفاده کنند در حالی که آنها این واقعیت را در نظر نگرفته‌اند که آنها در بازارهایی فعالیت می‌کنند که به رویکرد متفاوتی نیاز دارد. برای مثال، در زمانی که کمپانی وال‌مارت برای اولین بار به برزیل وارد شد، سعی داشت تا ضوابطی را با تامین کنندگان ایجاد کند که در آمریکا وجود داشت. در چنین شرایطی تامین‌کنندگان از قبول این شرایط خودداری کردند و بنابراین، کمپانی مجبور شد استراتژی اش را مورد بازبینی قرار دهد.

عوامل درون فرهنگی نیز ممکن است باعث وقوع برخی مشکلات شوند. ریچارد استیل به این نکته اشاره می‌کند که خریداران و تجار معمولا در یک چرخه دوساله از برندی به برند دیگر می‌روند. در همین زمان، مدیران اجرایی عملیات با یک سرعت کمتر و استوارتر و در یک چرخه پنج ساله پیش می‌روند. چنین اختلافی به هر دوی آنها چشم انداز‌های متفاوتی از گذشته و آینده سازمان می‌دهد.

با این وجود، بزرگ‌ترین عامل شکست یک استراتژی می‌تواند بی‌توجهی مدیر اجرایی باشد. وقتی طرحی مورد تصمیم‌گیری قرار گرفته می‌شود، به شکل غافلگیر کننده‌ای سطح کمی از پیگیری برای تضمین اینکه طرح به اجرا می‌رسد وجود دارد.

کمتر از ۱۵ درصد کمپانی‌ها به طور منظم پیگر این هستند که چگونه طرحشان را اجرا می‌کنند در حالی که بقیه تنها به این فکر کرده‌اند که طرح را چگونه می‌خواهند اجرا کنند. در این گونه کمپانی‌ها تنها اهداف در نظر گرفته شده برای سال اول ارزیابی می‌شوند و به همین منظور مسوولان اجرایی اغلب اهداف سال اول را عمدا در سطح پایینی تعریف می‌کنند تا بتوانند به سطحی برسند که پاداش دریافت کنند. چنین فقدان خودبازبینی باعث می‌شود مدیران اجرایی طرح‌های ناموفق را نادیده بگیرند. نادیده گرفتن شکست‌های موجود در اجرا، کار را برای شناسایی گلوگاه‌های اجرایی و انجام عملیات اصلاحی دشوارتر می‌سازد.

طبق گفته‌های مایک پریگو، یکی از شرکای ماراکن در سان فرانسیسکو، تعاملات مکرر برای اجرای موفق طرح‌ها ضروری است. وی می‌گوید: «ما پی برده ایم که در کمپانی‌های موفق مکالمات روزمره و منظمی بین تیم رهبری و واحد مدیران برقرار است».

افراد در مقابل فرآیند

چه باید کرد؟ مانکینز می‌گوید که دو نوع مکتب فکری در مورد بهترین راه‌ اجرای یک طرح وجود دارد: یکی از این دو نوع مکتب فکری بر افراد تاکید دارد. بر اساس این تفکر اگر افراد را به درستی انتخاب کنید کارها به درستی انجام می‌شود. با این حال، تقسیماتی نیز در این مکتب فکری در مورد افراد وجود دارد. برخی از متخصصان بر این باورند که افراد مناسب باید از ابتدا استخدام شوند نه آنکه درون سازمان ایجاد شوند. طبق این ایده شما افرادی خبره را استخدام می‌کنید و به آنها پول زیادی به خاطر عملکردی که ارائه می‌دهند می‌پردازید. برخی دیگر بر این باورند که عملکرد افراد اجرایی را باید از طریق آموزش‌های درون سازمانی بهبود داد.

