دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

دوره عالی مدیریت حرفه ای کسب و کار DBA

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را برای تبدیل شدن به آدم موفق

۲۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

آثار مخرب گوش دادن به شکایت

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۵ ق.ظ

آثار مخرب گوش دادن به شکایت

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

اگر افراد به طور بی‌وقفه در معرض افکار منفی قرار گیرند، عملکرد مغزی آنها کاهش می‌یابد. در اینجا به شرح این مساله می‌پردازیم که چگونه می‌توان در برابر این مساله از خود محافظت کرد.

آیا از شکوه و شکایت دیگران تنفر دارید؟ این تنفر یک دلیل موجه دارد، طبق نظر «تروور بلیک» کارآفرین زنجیره‌ای و نویسنده کتاب سه گام ساده: گوش دادن بیش از حد به شکایت، به دلایل مختلفی برای ذهن مخرب است. او در این کتاب توضیح داده است که علم عصب شناسی چگونه فعالیت مغز را در زمان رویارویی با محرک‌های گوناگون، از جمله یک جلسه شکایت طولانی اندازه گیری می‌کند. بلیک می‌گوید: «مغز بیش از آنچه ما فکر می‌کنیم شبیه ماهیچه عمل می‌کند؛ بنابراین، اگر به مدت طولانی در گوشه‌ای بنشینید و به سخنان منفی یک فرد گوش بدهید، این احتمال بیشتر می‌شود که شما نیز همان گونه رفتار کنید.»

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

حتی بدتر از آن، قرار گرفتن بیش ازحد در معرض شکایت می‌تواند زبان انسان را بند آورد. تحقیقات نشان می‌دهد قرار گرفتن ۳۰ دقیقه یا بیشتر در معرض موضوعات منفی (از جمله تماشای چنین موضوعاتی از تلویزیون) نورون‌ها را در بخش هیپوکامپوس مغز غیرفعال می‌کند. این بخش از مغز برای حل مسائل مورد استفاده قرار می‌گیرد. تحقیقات نشان می‌دهد که توجه به مسائل منفی مغز را بیش از حد درگیر احساسات می‌کند.

اما اگر شما در جایگاه مدیریت یک شرکت هستید، آیا نباید درباره موضوعاتی که به خوبی پیش نمی‌رود اطلاع داشته باشید؟ بلیک معتقد است «تفاوت زیادی میان توجه به موضوعاتی که در آن اختلال ایجاد شده است و طرح شکایت وجود دارد. در واقع، افرادی که شکایت می‌کنند به دنبال راه‌حل نیستند، بلکه قصدشان فقط این است که کل موضوع را زیر سوال ببرند و تحقیر کنند. می‌توانید صدای مغز را به وضوح زمانی که شش نفر دور هم جمع می‌شوند و می‌گویند «واقعا وحشتناک نیست؟» بشنوید. چنین عباراتی به مغز آسیب می‌رساند، حتی اگر به صورت خنثی فقط یک شنونده باشید. اگر سعی کنید رفتار آنها را تغییر دهید، خودتان هدف شکایت قرار خواهید گرفت.»

پس چگونه می‌توان از خود و مغزتان دربرابر منفی بودن دفاع کنید؟ بلیک تاکتیک‌های زیر را پیشنهاد می‌کند.

۱- فاصله خود را حفظ کنید

بلیک می‌گوید: «پدر من یک سیگاری حرفه‌ای بود. من سعی کردم عادت او را تغییر دهم؛ اما این کار آسان نبود.» البته بلیک می‌دانست در معرض دود سیگار قرار گرفتن می‌تواند برای سلامتی او نیز مضر باشد. «تنها راهی که داشتم این بود که فاصله خود را حفظ کنم.»

او می‌گوید: «باید به شکایت‌ها هم به همین شیوه نگریست. روشی که من همیشه با شکایت روبه‌رو می‌شوم این است که همیشه آن را مشابه سیگار کشیدن در نظر می‌گیرم.» اگر بتوانید از افراد شاکی دور بمانید مغز خود را در امان نگه داشته‌اید.

۲- از شاکی بخواهید مساله را حل کند

گاهی اوقات حفظ فاصله، یک انتخاب نیست. اگر برای شما فاصله گرفتن از محیط آسان نیست، از فرد شاکی بخواهید از استراتژی ثانوی استفاده کند یعنی از او بخواهید مساله را حل کند.

بلیک می‌گوید: «سعی کنید از فرد شاکی بخواهید برای یافتن یک راه‌حل، مسوولانه رفتار کند. من معمولا به شکایت‌ها این گونه پاسخ می‌دهم «درباره این مساله، خود شما چه قدمی برخواهید داشت؟» بسیاری از افراد شاکی، مکان را با حالت قهر ترک می‌کنند، چرا که به آنچه می‌خواهند نرسیده‌اند. اما برخی نیز واقعا در جهت حل مشکل تلاش می‌کنند.

۳- برای خود سپر ایجاد کنید

زمانی که در موقعیت گوش دادن به شکایت گرفتار شده‌اید، می‌توانید از تکنیک‌های ذهنی برای متوقف کردن شکایت و نجات نورون‌های مغز خود استفاده کنید. بلیک مثالی را از بکار گیری چنین تکنیکی مطرح می‌کند. او از گلف باز اسپانیایی سابق، سیو بالستروس نام می‌برد که در یک بازی مقابل جک نیکلاس قرار گرفت. در این بازی اکثر تماشاگران به باخت بالستروس تمایل داشتند. بلیک می‌گوید: «او به علت عداوت سختی که تماشاگران با او داشتند در شرایط دشواری قرار گرفت. بنابراین یک دیوار شیشه‌ای نامرئی را در اطراف خود تجسم کرد که از آسمان برای حفاظت از او نازل شده بود.»

دیده شده است که اکثر بازیکنان لیگ‌های بزرگ بیسبال در مواقع بحرانی برای خود سپر ایجاد می‌کنند.

یک استراتژی دیگر در این رابطه این است که از لحاظ ذهنی در مکان مورد علاقه خود گوشه عزلت گزینید. بلیک می‌گوید: «برای من این مکان یک نوار ساحلی زیبا با شن‌های سفید است که در امتداد یک جزیره خصوصی گسترش می‌یابد. من خود را به انزوای خصوصی خود می‌برم؛ در حالی که مردم به بیهوده گویی و هذیان گویی ادامه می‌دهند. من می‌توانم در هر جایی که باشم به آنها لبخند بزنم و برای آنها سر تکان دهم؛ در حالی که در حال پیاده روی در جزیره خصوصی خود هستم.»

مترجم: رویا مرسلی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۲۵
سلیم خلیلی

پنج مرحله برای مدیریت ریسک سازمانی

پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ق.ظ

پنج مرحله برای مدیریت ریسک سازمانی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: Risk Management Professional

در محیط تجارت امروز، مفهوم تجارت دیگر متمرکز بر مدیریت عملیاتی و تاکتیکی ریسک نیست. در دوران آشفته کنونی، مدیریت سازمانی ریسک برای به وجود آوردن تجارتی ارتجاعی مورد نیاز است. این برای تجارت چارچوبی ایجاد می‌کند تا موقعیت کلی‌اش را نسبت به ریسک تعیین کند و تصمیمات استراتژیک به موقع و با آگاهی کافی اتخاذ کند.

این مقاله ۵ مرحله کلیدی به کارگیری راه‌حل مدیریت سازمانی ریسک (Enterprise Risk Management) یا ERM را توصیف می‌کند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

مرحله اول: ثبت ساختار سازمانی ریسک

ERM نیاز دارد تا کل سازمان، ریسک (شامل تهدیدات و فرصت‌ها) را بشناسد، با آن ارتباط برقرار کند و به درستی آن را مدیریت کند. همه باید از یک روش مشترک دنباله روی کنند. این شامل یک سیاست و روند ثابت در قبال ریسک، مخزنی جداگانه برای ریسک و ساختاری مشترک برای ارائه گزارش می‌شود. همچنین ایجاد مدیریت ریسک در امور کاری موجود نیز مهم می‌باشد. ساختار سازمانی ریسک باید آینه ساختار سازمان و نشانگر وضعیت عمودی (اجرایی) وافقی (عملکردی و تجاری) آن باشد. این نکته به نحوی است که ریسک‌ها می‌توانند به هم پیوسته و مجموعه‌ای از استعدادها را به کار گیرند.

این مورد یک واحد کلیدی ساختمان ERM است.

مرحله دوم : تعیین وظایف

به محض اینکه ساختار ثبت شد، تعیین وظایف و مالکیت در قبال ریسک‌ها باید به سرعت صورت بگیرد. سازمان به شاخه‌هایی تقسیم می‌شود. هر شاخه اهداف معین، مدیر مرتبط، آستانه تشدید و مسوولیت پایانی دارد و شامل دسته‌ای از ریسک‌ها با اقدامات مرتبط با آنها می‌شود.

مسوولیت دو شکل می‌گیرد: مالکیت در سطح بالا و رهبری ( هدایت) سطوح زیرمجموعه‌ای

مرحله سوم: ایجاد نقشه ریسک سازمانی

ریسک‌ها باید جایی قرار بگیرند که روی سازمان اثر بگذارند، به این دلیل که این همان جایی است که توجهات را به طور طبیعی به خود جلب می‌کند.

این ریسک‌ها با ایجاد نقشه سازمانی ریسک به بهترین صورت اداره می‌شوند، زیرا نقشه زمینه کاری مشترک را به وجود می‌آورد و منجر به توجه مدیریتی مناسب به نکات مهم ریسک در بخش‌های مختلف ساختار ERM می‌شود.

مرحله چهارم: تصمیم‌گیری از طریق گزارش ریسک سازمانی

مهم‌ترین جنبه مدیریت ریسک، انجام اقدامات مناسب برای اداره ریسک‌ها است؛ اگرچه نمی توان هر ریسکی را هم مدیریت کرد. بنابراین نیاز است که اولویت‌ها و مکان تمرکز مدیریت و منابع تعیین شوند.

گزارش گسترده سازمانی به مدیران بالایی این اجازه را می‌دهد که به مرور به وضعیت ریسک و روند کاری در سازمان بپردازند.