دیگر مکتب فکری، بیشتر به فرآیند تاکید دارد تا افراد درگیر در اجرا. در این باره هربینیاک می‌گوید: «اگر شما افراد نامناسبی را در اختیار داشته باشید، مطمئنا شما نمی‌توانید فرآیند

مورد نظر خود را در کار به خوبی انجام دهید. مسلما سازمان‌ها افراد شایسته و مناسب را استخدام می‌کنند. بنابراین چیز دیگری هم مورد نیاز است تا در مسیر درست قرار گرفت. با این حال، من بر این باورم که این دو مکتب فکری رقیب همدیگر نیستند، بلکه آنها مکمل یکدیگرند.» وی بر این باور است که کمپانی‌ها برای رسیدن به بهترین نتایج باید هر دوی این بینش‌های فکری را به صورت ترکیبی استفاده کنند.

پنج کلید برای اینکه کار به انجام برسد

برای افزایش شانس موفقیت در اجرای استراتژی‌ها، نکات ملموسی وجود دارد که باید در نظر گرفته شوند. متخصصان در این زمینه بر این باورند که مانند موضوعات دیگر در مدیریت کسب و کار، بهبود اجرا یک فرآیند مداوم است. به هر حال آنها می‌گویند که اقداماتی وجود دارد که هر کمپانی می‌تواند برای بهبود اجرای استراتژی‌های خود انجام دهد تا به بهبود مستمر دست یابد.

۱- مدلی را برای اجرای استراتژی توسعه دهید

شاخص‌های ارزیابی استراتژیک فراوانی وجود دارد. برای مثال، تئوری مزیت مقایسه‌ای مایکل پورتر به استراتژیست‌ها راهی را نشان می‌دهد تا اهداف راهبردی بازار را دریابند. در ارزیابی برنامه‌های جزئی‌تر، مدل قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای شارپ، می‌تواند نقش مشابهی را بازی کند.

۲- معیارهای صحیحی را انتخاب کنید

در حالی که فروش و سهم بازار همیشه شاخص‌های اصلی کسب و کار هستند، مانکینز بر این باور است که بیشتر کمپانی‌های موفق شاخص‌هایی را انتخاب می‌کنند که آنها را نه تنها در ارزیابی عملکرد مالی شان، بلکه در میزان موفقیت یک طرح کمک می‌کند. برای مثال، وقتی یک کمپانی بزرگ تولید کابل متوجه می‌شود که سرعتی که کمپانی به یک بازار جدید نفوذ پیدا می‌کند مستقیما به تعداد نمایندگان خدماتی که در آن حوزه دارد وابسته است، مدیران اجرایی فرآیند افزایش تعداد این نمایندگان خدماتی در منطقه را پیگیری می‌کنند.

با این حال پروفسور هربینیاک هشدار می‌دهد که شاخص‌ها باید به شکل یک مجموعه انتخاب شوند تا آنها بتوانند آنها را با تغییر شرایط بازار تغییر دهند. برای مثال، فروش خودروها می‌تواند معیار مناسبی برای یک کمپانی سازنده خودرو باشد، ولی اگر نرخ‌های سود افزایش یابد، فروش به دردسر خواهد افتاد. یک مجموعه خوب از شاخص‌ها چنین موردی را نیز در نظر می‌گیرد.

۳- برنامه را فراموش نکنید

همانطور که در بالا اشاره شد، اغلب طرح‌ها به سادگی پذیرفته می‌شوند ولی به زودی فراموش می‌شوند. برای حل این مشکل یک راه‌حلی که توسط مانکینز ارائه شده است این است که جلسات اجرایی عملیات را از جلسات کسانی که روی استراتژی تمرکز دارند جدا کرد.

۴- عملکرد را به طور مستمر مورد ارزیابی قرار دهید

در بیشتر کمپانی‌ها نظارت بر عملکرد هنوز یک فعالیت سالانه محسوب می‌شود. به هر حال، طبق نظر مانکینز، در مقایسه با گذشته، بررسی طرح‌ها در بسیاری از کمپانی‌های پیشرو به تعداد بیشتری در سال انجام می‌شود. دلیل اینکه وال-مارت در اجرای استراتژی‌ها بسیار موفق عمل می‌کند به این دلیل است که این عملیات روزانه انجام می‌گیرد و آنها در هر روز چک می‌کنند که فروشگاه هایشان نتیجه گرفته‌اند یا نه.