این مهم از طریق داشبوردهای ریسک (ابزار مدیریتی برای نمایش اطلاعات عملکردی در سازمان‌ها برای اشخاصی که به این اطلاعات نیاز دارند، به فرمتی که بیننده به سرعت بتواند میزان کارآیی و عملکرد سیستم را تشخیص دهد و آن را مدیریت کند)،که شامل گزارش‌های متریک (طولی) نظیر نمودارهای زمانی ریسک است، به بهترین صورت حاصل می‌شود و این امکان را فراهم می‌آورد که منبع مناطق کلیدی ریسک‌پذیر به راحتی تعیین شوند.

مرحله پنجم: تغییر فرهنگ از محلی به سازمانی

تغییر دادن تاکید از «مدیریت ریسک» به «مدیریت کردن ریسک» یک چالش است و انجام این کار خصوصا در یک سازمان به طور کلی مشکل است.

این تغییر نیاز دارد که سازمان به ترغیب و تشویق این تغییر رویه بپردازد. یک گروه کنترل کننده ریسک است، متشکل از سران عملیات و مدیران تجاری، مکان مناسبی برای شروع این فرآیند است.

این گروه می‌تواند مذاکرات منظم و فعالی را آغاز کند که منجر به پیشرفت سریع در جهت شناخت و مدیریت ریسک شود.

مزایا:

ERM موارد زیر را مهیا می‌کند:

  • دسترسی به اطلاعات ریسک در سازمان در زمان واقعی
  • تصمیم گیری سریع‌تر و مواجه شدن کمتر با بحران
  • شوک‌های کمتر ( تهدیدات مدیریت شده و فرصت‌های تازه)
  • اعتماد به نفس بیشتر و اعتماد در جامعه سهامداران
  • هزینه‌های کمتر، استفاده بهتر از منابع و قوانین

ارتقا یافته

  • سازمان‌های قوی‌تر و آماده برای مواجهه با موقعیت‌های جدید

خلاصه:

مهارت‌های مورد نیاز برای به کارگیری ERM به راحتی قابل یادگیری و به کارگیری هستند. باید به یاد داشت که هم شناخت و هم به کارگیری ERM باید ساده باشد.

مترجم: علی انواری*

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۲۳
سلیم خلیلی

چگونه با کارکنان مشکل ساز رفتار‏‏‏‏‏‏‏‏‏‎‎‎‏‏کنیم؟

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

انسان‌ها اسا‏سا بایکدیگر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌متفاوتند. خواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها وارزش‏هایشان نیز متفاوت است. این وظیفه ماست که به افراد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‎‎‎‎‎‎‎‎‎پیرامون خود این‌گونه بنگریم که هرکس مانند خود ما دارای معایبی است و باید در رفع آنها تاحدامکان، تلاش کنیم.

محیط شرکت مانند واحد اجتماعی خانواده، نیازمند آرامش و همدلی است که اگر مهم‏‏‏‏‏‏‏‏‏ترین عامل موفقیت آنها نباشد، حتما یکی از مهم‌ترین آنها خواهد بود. بنابراین علاوه بر نقشی که کارکنان نسبت به هم دارند، مدیر هر مجـموعه نیز باید ‏‏‏‏‏این تـوان را داشته باشدکه معایب و مشکلات را شناخته و با تدبیر آنها را حل کند. همیشه اولین و بهترین اقدام برای رسیدن به آرامش، حذف عوامل مشکل‏ساز نیست. چه بسا اصلاح آنها، الگویی مناسب برای سایرین باشد. با این مقدمه باید دانست که همه مدیران در حرفه خود با کارکنان مشکل‏ساز برخورد خواهند کرد، زیرا همیشه کارکنان مشکل‏ساز وجود دارند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

  1. چرا کارمندان مشکل ساز این‌گونه هستند؟

کارمندان مشکل‏ساز این نوع رفتار را ساده‏ترین روش می‌دانند، چون احتمالا درگذشته برای‏آنها کارساز بوده است. شاید هم بدون آگاهی این رفتارها را انتخاب می‌کنند، زمانی در برخورد با کارکنان موفق می‌شوید که بتوانید تاثیرات این رفتارهای نامطلوب را کاهش دهید. این موضوع مشابه طرز رفتار با کودکان است. مثلا اگر کودکی فریاد کشید و والدینش به او آبنبات دادند، وقتی اوآبنبات بخواهد چه می‌کنند؟ البته که دوباره فریاد می‌کشد. این تشابه دقیقا برای این نوع کارکنان هم مصداق دارد. زمانی که با آنها در محیط کار مخالفت می‌شود از عصـبانیت منفجر می‏شوند و پس از اینکه اطرافیان دست از مخالفت برداشتند، خود را برنـده بازی می‌دانند.

یک مدیر چگونه می‌تواند با این دسته از کارمندان رفتار کند؟

۱- ارزیابی کنید

ابتدا باید بدانیم چه زمانی برخورد با این افراد واکنش بهتری دارد. اغلب ضروری است که سریع اقدام کنید تا وضعیت بدتر نشود. ولی بهتر است قبل از اقدام‏ راجع به آن خوب فکر کنید. واضح است، وقتی کارمندی با عصبانیت زیاد وارد محل کار می‏شود! باید عکس‌العمل سریع‏‏تری نشان داد تا زمانی که یکی از آنها به دیگری بی‌احترامی می‌کند و شکایت می‌کند! به هر شکل باید وقت مناسبی برای ارزیابی موضوع در نظربگیرید، چون نمی‌خواهید‏ مشکل را حادتر کنید! گاهی کارمندان به دلیل اسـترس‏های شغـلی و غیرشغـلی (خانوادگی و غیره) مشکل ساز می‌شوند و اساسا مشکل ساز نیستند.

۲- وظیفه خود را انجام دهید

همیشه براساس واقعیت‏ها ونه شایعه و غیبت، عمل کنید. فردی که شایعه پراکنی ‏می‏کند خودش نیز به نوبه خود، کارمندی مشکل ساز است. اگرشما با چشم خودتان چیزی را ندیده‏اید، بیشتر بررسی کنید. از افرادی که ماجرا را می‌دانند توضیح بخواهید و هرچه را که قبل از اقدام لازم است، جمع‌آوری کنید. دقت کنید خود شما بخشی از مشکل نشوید، چون وقتی خود شما به نوعی مسوول هستید، آرام و بی‌طرف ماندن بسیار مشکل است.

۳-تصمیم خود را گسترش دهید

شما یک مدیر هستید و ارزش یک تصمیم درست را به خوبی می‌دانید. شاید لازم است جایی آرام و خصوصی را برای تصمیم‌گیری انتخاب کنید. به یادداشته باشید که برای مقابله با یک مشکل ابتدا راه حل برگزینید و سپس اقدام کنید، همیشه لزومی به واکنش آنی و تحریک‏آمیز نیست.

۴- با مشکلات روبه‌رو شوید

از مشکلات طفره نروید. ممکن است این مساله خوشایندتان نباشد، ولی به هرحال قسمت مهمی از شغل شماست. مشکلات به خودی خود حل نمی شوند چه بسا حادتر هم بشوند. تصمیم گرفته‏اید، پس عمل کنید.

۵- با رفتارها برخورد کنید نه آدم‏ها

هدف نهایی پیدا کردن راه‌حل است نه پیروزی در یک بازی! پس روی رفتارهای نامطلوب متمرکز شوید نه اینکه با آدم‌ها نزاع کنید. به جای اینکه بگویید: «شما همیشه دیر به محل کار می‌رسید»، بگویید: «من به افرادی نیاز دارم که سروقت در محل کار حاضرمی شوند». برخی رفتارهای تند و بدون قصد و نیت منفی را به خودتان نگیرید،به افرادشانس مجدد برای حل مشکلاتشان بدهید. چون اگر آنها احساس مسوولیت کنند، راه حل‏های بهتری را دردرون خود می‌یابند.

۶- سعی کنید دلایل پشت پرده مشکل را کشف کنید

به دقت به حرف هایشان گوش دهید. آرام، مثبت و بی‌طرف باشید و قضاوت نکنید. سوالاتتان را به صورت کلی بپرسید تا فرد نتواند دریک یا دو کلمه پاسخ دهد. صحبت‏هایش را قطع نکنید. راحت و آرام پاسخ دهید و با بیان جملاتی مانند: «می‌فـهمم چه می‌گویید»، نشان دهید کاملا به او گوش می‏دهید. اگر منبع رفتارهای نامطلوب آنها را دریابید، قطعا بهتر می‌توانید به راه‌حل مناسبی برسید. گاهی نتیجه‌گیری از این مواجهه‏ها بسیار ملایم و با سرعت کمتری اتفاق می‌افتد، ولی گاهی ممکن است برای حل یک موضوع نیاز به جلسات متعددی باشد.

۷-توانایی خود در حل مشکلات را بدانید

بعضی اوقات رفـع برخی مشکلات به دلیل برخی رفتارهای مبـهم که به وسیله کارکنان سر می‌زند، در حدود توانایی شما نیست؛ زیرا ممکن است آنها مشکلات روانی داشته باشند و نیاز به یک روانشناس باشد. بدانیدتاچه زمانی می‏توانید خودتان شخـصا وارد عمـل شوید و چه موقع باید ازکمک‌های تخصصی دیگران استفاده کنید.

۸- دستیابی به راه حل مناسب

نتیجه آرمانی در برخورد با کارکنان مشکل‏ساز، رسیدن به راه‌حل توافقی است و می‏دانید این گونه رفتارها ادامه دارد مگر شما به یک تعامل برسید. کارکنان لازم دارند بدانند چه رفتارهایی مطلوب و چه رفتارهایی نامطلوبند. بیان آنها به صورت شفاف از سوی مدیر، همیشه ایده آل بوده است. پس مطمئن شوید که کارکنان این سیگنال‌ها را ازسوی شما دریافت کرده‌اند و پیامد‌ها و نیازهای آن

را درک می‌کنند.

مترجم: علیرضا ابوالفتحی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۲۱
سلیم خلیلی

تعیین بخش‌های هدف

سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ب.ظ

تعیین بخش‌های هدف

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

مقصود از بخش‌بندی بازار شناسایی بخش‌ها و انتخاب بخش‌های هدف است. معمولا سازمان‌ها منابع کافی، توانایی یا حتی نظر مساعد مدیران برای پاسخگویی به همه بخش‌هایی که از فرآیند بخش‌بندی به دست می‌آیند، ندارند.

بنابراین باید براساس ارزش‌های مورد نظر سازمان، از بین گزینه‌ها برای اختصاص منابع فروش و بازاریابی انتخاب کرد. این فصل توصیفی است از بررسی استراتژی‌های هدف‌گذاری بخش‌ها شاید در دهه ۱۹۶۰ بازاریابی انبوه برای خیلی از بازارها صرفه‌های مقیاس را در پی داشته است، ولی هم‌اکنون بیشتر سازمان‌ها از استراتژی بازار هدف متمرکز استفاده می‌کنند و منابع خود را به مصرف‌کنندگان یا مشتریان تجاری خاصی تخصیص می‌دهند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

برخی سازمان‌ها با اتخاذ استراتژی گوشه دنج (niche) فقط یک بخش واحد بازار را هدف‌گذاری می‌کنند. اما اکثریت سازمان‌ها ترجیح می‌دهند که بخش‌های متفاوت چندگانه‌ای را هدف‌گذاری کنند.

در هر حال، چه استراتژی بازار هدف تک بخشی، یا استراتژی چندبخشی باشد، تعداد بسیار زیادی از سازمان‌ها در شناسایی جذاب‌ترین مشتریان برای هدف‌گذاری، کوتاهی می‌کنند.

در نتیجه، نوعی رویکرد «تیراندازی پراکنده» در برنامه‌های فروش و بازاریابی آنها دیده می‌شود که سبب برنامه‌های ناهمگون مشتری و فروش، در درون برنامه‌های بیش از حد کلی بازاریابی آنها می‌شود. با فرض قاعده زیربنایی بخش‌بندی- که مشتریان با نیازها و رفتارهای خرید مشابه باید با هم در بخش‌ها همگروه شوند- غیرمحتمل است که دو بخش، با رویکرد فروش و بازاریابی یکسانی به خوبی پاسخ داده شوند.

هیچ سازمانی منابع یا توانایی کافی برای پاسخگویی شایسته به همه بخش‌های بازار براساس برنامه‌های متناسب با بخش را ندارد. گاهی باید تصمیمات دشواری در مورد محل تمرکز منابع و برنامه‌های بازاریابی گرفته شود. حتی سازمان‌های بزرگی نظیر جنرال موتورز یا پراکتر اند گمبلز، نیز بعضی بخش‌های بازار را نسبت به دیگر بخش‌ها در اولویت قرار می‌دهند و به همه مصرف‌کنندگان یا بنگاه‌ها ارائه محصول یا خدمت نمی‌کنند.

تا زمانی که بخش‌های «مناسب» هدف‌گذاری نشده‌اند، سازمان از مزایای انتخاب مفهوم بخش‌بندی بازار منتفع نخواهد شد و هزینه‌های شناسایی بخش‌ها به سازمان بر نخواهد گشت.

استراتژی کلی بازار هدف

بازاریابان به اهمیت ارائه تبلیغات متناسب با مشتریان خیلی پیش از این پی برده‌اند.

در نتیجه، در بیشتر بازارها کوششی در مورد بازاریابی انبوه صورت نمی‌گیرد. البته هنوز باید در مورد استراتژی کلی در درون بازار، انتخابی صورت بگیرد. برخی سازمان‌ها بر یک بخش متمرکز می‌شوند یا استراتژی متمرکز را انتخاب می‌کنند، نظیر پورشه، ایزی جت، قایق‌های مسابقه‌ای ریوا، در صورتی که مشتریان هدف خدمات و محصولات را با ارزش بدانند و از آنها رضایت داشته باشند، این استراتژی می‌تواند بسیار موفقیت‌آمیز باشد.

با این همه، این سازمان‌ها با این مخاطره مواجهند که مشتریان در اثر تغییر نیازها به دیگر محصولات روی بیاورند یا رقبا در اثر صرفه‌های مقیاس به دست آمده در دیگر بازارها به گوشه دنج (بازار انحصاری) این سازمان‌ها چنگ بیندازند.

بدیلی برای رویکرد تک‌بخشی، استراتژی چند بخشی است. کوکاکولا، دل، فورد، فوجیتسو، HSBC، کلاگز، ماریوت، مایکروسافت، مارس، تسکو و بسیاری دیگر از طریق ارائه محصولاتی که برای مصرف‌کنندگان یا بنگاه‌هایی از بخش‌های مختلف جذاب باشند، تلاش در پیشبرد استراتژی چندبخشی دارند.

کوکاکولا با محصولات سالم‌تر و نوشابه‌های انرژی‌زا بخش‌های خاصی را هدف گرفته است، مایکروسافت معلمین، تولیدکنندگان، خانه‌داران، دانش‌آموزان و دانشجویان و خیلی دیگر را هدف خود قرار داده است، گروه هتل‌های ماریوت به دنبال ارائه خدمات به همایش‌های سازمانی، نشست‌ها، استفاده‌کنندگان از تعطیلات سالانه و همچنین افرادی است که به منظور استراحت کوتاه‌مدت مسافرت می‌کنند؛ سوپرمارکت‌های تسکو آشپزهای ماهر، مشتریانی که در خرید به ارزش توجه دارند، مصرف‌کنندگان پرمشغله، گروه‌های قومی و والدینی را که به تازگی بچه‌دار شده‌اند، با گستره‌ای از مفاهیم تجاری و آمیخته‌های بازاریابی هدف قرار داده است. حتی غلات صبحانه ساده نیز توسط کلاگز (Kellogs) به دامنه‌ای از بخش‌ها ارائه می‌شوند: افرادی که غذا را با توجه به تاثیر آن بر سلامتی انتخاب می‌کنند، کودکانی که صبحانه شیرین‌تر دوست دارند، دانشجویانی که به دنبال میان وعده دیروقت هستند و اکنون با ارائه غلات فشرده شده در بسته‌بندی‌هایی شبیه شکلات‌ها، حتی افراد پرمشغله را نیز هدف‌گذاری کرده است.

دلیل انتخاب استراتژی چندبخشی از سوی سازمان‌ها، توزیع مخاطره بین بخش‌های مختلف و به‌طور همزمان افزایش حجم فروش و درآمد است. هزینه‌های یک استراتژی چندبخشی می‌توانند قابل ملاحظه باشند: تنوع محصول و تنوع برنامه‌های بازاریابی نیاز به منابع

قابل توجهی دارند.

با این حال، استراتژی چندبخشی در بین اکثریت سازمان‌ها رویکرد رایج‌تری به انتخاب بازار هدف است. برای این سازمان‌ها، چالش اصلی اطمینان از مدیریت صحیح بخش‌بندی است، تا منابع به «بهترین» ترکیب از بخش‌ها تخصیص یابد.

منبع: کتاب بخش‌بندی بازار در عمل – ترجمه محمدحسین بیرامی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۲۳
سلیم خلیلی

چگونه تجربه مشتری را تثبیت کنید

دوشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ق.ظ

چگونه تجربه مشتری را تثبیت کنید

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: Change This

موسسه تحقیقاتی و مشاوره‌ای تمکین گروپ که به مطالعه در مورد تجربه مشتری می‌پردازد، در سال ۲۰۱۱ در تحقیق گسترده‌ای، بیش از ۲۰۰ شرکت را مورد بررسی قرار داده است.

نتایج این تحقیق نشان داده که تنها ۷ درصد شرکت‌ها خود را در موضوع تجربه مشتری پیشتاز می‌دانند و ۶۱ درصد قصد دارند در این زمینه، ظرف مدت ۳ سال در صنعت خود شماره یک باشند. این جاه طلبی بسیار بزرگی است، اما هر مدیری تمایل دارد بر چیزی متمرکز شود که چنین پتانسیل بزرگی برای افزایش درآمد دارد، به افزایش حاشیه سود منجر می‌شود و مشتریان وفاداری را به وجود می‌آورد که خودشان کالاها و خدمات شما را به دیگران پیشنهاد می‌کنند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

به هر حال، اگر بسیاری از تلاش‌هایی که در رابطه با تجربه مشتری انجام می‌شوند، هدفشان صرفا رسیدن به پیشرفت‌های فزاینده باشد، تاثیر واقعی این تلاش‌ها و ارزش احتمالی را از بین می‌برد. تعداد بسیار کمی از شرکت‌ها می‌توانند پیشتازان واقعی بازار باشند.

چطور می‌توانید مطمئن شوید که تلاش‌های شما در رابطه با تجربه مشتری، می‌تواند شما را مثل شرکت‌های ساوت وست، اپل یا استارباکس، به یکی از پیشتازان بازار تبدیل کند؟ پاسخ این سوال این است که نباید خیلی درگیر تاکتیک‌ها شوید تا موضوع اصلی – یعنی شناخت و ارائه تجربیات درست و پایداری که با مشتری سازگار باشند و شما را به برندی متفاوت تبدیل کنند – را از دست بدهید.

تجربه مشتری برای اینکه اثر کاملی داشته باشد، باید برنامه استراتژیک هم سطح یا در تلفیق با استراتژی شرکت، مدیریت برند و تولید محصول جدید باشد. تجربه مشتری نباید با تلاش‌هایی که در راستای ارائه خدمات به مشتری یا مدیریت ارتباط با مشتری صورت می‌گیرند، اشتباه گرفته شود. این تلاش‌ها بیشتر بر انتقال بازمهندسی فنی فرآیندهای مواجهه با مشتری متمرکز هستند.

به عنوان شخصی که تجربه مشتری را مدیریت می‌کند، از مشتری می‌خواهید با هر کسی که می‌شناسد (یا حتی نمی شناسد) در مورد شرکت شما صحبت کند یا از کارمندان خود می‌خواهید در مورد کیفیت برندتان – چه سر کار باشند یا نباشند – تبلیغ کنند. اگر این دیدگاه را در راستای تلاش‌های تجربه مشتری خود به کار می‌گیرید، نوعی ابزارها و ایده‌های استراتژیک وجود دارند که در این کار به شما کمک می‌کنند.

بی‌نقص بودن برند

تجربه مشتری باید بر انتقال درست مهم‌ترین ویژگی‌های تجربه به مشتری متمرکز شود. این ویژگی‌ها برای هر شرکتی متفاوت است. بدون تمرکز هدفمند بر ویژگی‌های خاص تجربه، تلاش برای ارتقای هر نوع ارتباط با مشتری، به یکباره به وظیفه عملکردی سختی تبدیل می‌شود که اهمیت آن کاهش می‌یابد.