۵- تعامل داشته باشید

پروفسور هربینیاک بر این باور است که کمپانی‌ها اغلب مسیر اشتباهی را انتخاب می‌کنند و این زمانی است که آنها یک تمایز فرهنگی بین کسانی که یک استراتژی را طراحی می‌کنند و کسانی که در سطوح پایین سازمان آن را به اجرا در می‌آورند ایجاد می‌کنند.

مترجم: پژمان رمضانی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۰:۱۰
سلیم خلیلی

اشتباهاتی در فروش که باید از آن پرهیز کرد

يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ق.ظ

اشتباهاتی در فروش که باید از آن پرهیز کرد

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

این اشتباهات بزرگ به طرز عجیبی رایج هستند. مطمئن شوید که مرتکب هیچ یک از این اشتباهات نشوید.

پاسخ دادن به موضوعاتی که مشتری درباره آن سوال نکرده است.

هر چند پرداختن به موضوعاتی که ممکن است باعث نگرانی مشتری باشد و آماده کردن جواب‌های منطقی برای این نگرانی‌ها ایده خوبی است؛ اما اینکه خودتان این نگرانی‌ها را مطرح کنید اصلا ایده خوبی نیست؛ چرا که با این کار ممکن است موضوعی را ایجاد کنید که اصلا وجود خارجی نداشته است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

راه حل: هرگز جمله خود را این گونه آغاز نکنید «شاید از این مساله نگران باشید که …» یا «شاید از خودتان می‌پرسید …»

هرگز «قدم بعدی» را در اختیار مشتری نگذارید : من نامه‌ها و ایمیل‌های زیادی در رابطه با فروش دیده ام که در پایان آن به مشتری پیشنهاد می‌شود که با فروشنده «در صورت تمایل» یا «برای اطلاعات بیشتر» تماس بگیرد. افرادی که چنین نامه‌هایی با این مضمون می‌نویسند همیشه شکایت دارند که هیچ پاسخی از مشتری دریافت نمی‌کنند.آنچه می‌گویم شوخی نیست در واقع شما با این کار از مشتری می‌خواهید کار شما را انجام دهد.

راه حل: توپ را در زمین خودتان نگه دارید. از عبارات جایگزین مانند این استفاده کنید: «هفته آینده جهت بررسی امکان سنجی این موضوع و گفت‌وگو درباره آن با شما تماس خواهم گرفت.»

هرگزنتایج را فدای ویژگی‌ها نکنید: عجیب است که برخی افراد (اغلب گروه بازاریابی) بر این باور هستند که مشتریان به علت ویژگی‌های مطلوب یک محصول تصمیم به خرید آن می‌گیرند. به همین خاطر، این افراد لیستی از این ویژگی‌ها تهیه می‌کنند به این امید که حداقل یکی از آنها بتواند توجه مشتری را به خود جلب کند.

راه‌حل: بدانید مشتری به چه علت با وجود رقبا، محصول شما را می‌خرد و خرید از شما را به رقبا ترجیح می‌دهد. سپس برای فروش همان نتیجه برنامه‌ریزی کنید و از ویژگی‌های محصول برای ارائه هر چه بهترآن نتایج استفاده کنید.

از صمیمیت مصنوعی پرهیز کنید: چه خوشتان بیاید و چه نیاید، لحظه‌ای که در ذهن یک شخص به عنوان «فردی که می‌خواهد به من چیزی را بفروشد» جای می‌گیرید، در واقع وارد مبازره سختی برای جلب اعتماد طرف مقابل قرار می‌گیرید. تحت چنین شرایطی، بی شک بدترین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که سعی کنید با چاپلوسی درصدد جذب طرف مقابل برآیید.یکی از شایع ترین رفتار‌ها این است که در آغاز یک مکالمه سرد و خشک کاری از طرف مقابل سوال می‌شود «امروز حالتان چطور است؟» این سوال برای طرف مقابل بی معنی است.

راه حل: باشخصیت و حرفه‌ای باقی بمانید تا زمانی که واقعا رابطه دوستی میان شما ایجاد شود که در نوع خود هفته‌ها طول خواهد کشید.