در یک کافی شاپ، مهم‌ترین تجربه، به مشام رسیدن عطر قهوه هنگام ورود شما به مغازه است، در یک مغازه لوازم مصرفی الکترونیکی، مهارت و توانایی کارمندان و در یک شرکت حمل و نقل، توانایی پیگیری به موقع موقعیت بسته‌ها. نکته این است که هر صنعت و شرکتی مجبور است بر عوامل منحصر به فردی از تجربه مشتری که با برند خاص آن شرکت و موقعیت آن در بازار ارتباط دارد، تمرکز کند. وقتی این ویژگی‌های کلی در «سفر مشتری» (مراحلی که مشتری در ارتباط با شرکت شما طی می‌کند) انتخاب می‌شوند، جزئیات تاکتیکی زیادی وجود دارند تا بتوان به ویژگی‌هایی که به خوبی طراحی و ارائه شده‌اند، دست یافت.

معادله بی نقص بودن برند، ابزار ساده‌ای برای ایجاد یک مدل تجربه مشتری ارائه می‌کند که بسیار مناسب و متمایز است. این مفهوم، با معادله ساده‌ای از تجربه مشتری تقسیم بر انتظارات مشتری تعریف می‌شود. تجربه مشتری شما اگر از انتظارات مشتری از برند و شرکت شما بیشتر نباشد، حداقل باید هم سطح آن باشد. در اصل، نسبت بی نقص بودن برند، باید برابر با یک یا بیشتر باشد. یعنی:

 

چگونه می‌توان بی‌نقص بودن برند را به برنامه‌های قابل پیگیری معنی کرد؟ سه ویژگی ساده وجود دارد که نقش تجربه مشتری را در بی‌نقص بودن برند توضیح می‌دهد و باید مورد تحلیل و توجه قرار بگیرند: ویژگی‌های مستند، ویژگی‌های معکوس و ویژگی‌های تثبیت کننده.

ویژگی‌های مستند، هسته تمرکز

استفاده از ابزارهایی مثل «صدای مشتری» یا سفر مشتری، روشی ارائه می‌دهد که می‌توان نیازهای گسترده مشتری را شناخت و دریافت که آنها چگونه محصولات و خدمات شما را در زندگی روزانه خود تجربه می‌کنند. اما برای برنامه ریزی استراتژیک، این ابزارها باید به درستی طراحی شوند. یعنی طراحی آنها باید به گونه‌ای باشد که به جریان کاری یا زندگی مشتری از چشم‌انداز خود مشتری نگاه شود، نه نحوه تعامل مستقیم شرکت با مشتری.

به عنوان مثال، بیشتر مردم کافی‌شاپ‌های زنجیره‌ای استارباکس را به عنوان مکانی برای استراحت کردن بعد از یک روز پرمشغله تجربه می‌کنند، نه به عنوان فروشگاهی که صرفا از آن قهوه بخرند. وقتی بفهمید که مردم سر راه محل کار و خانه یا در مسیر رفتن به امتحانات پایان ترم دانشگاه، قصد دارند استراحت کوتاهی داشته باشند، چگونه امکان آن را فراهم می‌آورید؟ طبیعی است که باید کاری فراتر از فروش یک فنجان قهوه انجام دهید. یعنی مکانی را با رنگ‌های گرم، مواد طبیعی، موسیقی آرام برای آنها تدارک می‌بینید و خوراکی‌های کوچک همراه با قهوه فراهم می‌کنید. این خدمات توسط افرادی به مشتری ارائه می‌شوند که به خوبی آموزش دیده‌اند و در انجام کار گروهی و سرعت در کار بدون اضطراب، حرفه‌ای هستند.

ویژگی‌های مستند نمونه‌های عملی زنده از انتظاراتی هستند که مشتری از یک شرکت یا برند دارد. مثل خدماتی که شرکت اپل ارائه می‌کند و استفاده از محصولات این شرکت را آسان می‌کند.

ویژگی‌های معکوس

عناصر عملی در کسب و کار هستند که با انتظارات مثبت مشتری از شرکت یا برند در تناقضند. به عنوان مثال، زمانی شرکت هواپیمایی یونایتد ایرلاینز از شعار تبلیغاتی «پرواز خوب در آسمان را با ما تجربه کنید» استفاده می‌کرد. استفاده از این شعار درست در زمانی بود که این شرکت در ارائه خدمات داخل هواپیما به مشتری از رقابت با سایر شرکت‌ها عقب افتاده بود. وقتی از یک طرف با برندسازی و تبلیغات برای مشتری انتظاراتی ایجاد می‌کنید، اما در عمل برعکس رفتار می‌کنید، موجب از بین رفتن اعتماد مشتری و ارزش برند می‌شوید. در برخی موارد، می‌توان انتظارات مشتری را تغییر داد. مثلا یونایتد ایرلاینز می‌توانست بر شعاری متمرکز شود که مفهومی واقعی داشته باشد مثل «با ما به مکان‌های بیشتری پرواز کنید» یا می‌توان برنامه‌هایی برای تغییر واقعیت‌های عملیاتی به منظور برآوردن انتظارات مشتری راه انداخت.

یکی از مهم ترین ریسک‌هایی که ویژگی‌های معکوس دارد این است که این روزها این ویژگی‌ها به سرعت و به طور گسترده از طریق سایت‌های رسانه‌های اجتماعی در معرض نمایش قرار می‌گیرند و چون می‌توان همیشه آنها را در اینترنت جست و جو کرد، حتی اگر بعدا مشکل را حل کنید، به خصوصیتی منفی برای شما تبدیل می‌شوند. تحقیقی که در سال ۲۰۱۱ انجام شده نشان می‌دهد ۹۷ درصد مصرف کنندگان برای تحقیق در مورد کالا و خدماتی که به آن نیاز دارند، به اینترنت رجوع می‌کنند. تحقیق دیگری نیز نشان می‌دهد بیش از نیمی از افرادی که گوشی‌های هوشمند دارند، به اطلاعاتی از فروشگاه‌های خرده‌فروشی دست می‌یابند تا هنگام خرید تجربه خود را افزایش دهند.

برخی وب سایت‌ها در خرید کردن کمک‌های موثری به ما می‌کنند. مثلا رجوع به نظراتی که اعضای سایت‌های مسافرتی به اشتراک گذاشته‌اند، خیلی مهم است. سایت‌های اطلاعاتی-سرگرمی و وبلاگ‌های شخصی نیز نمونه کاملی از قدرت رسانه‌های اجتماعی در عمومی کردن ویژگی‌های معکوس تجربه مشتری هستند. مثال معروفی در این زمینه وجود دارد. دیو کرول، موسیقیدانی ناشناخته بود که با شرکت یونایتد ایرلاینز به آمریکا مسافرت کرد. مسوولان حمل بار، هنگام جابه‌جایی گیتار او را شکستند. بعد از این که وی از بخش خدمات مشتری ناامید شد و نتوانست خسارت خود را از آنها بگیرد، به یوتیوب مراجعه کرد و شعری را تحت عنوان «یونایتد گیتارها را می‌شکند» در این سایت به اشتراک گذاشت. این مطلب تاکنون بیش از ۱۰ میلیون بازدید کننده داشته است. یعنی ۱۰ میلیون نفر ویژگی معکوسی را که عملکرد ضعیف شرکت یونایتد را در حمل بار نشان می‌دهد، مشاهده کرده‌اند. بدتر از آن این است که ۲۸۰۰۰ نفر به دنبال این مطلب، یادداشت‌هایی گذاشته‌اند و در آن از تجربیات بد خود هنگام سفر با این شرکت هواپیمایی نظر داده اند.

استفاده از ویژگی‌های مستند و ویژگی‌های معکوس به عنوان فیلتری برای تحلیل اولیه تجربه مشتری، به شما کمک می‌کند تلاش‌هایی را که بیشترین اثر را روی مشتری دارد بشناسید و به نتیجه کاملا متفاوتی دست یابید. وقتی تجربه مشتری خود را ارزیابی یا طراحی می‌کنید، با آنچه برند شما نماینده آن است، شروع کنید. مهم ترین ویژگی‌های تجربه مشتری را که تشکیل دهنده عقیده مشتری است، بشناسید.

اما فراتر از پایبندی به وعده‌های خود، چگونه شرکتی تاسیس می‌کنید که در بازار سر و صدا به پا کند؟ با مشتری چگونه رفتار می‌کنید که او خود به خود مبلغ برند شما شود و با وبلاگ خود یا از طریق شبکه‌های اجتماعی یا صحبت کردن با دیگران، آن را پیشنهاد دهد؟ این ویژگی نهایی است؛ یعنی ویژگی‌های تثبیت کننده.

ویژگی‌های تثبیت کننده

ایجاد قدرت پیشتازانه در بازار نیازمند انتقال یک تجربه به مشتری است که حائز اهمیت باشد و ارزش این را داشته باشد که با دوستان، خانواده و همکاران در مورد آن صحبت شود. ویژگی‌های تثبیت کننده، عوامل تجربه مشتری هستند که اظهارات بسیار منحصر به فردی در مورد یک شرکت یا برند ارائه می‌کنند و با دقت، صداقت و استحکام بالایی از سوی کارمندان منتقل می‌شوند. این ویژگی‌ها مردم را وادار می‌کنند با دیگران حرف بزنند.

در صحبت با گروه‌های مختلف مردم، سوالاتی پرسیدم که مخاطبین در پاسخ به آن، تعللی نکردند. کدام فروشگاه است که پیانوزن بزرگی در آن می‌نوازد؟ کدام فروشگاه اینترنتی است که پیشنهادهایی بر اساس خرید دیگران ارائه می‌دهد؟ کدام هتل است که در فاصله ثبت مشخصات، از شما با کلوچه گرم شکلاتی پذیرایی می‌کند؟ کدام شرکت هواپیمایی برای مسافران برنامه‌های سرگرمی و آوازخوانی اجرا می‌کند؟ پاسخ‌ها به ترتیب عبارتند از: شرکت‌های نوردستروم، آمازون، دابل تری و ساوت وست.

نکته جالب اینجا است که هیچ گاه نمی بینید شرکت نوردستروم از آگهی یا شعارهایی مثل «از ما خرید کنید، ما پیانوزن بزرگی داریم» استفاده کند یا آمازون اعلام کند «اگر از ما خرید کنید، با پیشنهادهایی غیرمنتظره‌ای روبه رو می‌شوید.» این ویژگی‌ها در تبلیغات یا برندسازی مطرح نمی شوند، بلکه در ذهن ما به شیوه‌ای که اثر آن از هر شعار یا تبلیغاتی قوی تر است، حک می‌شوند؛ به این دلیل که تجربی، قابل اعتماد، پایدار و منحصر به فردند و با برندی که به آن علاقه داریم تلفیق شده‌اند.

یافتن ویژگی‌های تثبیت کننده و عملیاتی کردن آن به شیوه‌ای که کارمندان نیز آنها را به طور مداوم و با اعتبار انتقال دهند، نیازمند شناخت دقیق از نیازهای مشتری، تفکر خلاقانه و همکاری در ساختار کسب و کار است. به عبارت دیگر، این کار آسان نیست و باید ضمیمه یک ابتکار استراتژیک در شرکت شود.

مفاهیم بی‌نقص بودن برند و ویژگی‌های تثبیت کننده، دو چارچوب استراتژیک ساده‌اند تا اطمینان حاصل کنید تلاش‌های تجربه مشتری شما فراتر از مجموعه تاکتیک‌های معمولی کسب‌و‌کار است.

مزیت توجه به تجربه مشتری به عنوان یک ابتکار استراتژیک این است که مخازن مشترک بازاریابی، تولید محصول و خدمات مشتری را همطراز می‌کند و آن را اشاعه می‌دهد. این کار به شیوه‌ای انجام می‌شود که بر طراحی و ارائه تجربیات حائز اهمیت تمرکز ایجاد می‌کند؛ تجربیاتی که مشتری هم برای آن ارزش قائل است و هم با دیگران در مورد آن گفت‌وگو می‌کند.

مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۴۳
سلیم خلیلی

درس‌هایی برای کارآفرینان

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ق.ظ

درس‌هایی برای کارآفرینان

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

نویسنده: Michael Davis

صاحب کسب‌و‌کار بودن بسیار مسحورکننده است: شما رییس خود هستید، درآمد بالقوه شما نامحدود به نظر می‌رسد، می‌توانید هر زمان که می‌خواهید در محل کار حاضر شوید یا نه و بسیاری اختیارات دیگر. اگر شما یک ایده واقعا خاص دارید ممکن است بتوانید آن را به نتیجه برسانید.

اما آیا شما آنچه را که لازمه موفقیت در کارآفرینی هست دارید؟ پژوهش‌های قبلی نشان می‌دهد سطح تحصیلات، میزان توانایی مالی، تجربه‌های قبلی در این زمینه و ویژگی‌های ذاتی فرد می‌تواند در موفقیت یا عدم موفقیت نهایی در عرصه کارآفرینی موثر باشد. در این مقاله براساس تجربه‌هایی در زمینه راه‌اندازی دو شرکت، یک تور تابستانی و همچنین شناسایی فاکتورهای موثر دیگر که موجب می‌شود کسب‌وکار راه‌اندازی شده ورودی‌های باارزشی داشته‌باشد به ارائه نکاتی برای کارآفرینان پرداخته‌ام. این موارد به‌خصوص در شرایط دشوار اقتصادی قابل‌اجرا هستند.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

۱- اول تحقیقات لازم را انجام دهید.

حواستان باشد چرخ را دوباره اختراع نکنید. روحیه کارآفرینی می‌خواهد چیز جدیدی را ابداع کند، اما اگر قبلا مشابه آن در بازار ارائه شده‌باشد، وقت، پول و تلاش شما به هدر رفته است. جک ولش، مدیر سابق شرکت GE می‌گوید: «اگر مزیت رقابتی ندارید وارد رقابت نشوید.» من نیز در این راستا قبل از راه‌اندازی شرکت تولیدکننده درهای اتوماتیک گاراژ تحقیقات دقیقی درمورد آنچه در بازار وجود دارد و آنچه مشتریان به آن نیاز دارند انجام دادم که منجر به طراحی محصولی منطبق بر نیازهای بازار شد.

۲- شناسایی افراد توانا در جریان مصاحبه‌ها‌ی شغلی

کارکنان یک شرکت بزرگ‌ترین دارایی آن محسوب می‌شوند، از این رو یافتن و استخدام افراد مستعد از دشوارترین اقدامات در راه‌اندازی شرکت است. از آنجا که فرآیند مصاحبه‌های شغلی معمولا با شرایطی که فرد در محیط کار با آن مواجه می‌شود بسیار متفاوت است، نظر اولیه‌ای که نسبت به یک فرد در مصاحبه شغلی به دست می‌آید، می‌تواند کاملا متفاوت با واقعیت باشد. «مالکوم گلدول» نویسنده پرفروش‌ترین کتاب مدیریتی در سال ۲۰۰۸ می‌گوید: «امروزه در بسیاری از صنایع معیارهای اولیه ای که براساس آنها فرد را استخدام می‌کنند با آنچه پس از استخدام از وی توقع دارند بسیار متفاوت است.»

برای مثال در ابتدای راه‌اندازی تور تابستانی یکی از اولین مصاحبه‌ها را با فردی انجام دادم که ظاهری نامرتب داشت و این‌گونه به نظر می‌آمد که نه می‌تواند با اطرافیان خوب ارتباط برقرار کند و نه تعامل موفقی با مشتریان داشته باشد، اما چون به نظر فرد تعلیم‌پذیری می‌آمد و در آن زمان کسب‌و‌کار نوپای من نیاز به نیروی کار داشت ناچار به استخدام او شدم. در جریان کار او نه تنها توانست ارتباط موثری با مشتریان برقرار کند بلکه دارای مهارت‌های مکانیکی ویژه‌ای بود که اگرچه در مصاحبه استخدامش فراموش کرده‌بود ذکر کند، اما کاملا متناسب با نیاز غیرمنتظره‌ای بود وتوانست در کار به ما کمک کند. به علاوه این فرد به یکی از باوجدان‌ترین و موفق‌ترین افراد در محیط کار تبدیل شد.

۳- توجه روزانه به میزان حاشیه سود شرکت

این موضوع یکی از اصول حیاتی برای تصمیم‌گیری‌های مالی یک شرکت است، به‌ویژه برای روزهای اولیه کسب‌و‌کار جدید که معمولا با موقعیت‌های دشوار اقتصادی همراه است. به زبان ساده، حاشیه سود برابر است با درآمد حاصل از فروش منهای هزینه‌های متغیر برای هر واحد ضرب ‌در تعداد کل واحدهای فروخته‌شده. حاشیه سود باید به اندازه کافی بزرگ باشد تا بتواند تمام هزینه‌های ثابت را پوشش دهد در غیر این صورت شرکت شما به زیان‌دهی می‌رسد. باتوجه به آنچه در نکته ۱ گفته‌شد، بخشی از فرآیند پژوهش باید شامل تخمین دقیق احتمال فروش هر واحد و همچنین برآورد دقیقی از هزینه‌های هر واحد باشد. اهمیت این موضوع در شرایط دشوار اقتصادی یا صنایع به‌شدت رقابتی بیشتر می‌شود. مهم نیست ایده شما چقدر خوب است، اگر روشی نباشد که با این ایده به سود مالی دست یافت پرداختن به آن اتلاف وقت و سرمایه است.

حاشیه‌ سود فایده دیگری نیز دارد، هر تصمیم‌گیری مالی که با صرف هزینه همراه است باید با این شاخص سنجیده‌شود. به‌صورت افراطی‌تر می‌توان گفت میزان هزینه‌ها مهم نیست اگر درآمد بالقوه حاصل از آن بیش از مخارج باشد. برای مثال اگر خرید تجهیزات گرانقیمت باعث می‌شود هزینه‌های متغیر در واحد تولید به‌طور موثری کاهش یابد، میزان حاشیه‌ سود حاصل از این اقدام هزینه صرف شده را توجیه می‌کند. در مورد تبلیغات نیز این‌گونه است یعنی اگر افزایش فروش پیش‌بینی شده حاصل از تبلیغات بیش از هزینه تبلیغات باشد اقدام به آن به‌صرفه است.

یک اخطار: در شرایط دشوار اقتصادی تمرکز بر کنترل و به حداقل رساندن هزینه‌ها آسان است. با این حال این کار می‌تواند پاسخی کاملا اشتباه به شرایط موجود باشد. خطوط تولید و کلیه بخش‌هایی که در حال زیان‌دهی هستند می‌توانند نقش مثبتی در ایجاد حاشیه سود داشته‌باشند و اگر حذف شوند وضع بدتر می‌شود؛ زیرا هزینه‌های ثابتی که به آنها اختصاص یافته همچنان باقی است و اکنون این هزینه‌ها باید توسط بخش‌ها و محصولات تولیدی کمتر پوشش داده‌شوند. توجه داشته باشید که قبل از هرگونه کاهش یا افزایش هزینه‌ای تاثیر آن را بر حاشیه‌ سود بررسی کنید.

۴- ممکن است زمان رسیدن به حضور تثبیت‌شده در بازار بیش از توقع شما به طول انجامد.

مهم نیست بر اساس اعتقاد خود کیفیت خدمات و محصولات‌تان را ارزیابی کنید، گاهی ظرفیت بازار با این اعتقاد سازگار نیست. حداقل در ابتدای ورود به بازار احتمال این اتفاق زیاد است. برای مثال می‌توان به صندلی‌های اداری تولید شده توسط هرمان‌میلر در شرکت Aeron اشاره کرد. این شرکت در طراحی محصولات خود تمام استانداردهای تولید صندلی‌های اداری در آن زمان را نقض کرده‌بود و پس از مطالعات گسترده در زمینه زیبایی‌شناسی موفق به تولید مدل جدیدی شده بود که در ابتدای ورود به بازار با مقاومت شدید خریداران مواجه شد؛ اما چون به درستی کار خود اطمینان داشت به تلاش ادامه داد و به موفقیت چشمگیری در فروش محصولات خود دست یافت.

مهم نیست محصولات و خدمات شما چقدر خوب باشد، به رسمیت شناخته شدن در بازار پروسه‌ای زمان‌بر است.

۵- زمان شما متعلق به خود شما نیست.

این درس در تضاد با یکی از دلایلی است که افراد مایل به راه‌اندازی کسب‌وکار هستند، اینکه آنها فکر می‌کنند در این صورت زمانشان در اختیار آنها است و می‌توانند هرگاه مایل هستند، در محل کار حاضر شوند؛ اما حداقل در ابتدا این‌گونه نیست. راه‌اندازی و ادامه یک کسب‌و‌کار کوچک نیز انجام وظایف بی‌پایانی را می‌طلبد مانند زمینه‌سازی گسترش کار، استخدام کارکنان، بازاریابی، مدیریت عملیات، رفع بحران‌های کوچک و بزرگ و… که روزانه به ۱۶ تا ۲۰ ساعت کار نیاز دارد. تا زمانی که کسب‌و‌کار شما به ثبات کافی برسد و شما توانایی مالی کافی برای استخدام مدیران و سپردن این وظایف به آنان را داشته‌باشید. یاد بگیرید استراحت کنید، در این روزهاغذاخوردن به صورت منظم و ورزش کردن کاری دشوار و اتلاف کننده وقت به‌نظر می‌رسد؛ اما فکر کردن و تصمیم‌گیری درست بدون استراحت و تغذیه خوب امکانپذیر نیست.