هرگز پیشنهاد فروش را به سرعت ننویسید: گرچه پیشنهادها می‌توانند در برخی موارد به رشد یک فرصت کمک کنند، اما در اغلب موارد فرآیند درخواست پیشنهاد بعد از پیش‌بینی مسائل پیش رو و احتمالا یافتن راه‌حل آن محقق می‌شود؛ چراکه نوشتن یک پیشنهاد نیاز به زمان و تلاش دارد و اغلب ارائه زودهنگام آن کار درستی نیست مگر آنکه نسبت به سایر رقبا در موضوع فروش، مزیت خاصی داشته باشید.

راه‌حل: پیشنهاد فروش را زمانی بنویسید که موافقت شفاهی صورت‌پذیرفته باشد.

بیشتر گوش دهید و کمتر صحبت کنید: این اشتباه آنقدر رایج است که شایستگی تکرار را دارد. وقتی چیزی را می‌فروشید، ممکن است به آسانی هیجان زده یا عصبی شوید و به همین خاطر برای آنکه فروش را محقق نمایید ممکن است زیاد حرف بزنید یا سخنرانی کنید. این کار از دید مشتریان بسیار آزاردهنده است.

راه حل: در ذهن خود، فرآیند فروش را به عنوان یک فعالیت «خنثی» بازتعریف نمایید که بیش از همه متضمن گوش دادن و عکس العمل به حرکات و گفته‌های مشتری است.

هرگز وقت خود را برای «موقعیت‌هایی» که به بن بست منتهی شده است، هدر ندهید: امروز با وجود اقتصاد چالش انگیز و همین‌طور رقابت دیوانه وار جهانی، گاهی اوقات معجزه به نظر می‌رسد که بتوان با یک انسان واقعی وارد مذاکره فروش شد. اگر این اتفاق بیفتد، امکان تحقق فروش می‌تواند آنقدر اغواکننده باشد که اصلا تمایل نداشته باشید سوالاتی بپرسید که نشان دهد طرف مقابل قصد جدی برای خرید ندارد.

راه حل: طی پنج دقیقه اول در اولین گفت‌وگو سوالاتی بپرسید که نشان دهد آیا مشتری نیاز واقعی دارد یا پول کافی برای خرید موجود هست یا خیر.

هرگز کاررا نیمه رها نکنید: ایجاد رابطه با مشتری متضمن ایجاد تدریجی اعتماد کافی در او برای غلبه بر انزجار طبیعی است که بیشتر افراد در قبال فروشندگان احساس می‌کنند.به همین علت، اگر نتوانید آنچه را قول داده‌اید، ارائه دهید، موفق به فروش نخواهید شد.

راه حل: نسبت به توانایی انجام کار و زمان بندی وقایع دقیق و پایبند باشید.فقط در جایی تعهد ایجاد کنید که ۱۰۰ درصد مطمئن هستید از عهده آن بر خواهید آمد.

هرگز پس از پایان کار آن را «خاتمه یافته» تلقی نکنید: بسیاری از شرکت‌ها و افراد معنای عبارت «انجام یک معامله» را به این معنی تعبیر می‌کنند که فعالیت فروش به پایان رسیده است. اما هیچ چیز بالاتر از حقیقت نیست. کار واقعی بعد از انجام یک معامله شروع می‌شود؛ چراکه درست در همین زمان است که می‌توانید نوعی رابطه ایجاد نمایید که پایدار باشد و در این زمان خواهید توانست برای فروش خود مرجعیت کسب کنید، هر دو نتیجه بسیار آسان‌تر و سودمندتر از ورود به یک کسب و کار جدید است.

راه‌حل: همیشه هدفتان رابطه بلندمدت باشد نه یک منفعت کوتاه مدت. در این صورت، اتمام یک کار به منزله شروع یک فرآیند است نه پایان آن.

به سرعت برای معرفی خود اقدام نکنید: برخی از برنامه‌های آموزشی فروش، استفاده از این عبارت را توصیه می‌کنند آیا شخص دیگری را می‌شناسید که به محصول ما نیاز داشته باشد؟ این روش نادرست است؛ چراکه مشتریان حاضر نیستند حسن شهرت خود را با توصیه شخصی که توانایی او در انجام کار برای آنها ناشناخته است خدشه دار کنند.

راه‌حل: فقط زمانی درخواست معرفی نمایید که مشتری نسبت به محصول یا خدماتی که به او فروخته‌اید، کاملا راضی باشد.

مترجم: رویا مرسلی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۰۹:۴۷
سلیم خلیلی

هفت حقیقت جهانی برای اطمینان از کارآیی برند

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

امروزه دیگر دوره شرکت‌های بزرگ سپری شده است و آنها نمی‌توانند هر تصمیمی را که در ذهن دارند، عملی سازند. شرکت‌های امروزی بایدبه دنبال راه‌هایی باشند که از طریق آنها بتوانند اعتماد مشتریان را جلب نمایند.

ما در دورانی زندگی می‌کنیم که به علت حضور رسانه‌های جمعی، هیچ چیز از دیدگان مردم پوشیده نمی‌ماند. در نتیجه اگر شرکت‌های بزرگ و چندملیتی همچنان خواستار بازار محافظت‌شده باشند، به طوری که سیاست‌ها تنها درون‌شرکتی و مخفی بمانند کار بسیار دشواری در پیش خواهند داشت؛ چراکه عصر امروز عصر خلاقیت‌های مشارکتی است،‌ بنابراین شرکت‌ها باید از تجربیات یکدیگر استفاده نموده و کارآیی یکدیگر را ارزیابی کنند تا پیشرفت جمعی حاصل شود. در واقع تکنولوژی‌های اخیر مردم را به گونه‌ای توانمند ساخته است که همواره دنبال خریدهای هدفمند باشند، در نتیجه شرکت‌های گوناگون با به اشتراک گذاشتن تجربیات خود می‌توانند هدف‌های مردم را بهتر شناسایی کرده و پیشرفت نمایند. در ادامه هفت حقیقت جهانی برای تضمین کارآیی برندهای امروزی بیان شده است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

انسانیت

اولین نکته مهم که برندهای مختلف باید در نظر بگیرند این است که مردم به دنبال ایده‌آل بودن برند نیستند، بلکه تنها می‌خواهند برندها با مردم صادق باشند. در واقع مردم می‌خواهند در کنار معاملات تجاری محض،‌ به روابط نیز ارزش داده شود. به عنوان مثال،‌ کمپین «خرید کمتر» پاتاگونیا، با شعار جلوگیری از مصرف انبوه طرفداران زیادی به خود جلب کرده است. این شرکت به منظور کاهش مصرف، کالاهای مصرف‌شده در پاتاگونیا را خرید و فروش می‌کند که برای دسترسی راحت‌تر مصرف‌کنندگان، این عمل را به صورت تیمی با همکاری ای‌بی (eBay) و کامن تردز (Common Threads)‌ انجام می‌دهد. این عمل در ابتدا بسیار عجیب به نظر می‌آید؛ در حالی که اگر به صورت بلندمدت به آن نگاه شود بسیار ایده هوشمندانه‌ای است؛ چراکه پس از مدتی، مردم افراد این کمپین را به عنوان فروشندگانی می‌شناسند که به محیط زیست اهمیت می‌دهند و اصلا تمایلی به کسب‌و‌کار ۲۴ ساعته ندارند.