۶- اهمیت حیاتی بازاریابی

زمانی که کسب‌و‌کار به جایگاه نسبتا تثبیت‌شده‌ای در رقابت بازار رسید باید تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان درباره‌ویژگی‌های محصول یا خدمات شما و تفاوت یا برتری آن نسبت به سایر محصولات رقیب آگاه شوند. حدود ۹۰ درصد از محصولات جدید ارائه‌شده با شکست مواجه می‌شوند. زیرا خریداران درمورد میزان دوام آنها در رقابت با سایرین نگران هستند و منتظرند تا به پیشینه‌ای موفق دست‌یابند تا با استناد برآن به سمت استفاده از آن محصول جدید متمایل شوند. از طرفی وقتی افراد به استفاده از یک محصول عادت می‌کنند، حتی اگر کیفیت آن کمتر از محصول شما باشد، برایشان دشوار است که در کوتاه‌مدت عادت خود را تغییر دهند.

مثال موثر در این زمینه به راه‌اندازی تور‌های تابستانی برمی‌گردد، در ابتدای کار تصور من این بود که بزرگ‌ترین خطوط مسافرتی که بیش از ۵۰ درصد توریست‌های منطقه را جذب می‌کند مشتاقانه از همکاری با ما و افزودن یک گزینه جدید در لیست مسافرتی خود استقبال می‌کند؛ اما این‌گونه نشد و در فصل اول راه‌اندازی تور، تنها مشتریان ما مسافران مستقلی بودند که می‌خواستند تورهای جدید امتحان کنند و بقیه گردشگران ترجیح می‌دادند از خطوط گردشگری ذکر شده که شناخته شده بود استفاده کنند. در ماه‌های اولیه راه‌اندازی این کسب‌وکار بیشترین زمان ما صرف اندیشیدن تدابیری شد که کمپانی‌های بزرگ گردشگری را برای پذیرفتن همکاری ما در آینده متقاعد کند. در این راستا برای آگاهی دادن به آنها درمورد کار جدید خود و مشخصه‌های ممتاز آن از تمام تبلیغات رسانه‌ای ممکن استفاده کردیم، از تولید و پخش کتابچه‌ها و مجلات مسافرتی، پوسترها و بنرهای تبلیغاتی گرفته تا به نمایش گذاشتن تجهیزات و امکانات اقامتی خاص در هر محل و از این طریق موفق شدیم رقیبان خود را به‌گونه‌ای موثر از رده خارج کنیم.

اگرچه این روند برای کسب وکارهای مختلف متفاوت است؛ اما نکته مشترک این است که هرگز تسلیم نشوید و برای یافتن موثرترین روشی که می‌توانید به واسطه آن به بیشترین فروش محصولات خود دست یابید، تلاش کنید.

۷- هرگز نسبت به موقعیت‌ها و شانس‌های غیرمترقبه بی‌اعتنا نباشید.

گاهی کاملا بصورت غیره‌منتظره به مواردی ارزشمند برمی‌خورید که اصلا به دنبال آنها نبوده‌اید؛ اما می‌توانند تاثیراتی حیاتی بر شخص یا کسب‌و‌کار داشته باشند. «گلن لوپیز» در کتاب خود با نام «چهار مهارت برای ایجاد و حفظ فرصت‌های خوب در محل کار» ادعا می‌کند این فرصت‌ها تنها به صورت تصادفی رخ نمی‌دهد بلکه روش‌هایی برای ایجاد آنها وجود دارد که در کتاب خود به ذکر آنها می‌پردازد.

در تجارب من نیز گاهی اتفاقات غیرمترقبه‌ای رخ می‌داد که کسب‌و‌کار را از وقوع فاجعه‌ حفظ می‌کرد و فرصت‌های باورنکردنی را ایجاد می‌کرد. البته نمی‌توان این وقایع را جزئی از طرح یک کسب‌و‌کار به حساب آورد؛ اما اگر اتفاق بیفتند می‌توانند تاثیرات فوق‌العاده‌ای ایجاد کنند. پس برای دریافت آنها هوشیار باشید.

۸- پیش‌بینی‌های اولیه عملا بی‌فایده هستند.

برای سرمایه‌گذاری کسب‌و‌کار، آینده پر از ناشناخته‌ها است. با این حال در طرح‌های کسب‌و‌کار از داده‌های محاسبه‌شده‌ بسیاری برای توجیه هزینه‌های آینده استفاده می‌کنند.

برای مثال کوکاکولا بااستفاده از مطالعات گسترده اولیه اقدام به تولید محصولی کرد که بتواند در رقابت با پپسی پیروز شود؛ اما در این روند شکست خورد. از طرفی پیش‌بینی می‌شد رمان «کلبه» اولین نوشته William P در بهترین حالت به فروشی متوسط دست‌یابد؛ اما در ماه اول انتشار ۷۰ میلیون کپی از آن فروخته‌شد و برای ۷۰ هفته رتبه اول در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌ها در نیویورک‌تایمز را به خود اختصاص داد.

اگرچه داشتن یک طرح کسب‌و‌کار دقیق ضروری است و از آن برای متقاعد کردن خود و حامیان مالی برای اثبات اینکه سرمایه‌گذاری در نهایت به سوددهی می‌رسد استفاده می‌شود؛ اما در گام‌های نخستین راه‌اندازی کسب‌و‌کار از این طرح بیشتر به‌عنوان ابزاری با ارزش سازماندهی استفاده می‌شود نه برای پیش‌بینی نتایج دقیق حاصل از اقدامات سال اول کسب‌و‌کار.

۹- یافتن سرمایه‌ای که به واسطه آن کسب‌و‌کارهایی که پتانسیل موفقیت را دارند بتوانند سال‌های اولیه دشوار خود را پشت سر بگذارند.

داشتن توان مالی کافی یکی از فاکتورهای اثبات شده در ماندگاری یک کسب وکار است. معمولا گفته می‌شود «وقتی شما واقعا به پول احتیاج دارید هیچ بانکی را برای وام گرفتن از آن پیدا نمی‌کنید؛ اما وقتی نیازی به پول ندارید موقعیت‌های زیادی برای وام گرفتن برایتان فراهم می‌شود.» شما نیز ممکن است در روند کار خود با این موانع روبه‌رو شده‌باشید. در این راستا قرض گرفتن از دوستان و خانواده نیز گزینه مناسبی نیست، بهتر است آمادگی های لازم را قبل از مواجه شدن با چنین مشکلی در سال‌های اولیه راه‌اندازی کسب‌و‌کار به دست آورید. روبه‌رو شدن با این سوال که «واقعا چقدر به درستی ایده خود ایمان دارید؟» چیز عجیبی نیست. حدود ۵۰ درصد از کسب‌و‌کارهای جدید در پنج سال اولیه راه‌‌اندازی با شکست مواجه می‌شوند و دلیل اصلی آن نیز نداشتن سرمایه کافی برای عبور از دشواری‌های سال‌های اولیه و رسیدن به ثبات است.

۱۰- هرگاه امکان داشت برای یادآوری موفقیت‌های خود جشن بگیرید.

فارغ از اینکه معامله شما موفقیت‌آمیز بوده یا نه، باید شرایطی را فراهم کنید که خاطره‌های خوبی برایتان باقی بماند. ما در تور تابستانی اولین روزهایی را که به سود ۱۰۰۰ و ۳۰۰۰ دلاری رسیدیم را جشن گرفته و در آن از کارآمدترین کارکنان تجلیل کردیم، این روشی است که با آن می‌توان کارمندان را شاد و پربازده نگه‌داشت.

مترجم: نفیسه هاشم‌خانی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۰۶
سلیم خلیلی

ابعاد تعهد سازمانی

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ق.ظ

ابعاد تعهد سازمانی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

یکی از مباحث مطرح در رفتار سازمانی، موضوع تعهد سازمانی (organizational commitment) است که دارای بار ارزشی است و اندیشه لزوم ایجاد آن همواره به عنوان یکی از وظایف حوزه مدیریت منابع انسانی در سازمان‌ها مورد توجه بوده است.

عوامل موثر در تعهد کارکنان نسبت به سازمان، کارآمدی مصاحبه‌های استخدامی در بدو استخدام، نقش آموزش در ایجاد وحفظ تعهد کارکنان، استقرار فرآیندهای سیستمی با هدف ارزیابی مستمر میزان تعهد و… مواردی هستند که در این نوشتار به اجمال به آنها اشاره شده است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

«مایکل پورتر» تعهد سازمانی را پذیرش ارزش‌های آن ودرگیر شدن در سازمان تعریف می‌کند و معیارهای اندازه‌گیری آن را شامل انگیزه، تمایل جهت ادامه کار و پذیرش ارزش های سازمان می‌داند. صاحب‌نظر دیگری تعهد سازمانی را حمایت و پیوستگی عاطفی با اهداف و ارزش‌های یک سازمان به دور از ارزش‌های ابزاری آن و وسیله‌ای برای دستیابی به اهداف تعریف کرده است. در مجموع می‌توان گفت: تعهد سازمانی عبارت است از یک نگرش و تمایل درونی و قوی به ماندن در سازمان و تلاش در راستای انجام وظایف و اعتقاد به پذیرش ارزش‌ها واهداف سازمان، با این توضیح که ماهیت تعهد سازمانی، پیچیده ودارای ابعاد مختلفی است (تعهد نسبت به خود، سازمان، ارباب رجوع، و…) که طبیعتا نتایج پژوهش‌ها را از سازمانی به سازمان دیگر با در نظر گرفتن مجموعه عوامل انسانی، فرهنگی، اجتماعی و… می‌تواند متفاوت سازد.