داشتن دیدگاه خاص

به عنوان یک برند،‌ همواره «واژه‌ای» که مردم شما را با آن می‌شناسند بسیار مهم است، به عنوان مثال نام شرکت ولوو، «ایمنی» را به دوش می‌کشد. این در حالی است که برندهای موفق،‌ از این شعارها فراتر رفته و به دنبال دیدگاه‌های خاصی می‌باشند که برای مردم ملموس و حقیقی باشد. در واقع برندهای موفق توسط این دیدگاه، جواب بسیاری از سوالات اساسی مصرف‌کنندگان را می‌دهند. سوالاتی نظیر اینکه چه کسانی برند را اداره می‌کنند؟ انگیزه آنها و نقطه جذاب آنها برای مصرف‌کننده‌ها چیست؟ در حقیقت، مردم امروزه به دنبال شعارهای خیالی و به دور از واقعیت نیستند، بلکه می‌خواهند شرکت‌ها هرچه بیشتر فاصله خالی بین حقیقت و شعارها را پر کنند. به همین دلیل شرکتی که دارای دیدگاه خاص خود باشد و همواره تلاش کند تا دیدگاه خود را برای مردم ملموس و قابل درک نمایش دهد، می‌تواند محبوبیت بیشتری نزد مردم پیدا کند.

حامی باشید

بازاریابی حمایتی (Cause Marketing) از سال ۲۰۰۹ بسیار مورد توجه قرار گرفت. در نتیجه آن، شرکت‌ها تلاش بسیار زیادی انجام دادند تا در زمینه‌های مختلف حمایت خود را انجام دهند. به عنوان مثال برخی شرکت‌ها حامی فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی یا ورزشی می‌شوند که در نتیجه آن می‌توانند نظر افراد مختلفی را به خود جلب کنند. این فعالیت‌ها نیز به دور از شعارهای فریبنده می‌تواند در کارآیی و ماندگاری یک برند نقش بسزایی داشته باشد.

به هنگام تغییر مانند کاتالیزور عمل کنید

اگر بدانید چه جایگاهی دارید و چگونه می‌خواهید خود را به مردم معرفی کنید، به هنگام یک تغییر اجتماعی که مملو از آرای مثبت و منفی می‌باشد به آسانی می‌توانید رهبری آنها را بر عهده بگیرید. به این ترتیب دیگر در ادامه جنبش خود تنها نیستید و بسیاری از مصرف‌کنندگان با ذهنیت مثبت را همراه خود ساخته‌اید.

به جای کالا،‌ تجربه زندگی را عرضه کنید

ممکن است مصرف‌کنندگان به کالا نیاز داشته باشند،‌ اما نیاز واقعی آنها داشتن رابطه است، یعنی ارتباط با یکدیگر و همچنین برندهایی که بخشی از زندگی آنها می‌باشند. شرکت‌های مختلفی برای فروش بیشتر محصولات خود،‌ احساس مشارکت و همکاری را در بین مشتریان خود ایجاد می‌کنند. به عنوان مثال، یکی از این شرکت‌ها مبادله ماشین با دوچرخه را به صورتی مفرح برگزار کرد. در این همایش مصرف‌کنندگان لحظات شادی را در کنار یکدیگر داشتند و در مسابقات مختلفی شرکت کردند.

بنابراین ممکن است مصرف‌کنندگان به کالا نیاز داشته باشند؛‌ اما چیزی که آنها واقعا به آن نیازمندند ارتباط می‌باشد.

خلاقیت مشارکتی

خلاقیت مشارکتی صحیح به دور از حیله است. این نوع از خلاقیت در واقع مسیری است که فضا را برای مشارکت مصرف‌کنندگان باز می‌گذارد تا جوابی خلاقانه پیرامون هدفی مشترک به دست آید. به عنوان مثال یک شرکت کرایه اتومبیل در آمریکا،‌ «زیپکار»،‌ تنها در یک روز با برقراری مذاکره‌ای بین مصرف‌کنندگان خود در فیس‌بوک به بیش از ۱۰۰۰ ایده کاری دست پیدا کرد که توانست برای این شرکت بسیار مفید و موثر باشد.

سازندگی را از داخل به بیرون انجام دهید

تمجید از ارزشمندترین دارایی‌های خود کار آسانی است؛‌ اما اگر با توجه به قوانین جهانی بخواهید آنها را در موفقیت سازمان مشارکت دهید کار بسیار دشوار خواهد شد. برخی از شرکت‌های بسیار موفق چنین روشی را پیش گرفتند. در واقع شرکت‌هایی نظیر گوگل توانسته‌اند با مشارکت دادن کارمندان که مهم‌ترین سرمایه شرکت‌ها می‌باشند، در امور سازمان به موفقیت‌های بی‌نظیری دست یابند. این تجربیات نشان می‌دهد که اگر یک شرکت با توجه به شرایط خود،‌ ابتدا بافت درونی خود یا همان کارمندان شرکت را طوری تربیت نماید تا کارآیی بالایی داشته باشند، می‌تواند در دنیای بیرونی نیز موفقیت‌های بزرگی کسب نماید که حاصل مشارکت کارمندان داخلی است.