مدل تعهد سازمانی «آلن و میر» با تفکیک تعهد عاطفی، تعهد هنجاری و تعهد مستمر، نقش هر یک را در تعهد سازمانی یادآور شده است. از نظر آنها، تعهد عاطفی، مجموعه تعلق خاطر به یک سازمان است که از طریق پذیرش ارزش‌های سازمانی و تمایل به ماندگاری به وجود می‌آید. تعهد هنجاری، احساس دین و الزام به ماندن در سازمان است و تعهد مستمر، مبتنی بر فعالیت در سازمان و عدم تمایل به ترک آن به دلیل هزینه‌ها و زیان‌هایی است که از ترک سازمان نصیب فرد می‌شود. صاحب‌نظران، عوامل متعددی را در تعهد سازمانی دخیل دانسته‌اند. براساس یکی از پژوهش‌های انجام شده، استقلال در سطح بالاتری از مسوولیت فرد و علاقه‌مندی به شغل و غیرتکراری بودن آن و سطح رضایت از بازده کاری خود و همچنین کسانی که از عدالت ارزشیابی بازده کار خود رضایت دارند، از تعهد سازمانی بیشتری برخوردارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی و ارزیابی قرار می‌دهد. امروز در سازمان‌های یادگیرنده به جای تقسیم کاردقیق، گرایش به روش‌هایی چون «توسعه شغلی» بیشتر است. چراکه نتیجه آن، گستردگی و معنادار بودن کار، تقویت احساس مسوولیت برای فرد و افزایش قابلیت انعطاف و خلاقیت جهت ایجاد تغییرات ضروری است. بنابراین تعهد بر اساس ماهیت خود، فرد را به سازمان پیوند می‌دهد و این پیوند احتمال ترک شغل را کاهش می‌دهد. ترک شغل افراد از جمله مواردی است که با عدم تعهد سازمانی همراه است.

آسیب‌شناسی جذب نیرو در سازمان، حکایت از آن دارد که درصدی از منابع انسانی جذب شده پس از طی مراحل استخدام و سپری کردن دوران کارآموزی (معمولا بین ۲-۱ سال)،با تحمیل هزینه‌های آموزش، نگهداشت و بهره‌مندی از مزایا و… به سازمان، آن را ترک می‌کنند.

یکی از دلایلی که در این خصوص قابل بررسی است، موضوع توجه به کارآیی آزمون‌ها و مصاحبه‌های استخدامی در تعیین حداقل‌های تعهد افراد نسبت به سازمان است. لذا ضروری است واحدهای مرتبط با جذب نیرو، نسبت به مفاد آزمون‌ها و مصاحبه‌های استخدامی تجدیدنظر کرده و بیش از پیش به مقوله تعهد افراد در قبال سازمان از طریق بسته‌های تخصصی سنجش و ارزشیابی به صورتی فرآیندی و جامع تر و کارآمدتر اقدام نمایند. امروزه در تعریف روانشناسی، صرفا به مطالعه رفتار قابل مشاهده اکتفا نمی‌گردد، بلکه به فرآیندهای ذهنی افراد نیز توجه می‌شود. بر همین اساس انتظار می‌رود که در بررسی عوامل مرتبط با تعهد سازمانی کارکنان، موضوعاتی مانند سطح توقعات، وجدان فردی و حرفه‌ای، نگرش فردی، جنبه‌های انگیزشی و… کارکنان موردسنجش قرار گیرند. به عنوان مثال، انگیزش که یکی از عمده‌ترین عوامل در سنجش تعهد سازمانی به شمار می‌رود، باید به گونه‌ای باشد که با ایجاد ارزش برای کار فرد، انتظار دریافت پاداش‌های متنوع ایجاد کند. نتایج مطالعات نشان می‌دهند که از رابطه بین مولفه‌های تعهد سازمانی، تناسب فرد باسازمان، خشنودی شغلی و فشارهای روانی ناشی از محیط کار، می‌توان برای کاهش تمایل به ترک شغل کارکنان به نحو شایسته‌ای استفاده کرد. بنابراین لازم است ماموریت، اهداف و ارزش‌های سازمان تبیین شود. بر اساس پژوهشی که طی سال‌های گذشته در دو پالایشگاه گازی کشور به عمل آمده است، مشخص گردیده که از بین مجموعه متغیرهای تعیین اولویت عوامل موثر در تعهد سازمانی، «درک و حمایت سازمانی»، قوی‌ترین رابطه مستقیم و مثبت را با تعهد سازمانی و تعهد عاطفی و هنجاری داشته است. به عبارت دیگر، تعهد کارکنان نسبت به سازمان و حمایت سازمان از کارکنان را می‌توان رابطه‌ای دو جانبه دانست. احساس عدالت سازمانی، یکی دیگر از متغیرهایی است که همبستگی نسبتا قوی با تعهد سازمانی نشان داده است. رابطه این متغیر بر اساس نتایج پژوهش با نظریه «برابری» مطابقت دارد: تعهد کارکنان در صورتی افزایش می‌یابد که در داده‌ها و ستاده‌های خود در سازمان احساس برابری کنند. همچنین نتایج نشان داده‌اند که «مشارکت سازمانی»، نیز تاثیر قابل توجهی بر تعهد عاطفی و هنجاری دارد. مشارکت سازمانی سبب افزایش کرامت فرد شده و در نهایت موجب تقویت تعهد سازمانی می‌گردد.

عمده عواملی که در ایجاد تعهد سازمانی نقش موثری دارند:

– استقلال نسبی جهت انجام کار و وظایف در محدوده اختیارات تعیین شده

– تاکید بر جنبه‌هایی که سبب ارزش اجتماعی و وجهه سازمان می‌گردد

– ایجاد فضای مناسب تشویق و قدردانی

– غنی‌سازی شغل

– ایجاد سیستم شایستگی با هدف ارزیابی صحیح کارکنان

– تفویض اختیار در سطح بالاتری از مسوولیت

– حذف موانع کاری از راه تجزیه و تحلیل سیستم‌ها وفرآیندها.

در پایان ذکر این نکته ضروری به نظر می‌رسد که ایجاد وحفظ تعهد سازمانی، یک امر مقطعی نبوده، بلکه باید در قالب یک فرآیند، به صورت مستمر و پویا مورد سنجش وارزیابی قرار گیرد.

*کارشناس ارشد مدیریت منابع انسانی

محمود زند *

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۱۶
سلیم خلیلی

روش‌هایی ساده برای تسلط بر سخنرانی

جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۴ ق.ظ

روش‌هایی ساده برای تسلط بر سخنرانی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: Openforum

یکی از متداول‌ترین دلایلی که هنگام سخنرانی در جلسات احساس نگرانی می کنیم این است که می‌ترسیم مطلبی را که آماده کرده‌ایم فراموش کنیم و با ریسک از دست دادن اعتبارمان مواجه شویم.

روشی که بسیاری افراد برای غلبه بر این هراس استفاده می‌کنند تهیه اسلایدهای Power point برای کمک به حافظه است. به هر حال، همه چیز به این سادگی نیست، زیرا هیچ چیز به اندازه‌ای که مخاطب ببیند در سخنرانی کاملا به اسلایدهای خود متکی هستید، اعتبار شما را زیر سوال نمی‌برد. سخنرانان با تجربه این توانایی را دارند که قبل از نشان دادن اسلاید به مخاطب، محتوای آن را اعلام کنند. آنها دست کم، ابزاری را که در دست دارند به خوبی می‌شناسند؛ بنابراین فقط لازم است نگاه کوتاهی به این اسلایدها بیندازند و بدانند که مطلب بعدی چیست. برای اینکه بتوانید این کار را انجام دهید، به تمرین‌های ساده‌ای برای ارتقای حافظه نیاز دارید تا مطالب سخنرانی خود را به خاطر بسپارید و در نتیجه استرستان را کم کنید.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

۱) از روش «کاخ ذهن» استفاده کنید

تحقیقات مربوط به توانایی مغز نشان داده اند که بین روشی که ما اتفاقی را به خاطر می‌سپاریم و فضایی که این اتفاق در آن روی داده، ارتباط عمیقی وجود دارد. به عبارت دیگر، ما چیزها را بر اساس موقعیت‌های مکانی به خاطر می‌سپاریم. این تکنیکی قدیمی برای تقویت حافظه است که از آن به عنوان «کاخ ذهن» نام برده می‌شود.

۲) از نقشه‌های ذهنی استفاده کنید

نقشه‌های ذهنی نمودارهایی هستند که با کمک آنها می توانید همه موضوعات سخنرانی خود را به جای اینکه به صورت لیست وار مشخص کنید، به شکلی بصری طرح‌بندی کنید. این کار کمک بزرگی برای تقویت حافظه است، چرا که تصویر آن شکل در مغز شما نقش می‌بندد و آسان‌تر از یک لیست خطی می‌توانید اطلاعات را بازیابی کنید، به خصوص اگر یادگیری بصری شما بهتر باشد؛ بنابراین سعی کنید به جای استفاده از روش‌های قدیمی یادداشت برداری، سخنرانی را از طریق یک نقشه ذهنی ارائه کنید.

۳) به تمرکز ۸ ثانیه ای اهمیت بدهید

کارشناسان امر تقویت حافظه می‌گویند ۸ ثانیه متوالی طول می‌کشد تا یک بخش اطلاعات توسط هیپوکامپ مغز پردازش شده و وارد حافظه شود، اطلاعات این گونه در مغز ما رمزنگاری می‌شوند. چگونه تلاش می‌کنید خود را برای یک سخنرانی آماده کنید؟ آیا برای انتقال اطلاعات از روی یادداشت‌ها به ذهنتان تمرکز دارید؟ یا عادت دارید با چک کردن ایمیل یا پاسخ دادن به تلفن در کارتان وقفه ایجاد کنید؟ قانون مهم «۸ ثانیه» را به یاد بیاورید و هنگام دریافت اطلاعات زمانی را در نظر بگیرید که در آن وقفه پیش نیاید. در این صورت نه تنها بهتر بر موضوع سخنرانی خود تسلط می یابید، بلکه مدت سخنرانی را هم به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌دهید.

۴) قانون تمرین ۲۰-۲۰-۲۰ را به کار بگیرید

چقدر وقت دارید سخنرانی خود را ارائه کنید؟ کارشناسان حافظه قانون ۲۰-۲۰-۲۰ را پیشنهاد می‌کنند که براساس آن هنگام تمرین می‌توانید جزئیات سخنرانی را به مدت ۲۰ دقیقه بررسی کنید و سپس همان متن را دو بار دیگر تکرار کنید.

۵) با صدای بلند تمرین کنید

محققان دریافته اند که حافظه با تکرار بلند کلمات ۱۰ درصد بیشتر فعال می‌شود. کل سخنرانی خود را ۵ یا ۶ بار با صدای بلند بگویید. با انجام این کار و افزایش اعتماد به نفس، نه تنها حافظه خود را در مورد موضوع تقویت می‌کنید، بلکه سخنرانی خود را از روخوانی صرف به مطلبی که از درون شما برخاسته، تبدیل می‌کنید.

۶) با موزیک تمرین کنید

موزیک ابزار موثری است که در حفظ کردن اطلاعات به ما کمک می‌کند. دکتر جورجی لوزانوف، روانشناسی است که روش خاصی برای آموزش زبان‌های خارجی ارائه داده است. در این روش از موزیک بی‌قاعده باروک برای آموزش زبان استفاده می‌شود. این نوع موزیک نیمکره چپ و راست مغز را با هم فعال می‌کند. فعالیت همزمان دو نیمکره، میزان حفظ اطلاعات را به حداکثر می‌رساند. به طوری که درصد حفظ کردن دانش‌آموزان به طور میانگین به ۹۲ درصد رسید. همین روش در آماده شدن برای سخنرانی نیز موثر است. در حالی که در بازگویی متن سخنرانی تمرین می‌کنید، از موزیک استفاده کنید تا درصد جذب و حفظ اطلاعات شما بیشتر شود.

۷) صدای خود را ضبط کنید

هنگام تمرین ارائه سخنرانی، صدای خود را ضبط کنید و سپس آن را برای خودتان پخش کنید. شنیدن بخش به بخش صدای خودتان هنگام سخنرانی، توانایی به خاطر سپاری موضوعات را بالا می برد؛ چون اکنون از راهکارهای بصری و شنیداری تقویت حافظه با هم استفاده می‌کنید.

۸) قبل از خواب تمرین کنید

دانشمندان عصب‌شناسی از ارتباط بین خواب و یادگیری و تقویت حافظه پرده برداشته‌اند. یافته‌های آنان نشان می دهد که خوابیدن، تثبیت آخرین اطلاعاتی را که سیستم حافظه شما قبل از خواب دریافت کرده، افزایش می‌دهد؛ بنابراین، اگر دقیقا قبل از خوابیدن متن سخنرانی را تکرار کنید، صبح که از خواب بیدار شوید، آسان‌تر آن را به یاد می‌آورید.

۹) حافظه فعال خود را ارتقا دهید

حافظه فعال، سیستمی در مغز انسان است که امکان حفظ موقت اطلاعات و اداره اطلاعات لازم برای وظایف پیچیده مانند تجزیه و تحلیل زبان، استدلال کردن و یادگیری مطالب جدید را به وجود می‌آورد. ارتقای حافظه فعال، کنترل توانایی ما را برای توجه کردن و به خاطر سپردن افزایش می‌دهد.

کارشناسان علم عصب‌شناسی معتقدند: حافظه فعال با تمرین زیاد تقویت می‌شود. در نهایت، به یاد داشته باشید که تنها خودتان از ایده‌هایی که قرار است در سخنرانی ارائه کنید، آگاهید. اگر هنگام سخنرانی موضوعی را فراموش کردید، به راحتی از آن بگذرید و مطمئن باشید که مخاطب نیز متوجه آن نخواهد شد.

بدانید در حال اجرای اپرا نیستید که مخاطب اشعار آن را حفظ باشد و آن را دنبال کند. اگر هم موضوع فراموش شده را در طول سخنرانی به یاد آوردید، به راحتی بگویید «نکته دیگری وجود دارد که باید اضافه کنم.» بنابراین به جای اینکه زمانتان را صرف نگران شدن کنید، از آن برای به کارگیری ابزارهای تقویت حافظه استفاده کنید.

مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۱۴
سلیم خلیلی

هنر چانه زنی

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ق.ظ

هنر چانه زنی

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: HBS

بیایید تصور کنیم یک تاجر موفق در فرآیند خرید ویلای ساحلی کوچکی است. خریدار احتمالی مبلغ دست پایینی را پیشنهاد می‌کند. صاحب ویلا مبلغ بالایی را مطالبه می‌کند. هر دو طرف بسیار محتاطانه عمل می‌کنند و هر یک امیدوار است دیگری اشتباه کند. بعد از بارها بالا و پایین کردن، آنها بر سر قیمت مشخصی به توافق می‌رسند، اگرچه هر دو طرف می‌دانند که این قرارداد احتمالا به نفع طرف دیگر تمام شده است.

اکنون همان معامله، اما یک فرآیند متفاوت را تصور کنید، فرآیندی که در آن طرفین منافع خود را آشکارا از همان نقطه اول مشخص می‌کنند. فروشنده درمی‌یابد که خریدار قصد دارد از این ویلا فقط در تابستان‌ها استفاده کند. بنابراین در طول مذاکره توافق می‌کنند که فروشنده در فصل‌های دیگر از آن مراقبت کند. در این حالت دو طرف برنده هستند: فروشنده کمی پول اضافی می‌گیرد و این فرصت را دارد که زمان بیشتری در داخل کلبه صرف کند و خریدار دیگر نگران نگهداری از کلبه در زمستان نیست. راه‌حل‌های برد- برد این‌چنینی بیش از قراردادهای نقدی مستقیم به نفع دو طرف است.

 سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

در محافل دانشگاهی، روش اول معامله توزیعی نامیده می‌شود، در حالی که روش دوم معامله تلفیقی شناخته می‌شود. بحث در مورد اینکه کدام نوع استراتژی مذاکره بهتر است، از اوایل دهه ۸۰ شدت گرفته است. در آن زمان دو کتاب منتشر شد که بر جنبه‌های مختلف این مساله تمرکز کرده بودند. در کتاب «می توانید در مورد هر چیز چانه بزنید» هرب کوهن، روش قدیمی چانه‌زنی «بیشتر برای من، کمتر برای تو» را پیشنهاد داده، در حالی که در کتاب «چگونگی به توافق رسیدن»، روجر فیشر، استاد حقوق دانشگاه هاروارد و ویلیام اوری، از روشی دفاع کرده‌اند که می‌تواند به نفع دو طرف معامله باشد.

معامله تلفیقی فرآیندی است که در بیشتر دانشگاه‌های حرفه‌ای بر آن تاکید می‌شود. مایکل ویلر، استاد مدیریت دانشکده کسب و کار هاروارد، با تاکید بر این موضوع می‌گوید بسیاری از موقعیت‌ها که در ابتدا پیشنهادهای برد-باخت به نظر می‌رسند، در واقع می‌توانند به فرصتی برای سود دو طرفه تبدیل شوند. اما وی در عین حال که از رویکرد سود محور دفاع می‌کند، هشدار می‌دهد که این رویکرد محدودیت‌های خودش را دارد. «تصور اینکه سهم هر کس به طور نامحدودی افزایش پیدا می‌کند، غیرواقعی است. مهم این است که تعیین شود هر کس چه سهمی خواهد داشت.»

به گفته ویلر، هنر مذاکره یعنی اینکه بتوان همزمان ارزشی را ایجاد و مطالبه کرد، درست مثل اینکه همزمان دو خودرو مختلف را هدایت کنید. از یک طرف، اگر به دنبال منافع دوجانبه نباشیم، نمی‌توانیم ارزش دوجانبه ایجاد کنیم. اما از طرف دیگر، اگر دست خود را رو کنیم و طرف مقابل این کار را نکند، با ریسک از دست دادن کل سهم‌مان مواجه می‌شویم.

وی می‌گوید مذاکره‌کنندگان برای این که نقش موثری داشته باشند، باید در هر دو شیوه مذاکره مهارت داشته باشند.

مذاکره ماهرانه وقتی شروع می‌شود که بدانید چه زمانی باید خود را کنار بکشید تا بتوانید از پذیرش شرایط غیرمنطقی در معامله دوری کنید. همچنین باید حواستان باشد اگر بر شرایط خود قاطعانه پافشاری ‌کنید، طرف مقابل تا کجا به مذاکره ادامه می‌دهد. ممکن است تحلیل‌های دقیق نشان دهند که طرف مقابل به این معامله بیشتر از شما نیاز داشته باشد. در این صورت، باید عوامل روانشناسی را مدنظر قرار دهید. مثلا به جای اینکه روی تقاضاهای طرف مقابل متوقف شوید، قدرت چانه‌زنی بر سر یک قیمت ایده‌آل را داشته باشید.

در کلاس درس، ویلر گزینه استراتژیک اصلی را به دانشجویان یادآوری می‌کند: ارزیابی اینکه چه زمانی باید روی تقسیم بندی سهم دو طرف متمرکز شوید و چه زمانی باید سهم خودتان را افزایش دهید. «گاهی اوقات داشتن ۷۰ درصد از کیک کوچک‌تر ممکن است بهتر از داشتن ۵۰ درصد کیک بزرگ‌تر باشد.» همچنین ویلر از دانشجویان می‌خواهد مسائل اخلاقی را که ناگزیر به مذاکره مربوط می‌شود، بسنجند. تسلط داشتن بر جنبه توزیعی فرآیند معامله باعث می‌شود افراد با مساله عدالت روبه‌رو شوند. «چقدر به طرف مقابل بدهکار می‌شویم؟ آیا در این باره قانون سفت و سختی وجود دارد یا قانون از موردی به مورد دیگر فرق می‌کند؟»

به مثال اول مقاله که در آن دو نفر بر سر خرید ویلای ساحلی مذاکره می‌کردند، برگردید. اگر مالک به دلیل اینکه شغل خود را از دست داده قصد فروش داشته باشد و خریدار هم به طور اتفاقی بیل گیتس یا مارک زوکربرگ باشد، چه اتفاقی می‌افتد؟ مذاکره‌کنندگان در دنیای واقعی هر زمان که پای معامله می‌روند، با مسائل استراتژیک و اخلاقی روبه رو می‌شوند. «شهرت و اعتبار در نهایت اهمیت می‌یابد. وقتی در آینه نگاه می‌کنیم، آنچه در مورد خودمان فکر می‌کنیم اهمیت بیشتری دارد. وقتی طرف‌های معامله از چانه‌زنی صرف فراتر می‌روند و قادرند ارزش محسوسی ایجاد کنند، ممکن است تمایل داشته باشند به نتایجی برسند که با ارزش‌های شخصی یکدیگر هماهنگ باشد.»

مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره تخصصی ۲ هفته ای مهارت های کسب و کار در کشور انگلیس SLS Specialist Language Services

دوره عالی مدیریت کسب و کار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مدیریت کسب و کار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۰۰
سلیم خلیلی