ترجمه: بهزاد بهمن‌نژاد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۰۹:۴۳
سلیم خلیلی

چگونه برای محصول خود توزیع‌کننده بیابیم

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

یک توزیع کننده خوب می‌تواند باعث افزایش چشمگیر حجم فروش شود به شرط آنکه شما نحوه انتخاب یک توزیع کننده مناسب را بدانید. در زیر به نامه‌ای از یک تولیدکننده توجه کنید:

جناب آقای …

من اخیرا محصولی را طراحی کرده‌ام و اولین مجموعه آن به زودی تولید خواهد شد. این محصول فوق‌العاده است، اما من برای رساندن آن به فروشندگان مشکل دارم. آیا بهتر نیست براین امر تمرکز کنم که فروش محصول را به یک توزیع‌کننده واگذار نمایم؟ توجه داشته باشید که یک محصول، تا زمانی که فروش نرود محصول نیست.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

 

کانال‌های فروش

سه روش اصلی برای فروش محصول شما وجود دارد:

  • فروش مستقیم به مشتری از طریق وب سایت.
  • فروش کالا به فروشگاه‌های خرده فروشی که آنها به مشتری نهایی عرضه می‌کنند.
  • فروش به یک توزیع کننده که کالا را در خرده فروشی‌ها توزیع کرده و آنها را به مشتری نهایی عرضه می‌کنند.

حدس من این است که شما هر سه روش را به کار می‌گیرید. مسلما برای فروش یک محصول ایجاد سایت اینترنتی ضروری است- و لو اینکه فقط برای بازاریابی باشد- اما در عین حال باید تلاش کنید تا فروش نیز محقق شود. (مگر آنکه قرارداد شما با خرده فروشان یا توزیع کننده‌ها مانع این کار شود).

فروش مستقیم به فروشگاه‌ها نیز ضروری است. حتی اگر هدف نهایی شما کار کردن با یک توزیع‌کننده باشد، باز هم باید پیش زمینه مناسبی در فروش داشته باشید که به توزیع‌کننده نشان دهید و به او ثابت کنید که محصول شما ارزش فعالیت برای فروش را دارد مگر آنکه یک محصول بی‌نظیر و بی‌رقیب در دست داشته باشید. هزاران فروشگاه وجود دارد که توسط صاحبان آن اداره می‌شود پس اگر برخی از آنها به شما جواب منفی دادند، پاسخ برخی نیز مثبت است.

اما درباره فروش مستقیم به فروشگاه‌ها مشکلاتی وجود دارد. اول اینکه این کار به شدت زمانبر است. دوم اینکه یک فروشگاه در سطح متوسط (به خصوص فروشگاهایی که توسط صاحبان آن اداره می‌شوند و بخشی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای نیستند) چندان علاقه‌ای به این امر ندارند که با شمار زیادی از تولیدکنندگان تجارت داشته باشند. آنها ترجیح می‌دهند با توزیع‌کنندگان در ارتباط باشند؛ چرا که در این گونه تجارت همه کارها یک بار انجام می‌شود: یک کاتالوگ، یک فاکتور فروش، و یک چک پرداخت. آنها مایل نیستند با افراد زیادی در تماس باشند و با تعداد زیادی از فروشندگان تجارت کنند.

 

آنچه یک توزیع کننده باید بداند

بنابراین، انتخاب یک توزیع‌کننده احتمالا امری اجتناب ناپذیر است. فقط به یاد داشته باشید که تمایلات توزیع‌کننده‌ها با خواسته‌های فروشندگان خرد متفاوت است. نگرانی‌های یک توزیع کننده عبارتند از:

۱- میزان سودی که می‌توانند از محصول شما به دست آورند.

۲- هزینه انبارش و نگهداری محصول شما.

۳- پتانسیل رشد محصول شما چقدر است؟

۴- آیا کالاهای مختلفی عرضه می‌کنید یا خیر؟

منطقی که در پس دو مورد اول وجود دارد واضح است. برای هر دو دسته فروشندگان و توزیع‌کنندگان، سود و هزینه در اولویت قرار دارند. قابلیت رشد نیز در صورتی بسیار مهم است که محصول شما نسبتا گران قیمت باشد. به‌عنوان مثال فرض کنید قیمت مصرف کننده محصول شما ۲۵ دلار باشد و شما آن را به قیمت ۱۵ دلار در اختیار فروشندگان قرار می‌دهید. در این‌صورت لازم است شما هزینه کمتری از این میزان برای توزیع کننده در نظر بگیرید تا او بتواند سود ببرد (مثلا ۱۲ دلار یا ۱۰ دلار یا حتی کمتر). توزیع‌کننده‌ای که فقط ۳ تا ۵ دلار در هر فروش سود می‌برد باید مقدار زیادی از محصول شما را بفروشد تا فعالیتش سود معناداری را عاید او نماید.

قابلیت شما برای تولید محصولات مختلف نیز مهم است، چرا که هزینه‌های اداری برای توزیع کنندگان مهم هستند. به همان دلیل که خرده فروشان ترجیح می‌دهند به جای خرید از چند منبع، تنها از یک توزیع کننده خرید کنند، توزیع کنندگان نیز ترجیح می‌دهند چندین محصول را از یک تولیدکننده بخرند.

بنابراین قبل از تعیین یک توزیع کننده برای محصول خود، خودتان را به جای او بگذارید: یک توزیع کننده احتمالا سوالات زیر را از خود خواهد پرسید:

  • از این محصول چقدر سود عاید خواهد شد- هم در واحد و هم در مجموع؟
  • آیا ما از این محصول در مقایسه با محصول مشابه سود بیشتری بدست خواهیم آورد؟
  • آیا فعالیت بازاریابی تولیدکننده به فروش محصول کمک خواهد کرد؟
  • سطح انبارش محصول تا چه میزان باید باشد؟
  • انبارش و نگهداری این محصول تا چه میزان بر هزینه توزیع اثر خواهد گذاشت؟
  • آیا مشتریان خواستار چنین محصولی هستند؟ آیا این محصول نیاز فروشندگان خرد را برآورده می‌کند؟
  • آیا این تولیدکننده محصولات دیگری برای فروش نیز دارد؟ یا احتمالا محصولات دیگری که ما توان فروش آن را داشته باشیم؟

مهم این است که به این موضوع توجه کنید که توزیع‌کننده‌ها محصول شما را با معیارهایی کاملا متفاوت از مشتری نهایی ارزیابی می‌کنند. هیچ تفاوتی ندارد که محصول شما تا چه حد جذاب یا نوآورانه باشد، در هر صورت اگر کار کردن با شرکت شما سخت باشد و از آن مهم‌تر توزیع کننده نتواند سود ببرد، از شما خرید نخواهد کرد. آخرین نکته اینکه در این باره خوب فکر کنید که چرا تمام سعی خود را می‌کنید که محصول خود را به فروشندگان خرد بفروشید. بیشتر محصولاتی که برای توزیع‌کننده‌ها جذاب هستند، فروششان به فروشندگان خرد بسیار آسان است؛ دلیل اینکه شما به سراغ توزیع کننده‌ها می‌روید این است که حجم فروش خود را گسترش دهید.

بنابراین اگر نمی توانید تعداد زیادی از فروشندگان خرد را به خرید محصول خود ترغیب نمایید، در اینصورت احتمال دارد که هنوز آماده عرضه محصول خود از طریق توزیع کننده نباشید. قبل از هر کار، این موضوع را مورد بررسی قرار دهید.

مترجم: رویا مرسلی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۰۹:۴۰
سلیم خلیلی